رندی نباشد طنز به پشیزی نمی‌ارزد

رندی نباشد طنز به پشیزی نمی‌ارزد

به گزارش پایگاه خبری گلونی، اسماعیل امینی، مجله کرگدن: اما اصل قصه از آن جا شروع می‌شود که این کلمۀ “طنز” در زبان روزمره خیلی سخاوتمندانه به کار می‌رود، همان طور که کلمۀ “شعر” به همین مصیبت مبتلاست.

همین حالا خواندن این مطلب را رها کنید و در اینترنت این دو کلمه را (طنز- شعر) جست‌ و جو کنید و ببینید چه چیزهایی به نام طنز و به نام شعر، مشهور شده‌است.
دربارۀ تفاوت اصطلاحات در زبان عام و زبان علمی، بحثی نمی‌کنم و فعلا می‌پذیرم که تمام مطالب و نوشته‌های خنده‌دار، طنز است. اما این را نمی‌پذیرم که هر مطلبی که خنده‌دارتر بود، طنزش قوی‌تر است. این را هم ابداً قبول ندارم که هر کس بی‌پرواتر و بی‌حیاتر نوشت، شجاع‌تر و طنزپردازتر از دیگران است.
باری، وقتی می‌گوییم “شعر طنز” بیش از هر چیز با سطرهایی از این دست مواجهیم:
(ای دلبر از برادرت می‌ترسم) یعنی این طنز عاشقانه است.
(در زیر فشار فقر زاییدم من) یعنی این طنز اجتماعی است.
(هنگام مذاکرات خندان بودند) یعنی این طنز سیاسی است.
(آقای رئیس وام ما را نخورید) یعنی این طنز مردمی است.
(مادر زن من نرفته از خانۀ ما) یعنی این طنز خانوادگی است.
(آقا زاده تو بهتری یا پدرت؟) یعنی این طنز خط قرمزی است.

رندی نباشد طنز به پشیزی نمی‌ارزد

باشد! قبول! گیرم و سلّم که این جور حرف‌ها طنز است و خنده‌دار است و درد مردم را بیان می‌کند و مردم آن قدر گرفتارند که حوصلۀ حرف‌های ادیبانه و ژرف اندیشانه را ندارند و دل‌شان می‌خواهد کسی حرف‌های فروخوردۀ گیر کرده در گلوی‌شان را با وزن و قافیه بیان کند و لبخندی و قهقهه‌ای بیافریند و دل‌شان را خنک کند. من هم از این جور چیزها بسیار سروده‌ام و نوشته‌ام و منتشر کرده‌ام.
تمام این‌ها را قبول می‌کنم، اما این یکی را اصلاً نمی‌پذیرم که هر چه غیر از این‌هاست، طنز نیست. و از آن بدتر و مضحک‌تر این که هر چه این آدمهای کم حوصله و شتابزده را به خنده وادار نساخت، طنز نیست.
من برآنم که تمام مطالب خنده‌دار و مفرّح ذات با تمام ارزش‌های کاربردی‌شان، اگر نشانی از رندی و ظرافت در نگاه و بیان و به ویژه زبان نداشته باشند، از نظر هنری و ادبی به پشیزی نمی‌ارزند.
و نیز تمام کسانی که خیال می‌کنند دارند طنز می‌نویسند و شعر طنز می‌سازند اگر، به زبان و بیان و ظرافت‌های کلام و رندی‌های حاصل از آن توجه نکنند، نویسنده و شاعر و مؤلف نیستند بلکه عملۀ طرب و کارگر خدماتی نازل‌ترین سطح سلیقه و پسندِ آدمهای کم حوصله‌اند.و البته متاع‌شان پُرمشتری است مثل هر کالای نامرغوب و ارزان قیمت و حراج شدۀ دیگر.

اینان مجلس گرم‌کن و طرب‌افزای شادمانی‌ها و سرگرمی‌های دل خوش کنکِ کسانی هستند که هم زمان با گوش سپردن به شعر طنز دارند با تلفن همراه‌شان بازی می‌کنند و با بغل دستی‌شان حرف می‌زنند و منتظر نکته‌ای انفجاری‌اند که از خنده روده‌بر بشوند.
خوب روده‌بر بشوند، و روده‌برکنند و شاد باشند و شادی کنند، و حتی اسم کار خودشان را بگذارند طنزپردازی و شعر طنز، اما این که بگویند و بگوییم که طنز منحصر است به همین چیزها، پذیرفتنی نیست.

رندی نباشد طنز به پشیزی نمی‌ارزد

من در ستون لبخند شاعر، می‌خواهم از شعر طنز حرف بزنم، یعنی نوشته‌ای که پیش از خنده‌دار بودن و بامزه بودن و چه بودن و چه‌ها بودن، شعر باشد، منطق و بیان و زبان شاعرانه داشته باشد و پس از آن طنز باشد، یعنی ظرافت و انتقاد و اندیشه و تضاد وحکمت و رندی را فراهم آورده‌ باشد.
من یک بیت از این دست را که سرودۀ اقبال لاهوری است: «جرم ما از دانه‌یی، تقصیر او از سجده‌یی، نی به آن بیچاره می‌سازی، نه با ما ساختی» ترجیح می‌دهم به هزاران بیتِ خنده‌دار و بانمکی که مناسب پیامک و وایبر و تلگرام و بازیچه‌های دیگر است. حالا که من پذیرفته‌ام به تسامح به آن بیت‌های خنده‌دارِ بانمک بگویم “شعر طنز”، شما هم دل ما را نشکنید و بپذیرید که از سر تسامح و تساهل، به ابیاتی از این قبیل، بگویید شعر طنز، گیرم که هیچ خنده‌دار نباشد:
گر چه از طور کلیم است بیان واعظ، تاب آن جلوه به آیینۀ گفتارش نیست. (اقبال لاهوری)

عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.

پایان پیام

کد خبر : 4924 ساعت خبر : 7:23 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=4924
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات