یادگاری از سزسوار خرم‌آباد

یادگاری از سُزسُوار خرم‌آباد

پایگاه خبری گلونی، دکتر فتح‌اله شفیع‌زاده: سرانجام دو اثر جامع و نفیسِ دانشور ارجمند، استاد سیدفرید قاسمی تحت عناوین سرگذشت و دانشنامک خرم‌آباد، در آستانه‌ی بهار و نوروز و یا به تعبیری دو عیدانه ارزشمند از طرف این «سوُز سُوار» دانش‌پژوه بر بال کَله‌باد و با کوچ بنفشه‌های اسفند، به جامعه‌ی فرهنگی- ادبی لرستان و ایران تقدیم گردید. سرگذشت خرم‌آباد مشتمل بر مباحث (اقلیم، پیشینه، آثار، سیاست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ‌وهنر، آداب، مذهب، آموزش و ورزش ) در ۱۳۸۰ صفحه با مشخصه‌ی ناشر مؤلف و دانشنامک خرم‌آباد (سرشناسه، شناساگر) در ۸۶۰ صفحه توسط بوستان کتاب تهران به زیور طبع آراسته‌‌اند.

یادگاری از سُزسُوار خرم‌آباد

سیدفرید در این دو اثر نفیس که حاصل سال‌ها تحقیق و مرارت است، هم‌چون دیگر آثار گران‌قدرش به شیوه‌ی خاص خود به نگارش بررسی اجمالی چگونگی تاریخ زادگاهش پرداخته و در این رهگذر توشه و هدیه‌ای ذی‌قیمت به مشتاقان دانش و آگاهی شهر و دیار و نیز مرجعی نفیس برای محققان و دانش‌پژوهان این خطه‌ی مینوسرشت فراهم آورده‌است و در این راستا به تعبیر پل والری (کسی که می‌نویسد خود را می‌آزارد)، متحمل هزینه‌های فراوان در ابعاد گوناگون جسمی‌، روحی و مالی شده است چرا که:
در کار عشق سوختن و برفروختن
معنای ماندگاری و تفسیر دلبری است
و پر واضح است که او در خلق این آثار ورای مضمون
من طریق سعی می‌آرم به‌جا
لیس الانسان الا ما سعی
به تلاشی خارق‌العاده و طاقت‌فرسا دست یازیده و مهم این‌که‌، «کاری کرده است کارستان»، چرا که به برکت و یمن تلاش و پژوهش ایشان خرم‌آباد در بین شهرهای ایران صاحب دانشنامک جامعی گردید که تاکنون در هیچ یک از استان‌ها و شهرهای کشور مسبوق به سابقه نبوده و هم‌چون دیگر اقدام شایسته ایشان در تأسیس موزه‌ی مطبوعات ایران که کشورمان را در جایگاه و موقعیتی خاص در قاره‌ی آسیا قرارداد نام سید فرید قاسمی با افتخار و بالندگی بر تارک فرهنگ و ادب این مرز بوم خواهد درخشید.
فیض روح‌القدس ار باز مدد فرماید
دگران هم بکنند آن‌چه مسیحا می‌کرد

سبک نگارش این پژوهشگر ذوالفنون در انتخاب واژه‌های بدیع گواه آن است که او هم‌چون دیگر اسلاف فرهیخته و دانشور از قبیل زنده‌یاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی که حدود چهارده عنوان کتاب در حوزه‌ی کرمان‌شناسی تألیف کرده است، شاکله‌ی  بیش‌تر تحقیقات و نوشتارهای مکتوب خود را با محوریت زادگاه مألوف یعنی خرم‌آباد به رشته‌ی تحریر درآورده و از این رو تاریخ خرم‌آباد همواره مدیون و مرهون این دانشور نستوه خواهد بود که به قول بایزید بسطامی:
«دو صد بگذرد که گلی چون او، در زمهریر این جهان بروید.»
سیدفرید به تعبیر استاد سهیل محمودی «یکی از بنیان‌گذاران اولیه‌ی مطبوعات ایران و یک موزه‌ی متحرک و دائره‌المعارف سیار مطبوعات در روزگار ماست» ویژگی‌های این عاقله‌مرد، رسالت انسان‌مداری، تواضع، خوش‌رویی و شوخ‌طبعی مثال‌زدنی اوست. حافظه‌ی قوی خدادادی و ذهن سیال و وقاد او خود حکایت دیگری است. استاد سیدفرید به‌راستی پدیده‌ی شگرف زمانه‌ی ماست؛ او از آن دسته ستارگانی است که به تعبیری در هر قرنی در کهکشان لایتناهی فرهنگ و ادب هر سرزمین جرقه زده و با «پریسکه»‌ی منورشان به قلوب اهل ادب و طریق معرفت گرما و نور می‌بخشند.
فرهیخته‌ای که از عهد خردی که روان‌شناسان آن را دوران بازی‌گوشی و عاشق‌پیشگی نامیده‌اند در آرزوی (شدن) همه‌ی مرزهای پرنشیب و فراز زندگی را در عرصه‌ی پرشتاب عمر بی‌وقفه درنوردیده و به مدد پشتکار بی‌مانند خود ققنوس‌وار در آتش اشتیاق فرهنگ و کتابت زادگاه‌پژوهی تا هم‌اکنون که در مرز پنجاه سالگی است از تلاش و تحقیق باز نمانده و آثاری تحسین برانگیز خلق کرده که هریک بدون اغراق گنجینه‌ای گران‌سنگ برای پژوهشگران و محققان تمام نسل‌ها محسوب می‌شوند.
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان‌سوزی نه خامی بی‌غمی(حافظ)
و همان‌گونه که در مقدمه و درآمد کتاب اخیر ذکر کرده، در ابتدا بی‌هیچ منصب و توان مالی و به قولی بی‌هیچ اسپانسری و تنها به عشق زادگاهش به تدوین «کتاب‌شناسی توضیحی لرستان» همت گماشت) و بعد که لرستان‌نامه و مفرغ لرستان و خاطرات زندانیان فلک‌الافلاک به ثمر رسید با نگارش لرستان‌پژوهی و فصل‌نامه‌ی شقایق، نقطه‌ی عطفی در جهت شناسایی استعدادها و تجهیز و دل‌گرمی آن‌ها به امر نگارش به‌وجود آورد و بعد از مواجهه با چالش‌ها و موانع پیش رو بعد از یک‌سال وقفه با چاپ لرستان پژوهی و کتاب لرستان کار ادامه یافت و بعد وقتی که به قول خودش (مجله‌داری و ادواری‌نگاری ) در تهران و خرم‌آباد متولی پیدا کرد به فکر خلق دانش‌نامه‌ی لرستان افتاد که در قالب چهار مجلد خرم‌آبادشناسی (۱۳۷۸) به سامان رسید و بعد با تشویق و همیاری مرحوم ماشاالله محمدی با چاپ کتاب خاطرات من از خرم‌آباد قدیم (۱۳۷۹)، سرآغاز جدیدی در خاطره‌نویسی توسط کهن‌سالان گرامی در شهر خرم‌آباد فراهم آمد.
در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیرمغان منت پذیرم

یادگاری از سُزسُوار خرم‌آباد

و سرانجام در سال ۱۳۸۴ در پی تصمیم تأسیس کتاب‌خانه و مرکز اسناد لرستان‌پژوهی که بیش از سه دهه از عمر گران‌قدر خود را در تحقق آن صرف کرده و جایگاه آن نیز  در ساختمان میرملاس (بلدیه سابق) تعیین شده بود شوربختانه مسکوت ماند و بعد از این‌که به تعبیری‌ «بانگ مرغی برنخاست.»  این عطیه ذی‌قیمت نصیب کتاب‌خانه و مرکز اسناد و موزه‌ی آستان قدس رضوی خراسان و کتاب‌خانه‌ی اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی گردید.
هرچند خوش‌بختانه توانست دوهزار جلد کتاب از کتاب‌خانه شخصی خود را به کانون بازنشستگان آموزش و پرورش لرستان و هزاران جلد دیگر را به سه کتاب‌خانه‌ی دیگر اهدا کند و بعد از چاپ پیشینه‌ی ارتباطات و تاریخ مطبوعات خرم‌آباد (سال ۱۳۸۷)، اسناد خرم‌آباد و چهارعنوان کتاب دیگر را به توصیه‌ی کتاب‌خانه مجلس به چاپ رساند و بعد به‌رغم آسیب چشم و بیماری‌های دیگر که ثمره و دستاورد تلاش مداوم سه دهه ایشان بود مجموعه نوشته‌هایش ‌را در سه رده موضوعی، الفبایی و گوناگون تدوین کرد و در قالب دو کوشش ارجمند اخیر به سرانجام رسانید. به‌عنوان حسن ختام نگارش خود استاد سیدفرید را در درآمد کتاب سرگذشت خرم‌آباد که گویای طبع بلند و آزادگی و وارستگی این خادم بزرگ فرهنگ ایران و ابرمرد تاریخ لرستان و خرم‌آباد است تقدیم می‌دارم:
«باید این نکته را یک‌بار برای همیشه یادآور شوم که شهر و دیارم، پایان‌نامه تحصیلی‌ام نبود، منبع درآمدزایی و شغل موظف اداری‌ام نبود، سرگرمی روزگار بازنشستگی‌ام نبود، تفنن‌ام نبود، عشق‌ام بود، زادگاه دوستی‌ام خود جوش و خصوصی پدید آمد و عمر، وقت و جوانی‌ام، را بر سر آن گذاردم. علاقه‌ای که نه تنها بابتش از هیچ کس دیناری نگرفتم و هیچ‌گاه از امکان دولتی بهره‌یاب نشدم، از درآمدم هم صرف شد در همه این سال‌ها در مجموع سه سکه نهادهای فرهنگی دیارم مرحمت فرمودند که آن سه سکه هم به دانشجویان با استعداد همشهری که توان پرداخت شهریه دانشگاه را نداشتند، اهدا شد اکنون در مرز ۵۰ سالگی به روزگار پیشین که نظر می‌اندازم می‌بینم ۳۳ سال است که از خرم‌آباد دور هستم و بیش‌ترین سال‌های زندگی را در غربت گذرانده‌ام، اما هیچ‌گاه از یاد شهر و دیارم باز نمانده‌ام و آن‌چه که توان داشته‌ام صرف زادگاهم شده است اگر هم بیش از این نتوانستم عذر خواهم و همه را به خدا می‌سپارم.»
و من نیز سخنی جز این ندارم که بگویم سیدفرید عزیز جز این دعات نگویم که رودکی گفته است: «هزار‌سال بزی صدهزار سال بزی.»

کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت

پایان پیام

کد خبر : 15923 ساعت خبر : 1:23 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=15923
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات