نیما عیسیپور و بتوارگی طبیعت
سمینار سرمایهداری، سلطه، محیط زیست در تاریخ ۱۱ تیر، از سوی موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی در تهران برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، نیما عیسیپور در این نشست گفت:
در این قسمت میخواهم به رابطهی بین فرهنگ و طبیعت بپردازم که با یک مثال این کار را انجام میدهم که مربوط میشود به تجربهی سرمایهداری نوپا در آمریکای قرن نوزدهم. همان طور که میدانید برخورد سنت کشاورزی آمریکایی با طبیعت یک برخورد متناقض است. در آمریکای قرن نوزدهم طبیعت یک نماد یا یک ایماژ اعظم به حساب میآید که به مثابهی یک منظر طبیعی یا باغ زیبا که اشاره به باغ عدن دارد شکل میگیرد. منظر طبیعی یا باغ زیبا که تجسم امید به آینده روشن آمریکا یا همان رویای آمریکایی است.
این ایماژ به شکل بیواسطه یادآور باغ عدن است. در آمریکا سرمایهداری نوپا موجب میل مفرطی برای پیشرفت بود که برای تحقق بخشیدن به آن، نیاز به خشونت افسارگسیختهتری بود. به همین دلیل در سرمایهداری نیمه اول قرن نوزده آمریکا رابطهی موجود مبتنی بر ترس و هراس است، همان طور که در دورههای پیشتر بوده است. هنوز زمانی که انسان نتوانسته بر طبیعت کنترل پیدا کند و تخریب طبیعت به واسطه صنعتی شدن و شهرنشینی به این شکل نهادینه نشده ما میبینیم که طبیعت به شکل هراسناک برای انسان ظاهر میشود و طبیعت مکانی است که در آن نیروهای اسرارآمیز وجود دارد و صرفا با عینی شدن طبیعت هست که از طبیعت وحشی افسونزدایی میشود.
جالب است اشارهای کنم به سفری که توکویل در ۱۸۳۰ به آمریکا داشته و شرحی از آن ارائه میدهد و علیالخصوص در ارتباط با دیدارش از میشیگان این جمله را میگوید: «آمریکاییها به عجایب وحشی کشورشان بیاعتنایند. تو گویی به آنان گفته شده است مادامی که جنگلهای انبوهی که احاطهشان کردهاند طعم تلخ تبر را نچشند نباید در آنها قدم بگذارند.»
بنابراین هنوز در نیمه اول قرن نوزده رابطهی یک آمریکایی با طبیعت وحشی مبتنی بر خشونت و رام کردن طبیعت است. برای آنها تغییر مسیر رودها، ساختن سد، بریدن درختان، ساختن شهرها و کشیدن راهآهن شیوههایی بودند برای غلبه بر طبیعت سرکش. طبیعتی که لانه ارواح خبیث و جادوگران بود و برای پیشرفت باید آن را شکست داد و به کنترل درآورد.
در دوران پیش از سرمایهداری رابطه انسان با طبیعت مبتنی بر هراس بوده به همین دلیل طبیعت خصلت حتی شیطانی و اهریمنی پیدا میکند. شاید بشود با یک مثال ادبی تا حدودی این را نشان داد. مثلا در نمایشنامه مکبث شکسپیر (که به جیمز اول، پادشاه انگلستان تقدیم شده است) نکتهای که در مورد این نمایشنامه وجود دارد این است که جیمز تا پیش از این شاه اسکاتلند بوده و بعد زمانی که شاه انگلستان میشود دچار بحران مشروعیت میشود و خودش هم متوجه این بحران بوده و کتابی با نام خاستگاه الهی سلطنت نوشته که از طریق آن میخواسته نشان دهد خاستگاه سلطنت الهی است. اما دلیل اینکه مکبث ربط پیدا میکند به تاریخ انگلستان این هست که در نمایشنامه مکبث شخصی که نهایتا به عنوان پسر مالکوم فرار میکند کسی است که خودش به عنوان جد بزرگ جیمز اول است و نکته این است به این واسطه انگار شکسپیر داشته تلاش میکرده نشان دهد که خط دیگری در سلطنت وجود داشته و با مکبث به پایان میرسد، خطی است که از حیث سیاسی وتاریخی واجد هیچ مشروعیتی نیست. در نمایشنامه مکبث در پرده ابتدایی مواجه هستیم با اینکه مکبث جادوگران را در جنگل دیدار میکند و باز در خود این نمایشنامه خود این طبیعت وحشی مکانی است که جادوگران در آن پناه میگیرند.
خب برگردم به زمینه اصلی بحث که در ارتباط با قرن ۱۹ آمریکا بود. در اواخر قرن نوزده شاهد ظهور گفتار جدیدی هستیم که شعار اصلی آن بازگشت به طبیعت است اما در همین گفتار هم طبیعت یک خصلت بیرونی دارد.
درعین حال با رجوع به آمار میشود به این نکته اشاره کرد که در واقع یکی از کارکردهای اصلی سرمایهداری برای تولید هرچه بیشتر ارزش اضافی تولید فضای غیرطبیعی است. از این حیث برخلاف جهان قدیم منظور، فرماسیونهای پیش از سرمایهداری است که در آن شهر ضمیمه روستا و مزارع بزرگ به حساب میآمده که اکنون در جهان جدید روستاها و مناطق بیرون از شهر و طبیعت به تفرجگاهها شهرها بدل میشوند.
در این قسمت در مورد بازنمایی هنری مربوط به همین گفتاری که در انتهای قرن نوزدهم در ارتباط با طبیعت شکل میگیرد صحبت کنم. بازنمایی هنری این گزار را به شکل سبکی خاص در نقاشی طبیعت متجلی میکند. دانشمندان و هنرمندان هر دو با طراحیهایشان از پرندگان، جانوران، گلها، گیاهان طبیعت سهم خودشان را به این سنت ادا میکنند.
در اواسط قرن نوزده برای نقاشان تضاد طبیعت و تمدن امری مسلم فرض میشده با این پیش فرض که تمامی فضایل در طرف طبیعت قرار دارند. طبیعتی که به واسطه سلطه و تخریب هرچه بیشتر بر آن زیباتر، لطیفتر و در عین حال زنانهتر حتی شده است. بنابراین ناگفته پیداست که این بینش جدید مبتنی بر طبیعت زیبا و جذاب خودش نقش اجتماعی را بازی میکند که این نقش اجتماعی را جورج ای مورخ آمریکایی به این شکل بیان میکند که همان اشتیاق برای طبیعت مبین نوستالژیهای اکولوژیکی است که از حیث سیاسی مطلوب طبقه اقتصادی حاکم بود تا بتواند در جهانی که به قول بنیامین در یک فرایند عظیم ذوب شدن ارزشها قرار دارد بتواند مجددا فضایل روستایی را احیا کند. در همین سنتی که طبیعت خصلت کلی یا جهان شمول پیدا میکند.
در نقاشیهای نقاشان آمریکایی با نوری مواجه هستیم که این نور یک نور الهی است که بر طبیعت تابانده میشود و مبین حضور خدا در طبیعت است اگر خدا در طبیعت است پس طبیعت نیز واجد جملگی حقایق اخلاقی میتواند باشد. حقایقی که در یک ناتورالیسم مسیحی شده در قالب یک تثلیث جدید بیان میشود. تثلیثی که میتواند از این قرار باشد: خدا، انسان، طبیعت. انگار طبیعت و خدا جدا نیستند و طبیعت خود خداست.
اما کمکم این بینش عدنی خدا محور جای خودش را به بینش اومانیسیتیتر و انسان محورتر میدهد در ابتدای قرن بیستم. اگر طبیعت وحشی موهبتی الهی بوده طبیعت سازگار جدید تلاشی انسانی بود برای کند کردن لبههای تیز و خطرناک. به این ترتیب آمریکاییها در ساختن جامعهای مشارکت میجستند که قرار بود بر اساس تصویری از یک باغ عدن بنا شود اما پایان این رمانتیسیسم خودش به منزله جهان شمولی طبیعت نبوده بلکه طبیعت جهان شمول چه در قالب ایدهآلیسم بازگشت به طبیعت چه در شکل اکولوژی نوستالژیک همچنان به حیات خود تا به امروز ادامه میدهد. بنابراین میشود مدعی شد که طبیعت رمانتیک پاسخی به عینی شدن طبیعت است و اینها جفتشان دو روی یک سکه هستند. این سودجویانهترین تلاش بشر در غلبه بر طبیعت باید به شکلی معنوی توجیه میشد تا تخریب طبیعت به عنوان یک تلاش اخلاقی، مذهبی و حتی ناتورالیستی رستگار شود. علم به همراه سرمایهداری با قصاوت و بیرحمی تمام سلطه خودش را بر طبیعت بیرونی اعمال میکند و اخلاقیات معنوی از طبیعت به مثابه امری جهان شمول یاد میکند و مدلی ارائه میکند برای رفتار اجتماعی که از این مدل به عنوان ایدئولوژی طبیعت نام بردیم.
ایدئولوژی در اینجا اساسا به معنای یک ارائه برداشت تحریف شده از واقعیتی است که دیدگاه و منافع طبقه خاصی را نمایش میدهد که به واسطه آن خود همین انقیاد طبیعت فرایندی طبیعی به حساب میآید و حتی بسیاری از نقصانهای اجتماعی و سوء عملکردهایی که در جامعه هست طبیعی قلمداد میشوند. بر اساس این دیدگاه طبیعت مسئول این کمبودهاست نه تاریخ و به همین اعتبار سرمایهداری نه به عنوان یک فرماسیون تاریخی بلکه به عنوان محصول کلی و محتوم طبیعت قلمداد میشود که مبارزه علیه آن مبارزه علیه طبیعت بشری میتواند باشد.
پایان پیام
کد خبر : 1731 ساعت خبر : 1:05 ق.ظ