آپارتمان علیه داستان
آپارتمان علیه داستان
پایگاه خبری گلونی امیر پروسنان: حالا نوشتن هم مثل ساخت آهنگها و آلبومهای زیرزمینی موسیقی به یک روش برای مطرح شدن تبدیل شده است.
آن هم در گستره هنری که هیچکس سر جای خودش قرار ندارد و بازیگرش، مجموعه داستان و شعر منتشر میکند و نویسنده و شاعرش، فیلم بازی میکند. نوشتن بیآنکه خرجی داشته باشد از ابتدای اختراع خط توسط بشر وجود داشته، ولی در این میان ماجرای داستان و شعر قدری توفیر دارد.
اگر نیک بنگریم باید شروع داستانگویی را به ابتدای تاریخ بشر متصل کنیم و حتی همه متنهای تاریخی را به نوعی داستان بدانیم.
مقولهای که جایش در این مجال نیست. داستان به مرور و در طول تاریخ به تکامل رسید و قواعد و چهارچوبی پیرامون خود تنید که اشخاصی که قصد نوشتنش را داشتند باید تن به آن میدادند و تا حدی جسم و روح خود را دربند این قوانین میکردند.
قوانینی که میشود بخشی از آن را در عناصر داستان محدود کرد و بخشی دیگر را به تجربههای زیستی یک نویسنده که آنها را با واسطه یا بیواسطه آموخته است. اگر از عناصر داستان که مثل الفبای داستاننویسی است بگذریم، به تجربههای زیستی میرسیم.
تجربههایی که ذهن نویسنده و شاعر را نسبت به جهان پیرامونش روشن میکند و محدودیت ایجاد شده احتمالی را از میان بر میدارد. چرا که ممکن است یک نویسنده جوان به دلیل وقوع ماجرایی شخصی در ابتدا دست به قلم شده باشد و در نتیجه همه جهان نوشتهها و کلمههایش در همان حال و هوای ابتدایی محدود بماند و هیچگاه فراتر نرود.
ولی حرکتی رو به جلو همانند سفر رفتن، میتواند نویسنده را با خُرده فرهنگها، عقاید گوناگون، جغرافیای جدید و… آشنا کند و در نتیجه نمود عینیاش را در آثارش بیابد. اتفاقی که حالا در بین نسل جدید نویسندهها به مراتب کمتر میافتد و حاصلش میشود داستانهای شهری و آپارتمانی که با دایره واژگان محدود که نشان از سطح مطالعه دارد به چاپ میرسد.
آپارتمان علیه داستان
آن هم در بازار نشری که ناشرانش از خیر چاپ مجموعههای داستان گذشتهاند و به طرز شگفتآوری به رمان و داستان بلند اقبال نشان میدهند. نتیجه این ماجرا هم داستانهای بلندی است که اگر با هر متر و معیاری مورد سنجش قرار بگیرند، ارجحیتی بر داستان کوتاه ندارند. داستانهایی با دغدغه های شهری و دمدستی که حتی نقاط چشمگیری در دیالوگنویسی و پرداخت شخصیت نیز ندارند.
عرصه داستان بر خلاف دهههای ابتدای انقلاب و در طول سالهای اخیر تبدیل به عرصهای فرهنگی با حداقل خلاقیت شده است.
خلاقیتی که شاید در آثار بسیاری از نویسندگان دهههای پیشین میتوان دید را حالا با ذرهبین باید جست. نمود سینمایی آن را هم میشود در فیلمنامههایی دید که با حداقل فروش مواجه میشوند.
فیلمهایی که نه تنها در آن خبری از گره داستانی نیست، بلکه به دیالوگهای پیش برنده هم توجهی نمیکنند و به سادگی از مهمترین جذابیت سینما که همانا کشش داستانی است میگذرند.
آپارتمان علیه داستان
نگاه به همه اینها در کنار بحث اقبال عمومی به مطالعه، منجر به موضوعی ساده میگردد. سینمایی که یا به قشری خاص توجه دارد و از کنار نیاز عمومی به داستان شنیدن ساده میگذرد یا روایتی دستهچندم و نه چندان جذاب از داستانهای شهری را در قالبی ضعیف عرضه میکند.
ادبیاتی که داستان کوتاهش به دلیل عدم اقبال مردم به دست و پا زدن افتاده و دست به دامن بازیگران برای انتشار داستان شده است. بگذریم از طبقهای که از گذشته تاکنون به رمانهای پر سوز و گداز وفادار بوده و هستند و این فکر را به ناشران القا کردهاند که باید به سمت این جنس از ادبیات داستانی رفت تا جبران هزینهها گردد.
فارغ از همه این مباحث باید به محتوای ادبیات داستانی پرداخت و زاویه دیدی که نویسندههای جوان با تجربههای شخصی اندک خود به ثبتش در قالب داستان میپردازند.
اتفاقی که تیراژ کتابهای این حوزه را حالا به زیر هزار نسخه هم رسانده و اشتیاقی برای خواندنشان در بین دوست داران ادبیات دیده نمیشود.
موضوعی که میشود از منظر اقتصادی، تاریخی و حتی اجتماعی به آن پرداخت و به فکر چاره بود. چرا که ادبیات یک کشور میتواند به طور مستقیم از فکر آن جامعه تغذیه کند و از طرفی خوراک فکری آن جامعه را نیز تولید کند. ادبیاتی که میتواند در قالب داستان و شعر، سختترین مفاهیم را به لطیفترین و قابل فهمترین شکل ارائه کند و آرمانها و اهداف یک کشور را پررنگتر سازد.
پایان پیام
کد خبر : 8427 ساعت خبر : 1:04 ق.ظ