نانوایی مجانی در تهران

میدان جمهوری  تهران را  به جهت شمال از سمت راست خیابان بالا که می‌آیی کمی جلوتر از چهارراه کلهر و نرسیده به تقاطع خیابان آزادی یک نانوایی بربری است که خیلی “دل” است. یعنی شاطرش با عشق نان می‌پزد و به مهر به مردم می‌دهد، و نان دلش را می‌خورد. روی شیشه نانوایی برگه‌ای با یک تصویر چسبانده:

photo_2016-04-19_22-56-36

خبرنگار پایگاه خبری گلونی با مجری این عمل فرهنگی گفت‌وگویی کرده است که در زیر می‌خوانید.

سلام، خودتون رو به عنوان متولی این عمل پسندیده که نان را بدون شعار به سر سفره نیازمندان می‌برید معرفی کنید.

سلام، هاشم عباسی هستم چهل‌وهشت سال سن دارم. سی سال و خورده‌ای هست نانوا هستم و نانوایی شغل پدری من است.

از ابتدا در این نانوایی بودید؟

الان شش سالی هست اینجام، قبلش در نانوایی پدری درپیچ شمرون بودم.

چی شد و چندوقت هست که توزیع نان رایگان را به نیازمندان انجام می‌دهید؟

– قبل از اینکه این برگه اطلاع‌رسانی را بر روی شیشه نصب کنیم هم این‌کار رو می کردم، اما سه چهار ماهی هست که یکی از مشتری‌ها پیشنهاد داد این برگه رو نصب کنیم. چون اینجا سه چهار ماه پیش به یکی ازکارتن‌خواب‌ها که پشت دیوار ایستاده بود و به مشتری گفته بود یک نان برای من بگیر بی‌احترامی شده بود. مشتری برگشت بهش گفت من نمی‌تونم خرج خودم رو در بیارم و شروع به بی‌احترامی به کارتن‌خواب کرد. منم به کارتن‌خواب گفتم نون می‌خوای چرا به خودم نمی‌گی؟ گفت: روم نمی‌شه هر سری من رو شرمنده می‌کنی. این شد که به مشتری گفتم تو اگر کمک نمی‌کنی چرا دیگه فحش می‌دی این هم یک انسانه، یک مشتری داریم که استاد دانشگاه هم هست گفت چرا نمی‌نویسی بزنی به شیشه، طرحش رو به من داد و این برگه را زدیم به شیشه.

مردم شما رو برای اجرای این طرح حمایت می‌کنند؟

مردم میان یکی نون می‌خرن پول دوتا نون رو می‌دن که این دو تا نون یا این ده تا نون رو هم از طرف من بده، تا روزی پنچاه تا نون این طوری می‌دم من هم یک توانی دارم تا پانزده – بیست هزارتومنش رو خودم می‌دم باقیش هم مردم کمک می کنن.

شده از حد توانتون خارج شده باشه اما کسی نان بخواد و بدهید؟

من تا نیازمند باشه و نون بخواد می‌دم.

photo_2016-04-19_22-56-34

چقدر درس خوندید و چند تا بچه دارید و اونا چه کار می‌کنن؟

زیاد تحصیلات ندارم، تا پنجم ابتدایی خوندم. دو تا بچه دارم یکیشون حقوق‌دان هست و یکی دیگه هم کامپیوتر می‌خونه و امسال می‌ره دانشگاه.

قبلا رو این برگه فقط فارسی نوشته شده بود چی شد انگلیسی هم نوشتید؟ و یکی از اتفاق‌های جالبی که تو این مدت براتون افتاده رو بگید؟

چون از اینجا تور و توریست زیاد رد می‌شه من هم برای تبلیغ فرهنگ ایرانی زیر تصویر به زبان انگلیسی توزیع نان رایگان به نیازمندان رو نوشتم.  اتفاق جالب هم چند تا از این خارجیا که فکر کنم آلمانی بودن داشتن از اینجا رد می‌شدن که وایسادن عکس گرفتن و یکی دوتا نون هم بهشون دادم مثل اینکه دنیا رو بهشون دادن منو گرفتن بغلشون ماچم می‌کردن. نه من می‌فهمیدم چی می‌گن نه اونا می فهمیدن من چی می‌گم.

روزگاری بوده که خودت پول نداشته باشی برای خرید یک دونه نون مونده باشی؟

آره، سال شصت‌وپنج سرباز بودم تو منطقه خط مقدم بودیم من مریض شدم حالم خیلی خراب بود گفتم من و می‌برن بهداری یه آمپولی می‌زنن قرصی می‌دن حالم خوب می‌شه، دیگه من از حال رفتم. بلند شدم دیدم من و بردن بیمارستان، یک هفته به علت مسمویت شدید تو بیمارستان بودم. حالم  که خوب شد بهم گفتن ده روز مرخصی داری یا دوست داری برو تهران یا برو منطقه، اومدم دیدم نه برم منطقه پول دارم نه بخوام برم تهران، گفتم بگردم تا بعد از ظهر بشه یه هم‌گروهانی یا آشنایی رو ببینم بگم به من پول بده  اون زمان بلیت شصت تومن بود من هیچی نداشتم اونقدر هم گشته بودم که گشنم بود. رفتم دم یه نونوایی سنگکی، گفتم آقا می‌شه یک دونه نون به من بدید؟ حالا ناراحت بود یا چیز دیگه‌ای، فحش‌های بدی داد و با چوبای بلند تنور نونوایی سنگکی که هست دنبالم کرد… منم گفتم حاجی دستت درد نکنه منم همکار خودتم منم جد و آبادم نونوا هست ولی ما دنبال کسی نمی‌کنیم اینجوری بهش بی‌احترامی کنیم.

سوال آخر، این سربازهای پادگان دژبان مرکز ارتش که از فاطمی میان به سمت جمهوری هم حتما میان اینجا؟ چه کار می‌کنید؟

آره، اتفاقا میان نون می‌گیرن اونایی که پول ندارن یا کم دارن رو از قیافه‌هاشون می‌شه فهمید که ندارن بدون حرف و سوال خودم پول نمی‌گیرم. هر کی بیاد مخلصش هم هستم.

پایان پیام

گفت‌وگو: علی‌اکبر مجدراد

کد خبر : 16648 ساعت خبر : 2:12 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=16648
اشتراک در نظرات
اطلاع از
1 دیدگاه
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات

دوست عزیز تو شهر خودتم همچین نونوایی هست پاشدی رفتی تهران