مردن در صف متراکم

پایگاه خبری گلونی، رضا ساکی: یکی از تلخ‌ترین‌هایش وقتی بود که برای اولین بار محمد برادرم را بردم آزادی. بازی ایران و امارات بود. ورزشگاه پر پر بود. ما طبقه بالا بودیم. بازی که تمام شد جلوی یکی از خروجی‌‌ها را گرفتند. فقط چند دقیقه. جمعیت فشار آورد و نفسم بند آمد. محمد کوچک بود و محکم پایم را گرفته بود. یک لحظه فشار کم شد و محمد من را رها کرد و ناگهان باز فشار آمد و محمد رفت لای جمعیت. مردن در صف متراکم دیدم. فریاد زدم کسی گوش نکرد، گریه کردم کسی گوش نکرد. فشاری را که به قفسه سینه‌امآمد هنوز فراموش نمی‌کنم. داشتم سیاه می‌شدم که دیدم یکی محمد را گذاشت روی سرش بعد هم فشار کم شد و از مهلکه جستیم.

آخرین بار همین تشییع پیکر شهدای غواص بود. همسرم با یکی از دوستانش زودتر رفته بود. وقتی رسیدم به بالای بهارستان ناگهان جمعیت و صف متراکم شد و نفس‌ها بند آمد. زن‌ها جیغ می‌‌کشیدند و بچه‌ها از هوش می‌رفتند. یک ساعت تمام در جمیعتی متراکم بودم و گاه که فشار زیاد می‌شد ترس برم می‌داشت. دور میدان اما وضع بدتر بود. دوست همسرم می‌گفت در فشار یک آن نفسم رفت و اشهدم را خواندم.

اینها را نوشتم تا بگویم ساده است پشت این اینترنت لامصب بنشینی و بگویی حق‌شان بود که مردند. اینها را نوشتم تا بگویم مرگ در صف متراکم مرگ سختی است، حالا می‌خواهد در عربستان باشد یا در تایلند و ترکیه.

مرگ حق است اما «مرگ حق‌شان بود» یک عبارت کاملا داعش‌مآبانه است.

پایان پیام

کد خبر : 5454 ساعت خبر : 6:36 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=5454
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات