احسان ملکی: هزارشلاق یک نمایش ایرانی مدرن است
به گزارش پایگاه خبری گلونی، برنامهی «مجله تئاتر» شبکه ۴ سیما در روز ۶ تیر اختصاص به بررسی نمایش «هزار شلاق» داشت. گفتوگوی رامتین شهبازی را با احسان ملکی به طور اختصاصی در گلونی بخوانید.
موفقترین و موثرترین گروه در عرصه تولید تئاتر در جشنوارههای ملی و بینالمللی سال ۹۳ در جشن اردیبهشت تاتر ایران، این عنوان را در بروشور شما دیدم. راجع به این عنوان لطفا توضیح دهید.
امسال طبق رسم هرساله اختتامیهی اردیبهشت تئاتر ایران برگزار شد که از طرف مرکز هنرهای نمایشی گروه ما به عنوان موثرترین و موفقترین گروه شناخته شد. دو اثر تولید کردیم یکی برای جشنوارهی ملی ماه به نام “چر” و دیگری “هزار شلاق” و از آنجا که در جشنواره فجر هر کارگردان میتوانست یک اثر داشته باشد هزار شلاق به فجر رفت و این اتفاقها افتاد.
جناب ملکی ما در حقیقت از روایتهای آیینی نزدیک میشویم به تئاتر . این موضوع را در کار شما میبینیم. مثلا در یک جایی شخصیتها به طور نقالی صحبت میکنند و به نوعی از تکنیکهای پردهخوانی استفاده میشود تا جلوتر که تبدیل میشود به آن چیزی که به عنوان نمایش غربی میشناسیم. این روند چگونه شکل گرفت؟
بعد از اینکه تصمیم گرفتیم هزارشلاق تولید شود با توجه به نوع تحلیل و تفکر و فلسفهای که راجع به متن بود و با جلساتی که داشتیم با آقای حبیبیان تمام تلاش این بود که کار بر اساس محتوایی که داشت برای اجرایش هم فرمی طراحی شود که فرم و محتوا یکی باشد و بتوانیم اثری موفق ارائه کنیم. بالطبع نمایشنامه آقای حبیبیان بر اساس مستندات تاریخی نوشته شده بود و حالت پژوهشی داشت پس ما هم سعی کردیم در اجرا نگاهی به فرهنگ ایرانی داشته باشیم و با یک مواجهه بین سنت و مدرنیته تئاتری، کار را ارائه دهیم.
در نگاه جدید به تاریخ قضاوتها مخدوش میشود اما بخشی از اجرای شما قضاوت داشت و من تفسیر نویسنده یا کارگردان را روی صحنه دیدم و آن جنس بازی جناب آقای سعید زارع بود که نقش لطفعلی خان را داشتند. احساس کردم یک همدلی بین گروه نسبت به لطفعلی خان وجود داشته با به مضحکه کشاندن شاههای قاجار در مقابل لطفعلی خان که یک مردیست که ایستادگی میکند. البته رفتار و گفتارش هم نسبت به شاهان دیگر متفاوت است. حس میکنم ایکاش این تفسیر و قضاوت وارد کار نمیشد. تحلیل شما از این قضیه چیست؟
قضاوت خواه ناخواه اتفاق میافتد. اما راجع به لطفعلی خان زند بالطبع آقای زارع چون نسبت به بقیه بازیگران، شخصیتهای کمتری را بازی کردند خیلی فرصت این را نداشت که در فضای آن طنز و کاراکترهای دیگر بتواند خودی نشان دهد و این شاید باعث شده که این قضاوت به چشم بیاید ولی از طرف گروه در باب اجرایی، این موضوع شاید بشود گفت ادای دینی بود به قوم زند {لر}.
نکته دیگر این که وقتی آقا محمدخان راجع به مریم بانو صحبت میکند سرکار خانم طاهری گوشه صحنه و در تاریکی ایستاده که باز این هم برای من قضاوتی را به همراه دارد که به حاشیه راندن زن وقتی در موردش صحبت میشود و تصمیمی برایش گرفته میشود را نشان میدهد. حتی من چهره و واکنش او را نمیبینم، درست مثل محکومی که باید برایش چنین اتفاقی بیفتد. تحلیل شما چیشت؟
کاملا همین طور بود و در واقع نوع نگاهی بود که در خرده فرهنگهای غلط نسبت به زن بوده و یک نگاه تحلیلی بوده که از یک حاشیهای وارد قضیه تاریخی و روایت ما میشود.
و بعد خودش به راوی که اسب است تبدیل میشود و یک بخشی از روایت را به عهده میگیرد. بد نیست این بحث را مرتبط کنیم با این قصه که خود اسبها تبدیل میشوند به راوی. انگار که این شخصیتها در درون اینها متولد میشوند و من این موضوع را مرتبط میکنم با اینکه انگار که ما از آیین داریم به نمایش میرسیم. اسب در هر موقعیتی که هست تن میدهد به آنچه تاریخ از او خواسته اجرا کند. چگونه به این تحلیل دست پیدا کردید؟
موقعی که بحث کُرِنگ در نمایشنامه آقای حبیبیان به وجود آمد با اجازه خودشان یک بحثی طراحی کردیم که کرنگ تقسیم شود. اینکه خود کرنگ آقا محمد خان، لطفعلی خان یا امیر کبیر شد و در واقع این در هم تنیده شدن اتفاقها برای مخاطب خاص و عام باعث برقراری ارتباط شد و توانستیم بار تحلیلی متن را راحتتر انتقال دهیم.
و خود این اسب بزرگ هم نشان دهنده این بود که شخصیتها از دل اسب بیرون میآیند و به دل او برمیگردند. درباره این طراحی هم صحبت کنید.
برمیگردم به بحث مواجهه سنت با مدرنیته. ما سعی کردیم با توجه به تاریخی که روایت میشود از دل این آیینها و نمایشهای ایرانی از جمله پردهخوانی، نقالی، لالبازی و اتفاقاتی از این دست این طراحی را بیرون بیاوریم و با تکنیک مولتیمیدیا با یک رویکرد جدید به آیینها نگاه کردیم که همه چیز انگار از دل این پردهخوانی بیرون میآید و نقال میآمد و پردهخوانی میکرد. سعی کردیم تاریخ خودمان بر اساس نمایشهایی که داریم روایت شود ولی با یک نمایش ایرانی مدرن.
و خود این پرده پرده بودن اسب هم تکهتکه بودن تاریخ و شخصیتها را هم نشان میداد. خب بحث زیاد است اما درباره شرایط مالی هم صحبت کنید. به چه شکل در تالار سنگلج اجرا دارید؟
تالار سنگلج یکی از بهترین و قدیمیترین تماشاخانههای تئاتر ایران است و ما با کمال میل و افتخار به اینجا آمدهایم چون ورود به این تالار حس تاریخی خاصی میدهد و کار ما هم که رویکرد تاریخی دارد، پس یک اتفاق خیلی خوب است و خوشبختانه با وجودی که مجالی برای تبلیغات نداشتیم استقبال خوب بوده و اخبار کار طبق روال قدیم دهان به دهان گشته است. بحث مالی کاملا با بودجه شخصی بوده که اتفاقا هزینه بالایی هم داشته است. امیدواریم علاوه بر سنگلج در جاهای دیگر هم بتوانیم کار را اجرا کنیم.
پایان پیام
کد خبر : 1649 ساعت خبر : 2:47 ق.ظ