لرستان در مشروطه دوم

پایگاه خبری گلونی – این دوره از تاریخ لرستان شامل حوادث و رخدادهایی است که در فاصله سال‌های فتح تهران به سال (۱۲۸۸ش. / ۱۹۱۰/ ۱۹۰۹م) به وسیله قوای انقلابی تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان‌، در رشت به رهبری محمّدولی‌خان تنکابنی و در بختیاری به رهبری سردار اسعد بختیاری تا آغاز جنگ جهانی اوّل (۱۲۹۳ش. / ۱۹۱۵-۱۹۱۴م.) اتفاق افتاده است. در فاصله این چند سال‌، رویدادهای بی‌شماری در ایران به وقوع پیوست که ذکر تمام این حوادث و شرح و بررسی آن‌ها از حوصله این نوشتار خارج است. ولی از آنجا که حوادث لرستان‌، متأثر از این رویدادها است، از این رو به اختصار‌، به مهم‌ترین حوادث این چند سال می‌پردازیم و سپس حوادث لرستان، در خلال این دوران بررسی خواهد شد.

پس از به توپ بستن مجلس توسط محمّدعلی‌شاه مقاومت مردم تبریز در مقابل قوای محمّدعلی‌شاه و فعالیت انجمن‌های محلی شهرها و ولایات و اعتراض بسیاری از علمای ایران و عراق، سرانجام محمّدعلی‌شاه را به زانو درآورد. شهرهای مختلف دست به قیام زدند و تهران با ورود قوای انقلابی که از تبریز، رشت و بختیاری آمده بودند، سقوط کرد. محمّدعلی‌شاه و رجال مستبد به سفارت‌خانه‌ها پناه بردند. ۲۶ نفر از سران مشروطه که در راه برقراری مجدد مشروطه تلاش کرده بودند، کمیسیونی تشکیل دادند. این کمیسیون محمّدعلی‌شاه را خلع و احمد میرزا را به سلطنت برگزید و سپس به مدت پنج شبانه‌روز در تهران و شهرها جشن و سرور و چراغانی برپا شد.[۱]

سپس دادگاهی برای محاکمه طرفداران محمّدعلی‌شاه، تشکیل شد. در این دادگاه شیخ ‌فضل‌الله نوری که با طرح حکومت مشروطه مشروعه راه خود را از مشروطه‌خواهان جدا کرده بود، به جرم همدستی با محمّدعلی‌شاه محکوم به اعدام شد.[۲]

پنجاه روز پس از فتح تهران محمّدعلی‌شاه که از سلطنت خلع شده بود، به روسیه تبعید و مجلس شورای ملی مجدداً در (۲۴ آبان ۱۲۸۸‌ش.‌/ اکتبر ۱۹۰۹) بازگشایی شد. در این مجلس احزاب مختلفی از جمله، دو حزب موسوم به دموکرات و اعتدالیون پدید آمد. این مجلس بسیار ملی‌گرا بود، ولی جوّ انقلابی مجلس اوّل را نداشت. انجمن‌های ایالات و ولایات نیز کم‌رنگ شدند. قدرت شاه و نفوذ درباریان نیز در این دوره از بین رفت و احمدشاه به دلیل سن کم چندان دخالتی در اُمور کشور نداشت.[۳]

در سال (۱۲۸۹ ش. /۱۹۱۰م.) روزنامه‌های تندرو به امر سپهدار اعظم رئیس‌الوزراء، توقیف شدند. عالم بزرگ سیّدعبدالله بهبهانی از رهبران مشروطه کشته شد. مرداد همین سال در پارک اتابک مجاهدان تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان که از تحویل سلاح‌های خود به دولت خودداری می‌کردند، در یک زد‌و‌خورد خونین خلع سلاح شدند. ماجرای پارک اتابک یکی از صحنه‌های غم‌انگیز انقلاب مشروطیت بود.[۴]

سال (۱۲۹۰ ش. / ۱۹۱۱م.) در حالی آغاز شد که وضعیت اقتصادی کشور بسیار وخیم بود. دولت برای سروسامان دادن به وضع مالی کشور، مورگان شوستر[۵] آمریکایی را به ایران دعوت کرد. همچنین برای ایجاد امنیت در کشور، «یالمارسن»[۶] سوئدی را برای تشکیل نیروی ژاندارمری فراخواند.[۷] این عمل دولت، خشم دولت‌های روس و انگلیس را برانگیخت. به طوری‌که روسیه به بهانه دخالت شوستر در حوزه استخدام مستشاران خارجی نفوذ خود، پس از اشغال شمال ایران، در التیماتومی به دولت ایران هشدار داد، هر چه زودتر شوستر را از ایران بیرون کند. حال انگلستان با آن‌که در ابتدا برای تضعیف نفوذ روسیه از مشروطه‌خواهان حمایت کرده بود به مداخله و کارشکنی در اُمور ایران می‌پرداخت.[۸]

ائتلاف سالارالدّوله و محمّدعلی‌شاه که از طرف شمال و غرب برای سرنگونی دولت مشروطه جدید و اعاده سلطنت از تبعید بازگشته بودند، حادثه‌ی دیگری بود که در همین سال رخ داد. این دو اگر چه در اهداف خود ناکام ماندند، ولی کشمکش‌های آنان که تا اواسط سال (۱۲۹۱ ش. / ۱۹۱۲) ادامه یافت، موجب هرج‌و‌مرج کشور و تضعیف دولت مشروطه شد. از آنجا که حادثه اخیر ارتباط تنگاتنگی با تاریخ لرستان دارد، در صفحات آینده مفصلاً به شرح و بررسی آن خواهیم پرداخت.

در سال (۱۲۹۳ش. / ۱۵-۱۹۱۴) با آغاز جنگ جهانی اوّل و هجوم دولت روس، عثمانی، آلمان و انگلیس به ایران که بر اثر آن انقلاب مشروطیت سخت تضعیف شد‌، ایران هر چه بیش‌تر غرق آشوب شد و بدین ترتیب مشروطه که روزنه‌ی امیدی برای پیشرفت و ترقی بود، رنگ باخت و امیدها و آمال‌ ملت ایران که انتظار داشتند، در سایه درخت مشروطه از استبداد داخلی و استعمار خارجی و نابسامانی اقتصادی و اجتماعی نجات یابند، به یأس مبدل شد.

حال که به اختصار به رئوس تحولات این دوره اشاره شد، در ادامه رخدادهای لرستان در خلال این دوره بررسی می‌شود.

با برکناری محمّدعلی‌شاه از تخت سلطنت به دست قوای انقلابی‌ و استقرار مجدد دولت مشروطه‌، بسیاری از حکام و دست‌نشاندگان محمّدعلی‌شاه از پست‌ها و مشاغل خود برکنار شدند. از این‌رو، نظام‌السّلطنه مافی که از دو سال پیش در لرستان حاکم بود و خاطره خوشی از لرستان نداشت. در حالی که کینه و نفرت فراوانی از مشروطه‌خواهان لرستان به دل داشت؛ پیش از سقوط محمّدعلی‌شاه، لرستان را به مقصد تهران ترک کرد. ولی دیری نپایید که مجدداً به کار گمارده شد. از آنجا که دولت دوم مشروطه، برای کنترل و امنیت ایالات مختلف فاقد افراد با تجربه و با کفایت بود، باز به طرف همان حکام کهنه‌کار سابق که اغلب از طبقات اشراف، دیوان‌سالار و شاهزادگان قجری بودند، دست یاری دراز کرد. از این رو دولـت جدید، در دی مــاه (۱۲۸۸ ش. / دسامبــر ۱۹۰۹) نظام‌السّلطنه را بـه حکومت کرمانشاه منصوب کرد.[۹]

مطابق نوشته والی‌زاده‌معجزی، پس از این‌که نظام‌السّلطنه مافی لرستان را ترک کرد، نظرعلی‌خان از طرف محمّدعلی‌شاه به کفالت حکومت لرستان انتخاب شد. بنا به اظهار همین نویسنده‌، لرستان که همواره برای خودسری و هرج‌و‌مرج آماده بود، پس از رفتن نظام‌السّلطنه و آگاهی از قیام تبریز و دیگر ولایات بر ضد محمّدعلی‌شاه، دُچار آشوب شد و رؤسای ایلات دست به غارت و چپاوّل مناطق پیرامون خود زدند و بسیاری از طوایف به جان هم افتادند و اقدامات نظرعلی‌خان طرحانی با همکاری صمصام‌نظام کزازی و فاضل‌خان و حسن‌خان، رؤسای سگوند رحیم‌خانی‌، برای وصول مالیات و ایجاد نظم و آرامش چندان مؤثر واقع نشد. در واقع حکومت نظرعلی‌خان فقط ظاهری بود. زیرا در جمع‌آوری مالیات و ایجاد نظم و آرامش توفیقی حاصل نکرد.[۱۰]

والی‌زاده‌معجزی در خصوص اغتشاشات این دوره می‌نویسد: «رؤسا و سرکردگان عشایر لرستان که مجلس را تعطیل و شاه را ضعیف و دولت را لاقید و بی‌عرضه و شیرازه مملکت را گسیخته دیدند‌، به خودسری پرداخته، مشی و مرام ملوک‌الطوایفی را در سرتاسر لرستان برقرار کردند و در هر نقطه و مکانی جمعیتی آراسته و پیراسته کرده، قراء و قصبات نهاوند، بروجرد، عراق، ملایر، تویسرکان، کنگاور و همدان را مورد حمله و تاخت‌و‌تاز و غارت قرار دادند. سپس قراردادی ضمنی بین ایلات خود جهت به یغما بردن اموال مسلمانان به شرح زیر منعقد ساختند:

۱- حوزه تاخت‌و‌تاز طایفه‌ی حسنوند، کرمعلی و فلک‌الدّین‌، شهر نهاوند، ملایر و قسمتی از خاک عراق (اراک).

۲- حوزه تاخت‌و‌تاز و غارت‌گری ایل بیرانوند، بروجرد و قسمتی از اراک تا ساوه.

۳- شعاع غارت‌گری و تاخت‌و‌تاز کاکاوند و سایر طوایف دلفان قصبات کنگاور و تویسرکان و حوالی همدان.

۴- شعاع غارت‌گری طوایف بالاگریوه نواحی جنوبی و راهزنی قوافلی که از شهر دزفول آذوقه می‌آوردند و گاهی هم باجگیری از قوافل.[۱۱]

محمّدعلی‌شاه بعد از مدتی که از حکومت نظرعلی‌خان ناامید شد، «سردار فیروز» را برای حکومت لرستان برگزید. سردار فیروز هنگامی‌که از تهران به بروجرد آمد، متوجه شد که اوضاع لرستان بدتر از آن چیزی است که درباره آن شنیده بود‌. او پس از این‌که متوجه شد، ایل بیرانوند راه بروجرد به خرم‌آباد را مسدود کرده‌اند، پس از چند ماه توقف در بروجرد به تهران بازگشت.

بعد از سردار فیروز از طرف محمّدعلی‌شاه، موثق‌الدّوله به حکمرانی لرستان انتخاب شد. آمدن او مصادف با اوج‌گیری قیام شهرهای ایران بر ضد محمّدعلی‌شاه بود‌. در تبریز ستارخان و باقرخان در تدارک حمله به تهران بودند. در رشت سردار تنکابنی و در میان ایلات بختیاری، سردار‌اسعد بختیاری، مشروطه‌خواهان آن نواحی را برای براندازی حکومت محمّدعلی‌شاه تجهیز می‌کردند. مردم خرم‌آباد نیز به موازات دیگر شهرهای ایران، دست به آشوب زده بودند. تلگراف علمای نجف و مشروطه‌خواهان دیگر شهرها به خرم‌آباد می‌رسید و آن‌ها را تشویق به قیام می‌کرد. اهالی شهر که پیش از این، به رهبری دو روحانی‌، یعنی مُلا رشید ضیایی دزفولی در حمایت از حکومت مشروعه و شیخ‌ عبدالرحمان صالحی لرستانی در حمایت از مشروطه، به دو گروه تقسیم شده بودند، بار دیگر به جان هم افتادند. محله‌های پشت‌بازار و درب‌دلاکان دُچار آشوب شد.[۱۲] از اوّل غروب راه عبور و مرور مسدود و شهر ناامن شده بود. روزی نبود که زد‌و‌خوردی واقع نشود. مُلا رشید هواداران خود را به حمایت از حکومت محمّدعلی‌شاه ترغیب می‌کرد و در کوچه و بازار شعار «ما دین نبی خواهیم‌  مشروطه نمی‌خواهیم» را سر می‌دادند در مقابل مشروطه‌خواهان مجدداً دست به تشکیل انجمن زده و به شیخ‌ عبدالرحمان صالحی لرستانی به زد‌و‌خورد با هواداران مُلا رشید پرداختند.[۱۳]

موثق‌الدّوله و پس از او منتصرالدّوله، به حکومت لرستان برگزیده شد. اما هیچ یک از آن‌ها توفیقی حاصل نکردند. خوانین بیرانوند، علی‌مردان‌خان‌، شیخ‌علی‌خان و غلام‌علی‌خان، چون سدی محکم مانع ورود نیروهای ضعیف حکام به داخل لرستان می‌شدند.

به هنگام ورود منتصرالدّوله به بروجرد، ایل بیرانوند، روستاهای دشت سیلاخور را غارت می‌کرد. در شهر بـروجرد نزاع میـان مشروطــه و ضد مشروطـه که از گذشته در جریان بود، شدت یافت. زیرا «فوج سیلاخور»[۱۴] که در تهران به محمّد‌علی‌شاه خدمت می‌کرد، با آمدن نیروهای انقلابی تبریز، رشت و بختیاری، به بروجرد بازگشته بود، بین آن‌ها و مشروطه‌طلبان درگیری رخ داد. هر روز صدای «زنده باد مشروطه» و «مرده باد مشروطه» از دو جناح شنیده می‌شد، بنا به نوشته معجزی:

«یک روز ضمن همین زنده باد و مرده باد، آشوب بزرگی در خیابان‌ها و کوچه‌های بروجرد بلند شد و هجوم به انجمن برده و در و دیوار حصار انجمن را سنگ باران نمودند. تابلوهای انجمن- که به اصطلاح آن روز «تخته انجمن» نامیده می‌شد- بر اثر اصابت سنگ شکسته شد. بعد از این‌که علما و اعیان شهر غایله را خواباندند و نگذاشتند منجر به نزاع و خون‌ریزی شود، اعضای انجمن ادعای غرامت تخته را می‌نمودند و بعضی از آن‌ها می‌گفتند که چون سنگ به تخته انجمن خورده این کار را نباید آسان گرفت‌. صلح‌جویان به آن‌ها پاسخ دادند که مگر سنگ به محمل زینب خاتون خورده که خدا و پیغمبر از گناه مردم نگذرند‌، به هر ترتیب بود سر و صدا خوابید».[۱۵]

منتصرالدّوله نیز پس از مدتی اقامت در بروجرد از حکومت لرستان دست کشید و راهی تهران شد. چرا که نه ایل بیرانوند اجازه عبور می‌داد و نه بروجرد مکان امنی برای اقامت بود. سرانجام به رغم مساعدت‌های مهرعلی‌خان حسنوند و زد‌و‌خوردهایی چند با ایل بیرانوند، بدون نتیجه به تهران بازگشت.

پس از سرنگونی محمّدعلی‌شاه و استقرار مشروطیت‌، دولت مشروطه دوم، یکی از سرکردگان ایل بختیاری به نام لطف‌علی‌خان‌ امیر‌مفخم را در اوایل سال (۱۲۹۰ ش. / ۱۹۱۱) در رأس سپاهی از سواران بختیاری به لرستان فرستاد. او نخستین حاکم لرستان در مشروطه دوم بود‌. امیرمفخم بختیاری پیش از این، از هواداران سرسخت استبداد محمّدعلی‌شاه بود و بنا به نوشته دکتر ملک‌زاده، در میان طرفداران استبداد، فردی به سرسختی او پیدا نمی‌شد‌. ولی با این حال سران مشروطه که بعضاً از بختیاری‌ها بودند، برای این‌که تعادل و توازن را در خانواده رعایت کرده باشند، او را به حکمرانی ایالت بروجرد و لرستان انتخاب کردند. امیرمفخم یک اردو مرکب از چند فوج سرباز و توپ‌خانه و هزار سوار بختیاری برای امنیت و حفاظت غرب، در اختیار گرفت. او متعهد شد، در صورتی که سالارالدّوله بنای سرکشی و عصیان بگذارد و به طرف همدان رهسپار گردد، با قوایی که داشت از او جلوگیری نماید‌.[۱۶] زیرا در این زمان سر و کله سالارالدّوله که پیش از این در تبعید به سر می‌برد‌، در کردستان پیدا شده بود.

بنا به نوشته معجزی‌، هنگامی‌که اردوی امیرمفخم از بروجرد عازم خرم‌آباد شد. خوانین بیرانوند، مانع حرکت او شدند. در نتیجه جنگ سختی بین دو طرف در گرفت. در گیر‌و‌دار جنگ، فاضل‌خان بیرانوند کشته شد و با کشته شدن این خان‌، بیرانوند‌ها شکست سختی خوردند.[۱۷]

 

نشسته: علی‌مردان‌خان بیرانوند

امیرمفخم پس از پیروزی بر بیرانوندها به خرم‌آباد آمد‌. مردم برای استقبال او تا پل کرگانه آمده بودند و با تجلیل او را روانه شهر کردند‌. برخی خوانین حسنوند و دلفان به خدمتش آمدند. سپس «احتشام‌الدّوله» را به عنوان حاکم سلسله و دلفان منصوب کرد.[۱۸]

هنوز مدت زیادی از اقامت امیرمفخم در خرم‌آباد نگذشته بود، که خبر حمله قریب‌الوقوع سالارالدّوله، محمّدعلی‌شاه و ارشدالدّوله که از جانب شمال به ایران حمله کرده بودند، به امیرمفخم رسید و از او خواسته شد، هر چه زودتر خود را به تهران برساند‌. بنا به نوشته کسروی، از آنجا که امیرمفخم با مشروطه میانه خوبی نداشت و خواهان پیشرفت محمّدعلی‌شاه بود، سفر خود را به تهران به تأخیر انداخت و پس از چندین بار دریافت تلگراف، ناچار از بروجرد خارج شد.[۱۹]

 

لطف‌علی‌خان امیرمُفَخم بختیاری در میان فرزندانش

  1. روزشمار تاریخ ایران، ج ۱، ص ۶۴ .
  2. همان، ص ۶۷ .
  3. اتحادیه، مجلس و انتخابات، ص ۱۲۳٫
  4. آفاری، انقلاب مشروطیت ایران، ص ۳۸۴٫
  5. Morgan Shuster
  6. yallmarson
  7. روزشمار تاریخ ایران، ص ۸۴٫
  8. در سال ۱۹۰۷م./ ۱۲۸۶ ش. طبق قراردادی ایران به سه منطقه نفوذ تقسیم شد. شمال‌غربی منطقه نفوذ روسیه، جنوب شرقی منطقه نفوذ انگلیس و جنوب غربی ایران منطقه بی‌طرف محسوب می‌شد. این قرارداد یکی از ننگین‌ترین قراردادهای استعمارگران برای حذف استقلال و تمامیت ارضی ایران بود. ر.ک، ایران در دوره‌ی سّلطنت قاجار، ص ۴۹۸٫
  9. به غیر از نظام‌السّلطنه، دولت جدید، تعداد دیگر از کهنه‌کاران هزار رنگ از جمله علاء‌الدّوله که نهضت مشروطیت به خاطر بیدادگری او آغاز شد به ایالت فارس و قوام‌الملک شیرازی که از آغاز مشروطیت علم مخالفت ضد ملت برافراشته و موجب آن همه بدبختی و خون‌ریزی شده بود را به ایالت کرمان منصوب کرد. چون این دو با سردار‌اسعد بختیاری و سپهداری تنکابنی دوستی داشتند. مشروطه‌خواهان از جمله تقی‌زاده که از تند‌روها بود، در مجلس شورای ملی نطق شدید‌الحنی ایراد کرد و خواستار کنار زدن افرادی شد که مشاغل دولتی را منحصر به خود دانسته و شغل‌ها در آن‌ها دور می‌زند و متذکر شد یکی از اسباب اولیه ترقی این مملکت آوردن آدم‌های تازه و لایق است و دادن کارهای بزرگ به افراد درجه سوم و چهارم است. ر.ک، ملک‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج ۷-۶، ص‌ص ۱۲۷۵-۱۲۷۳٫
  10. تاریخ لرستان روزگار قاجار‌، ص ۶۱۲ .
  11. همان، ص ۶۰۹ .
  12. خرم‌آباد در دوره قاجار شامل دو محله بزرگ پشت‌بازار و درب دلاکان و دو محله کوچک زیدبن‌علی و باباطاهر وابسته به آن‌ها بود.
  13. همان، ص‌ص ۶۱۷-۶۱۶ .
  14. در دور‌ی قاجار دو نوع ارتش وجود داشت یکی نیروی رسمی دولتی که به نام قزاق یا ژاندارم یا امنیه معروف بود و دیگر افواج محلی که عمدتاً از عشایر جنگجوی مناطق ایران تشکیل می‌شد. افواج محلی تحت فرمان خوانین بزرگ قرار داشتند که گاه از طرف شاه عنوان افتخاری سرهنگی و سرتیپی کسب می‌کردند. در لرستان چند فوج مهم بود که عبارت بودند از: فوج امرایی، فوج بیرانوند و فوج سیلاخور، فوج سیلاخور تحت فرماندهی خوانین گودرزی بود و شامل عشایر سیلاخور، اطراف بروجرد و بختیاری می‌شد. این فوج در کشمکش میان محمّد‌علی‌شاه و مشروطه‌طلبان به تهران فراخوانده شد و در سرکوب مشروطه‌خواهان نقش مؤثری داشت. فوج سیلاخور به شاه‌دوستی مشهور بود.
  15. همان، ص‌ص ۶۲۰-۶۱۹ .
  16. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج ۷ –۶ ، ص ۱۳۹۸٫
  17. تاریخ لرستان روزگار قاجار، ص ۶۲۳ .
  18. همان، ص ۶۲۵ .
  19. تاریخ هیجده ساله آذبایجان، تهران، ص ۱۸۹٫

پایان پیام

از: لرستان در انقلاب مشروطیت، سعادت خودگو، انتشارات شاپورخواست ۱۳۸۶

کد خبر : 4411 ساعت خبر : 6:14 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=4411
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات