ایرج رحمانپور در غمکده روزگار زندگی را فریاد می‌زند

ایرج رحمانپور در غمکده روزگار زندگی را فریاد می‌زند

به گزارش پایگاه خبری گلونی، سیدفرید قاسمی در روز دوم همایش خنیاگران سرزمین مادری گفت: در مورد خدمات استاد سپهوندی که یک فیلم پخش کردند و عزیزان و سروران خودم صحبت کردند، در مورد استاد میرزاوندی هم که من ارادت بیش از ۴۰ سال دارم خدمت ایشان.

ایشان مسئول امور جهانگردی بودند در اداره اطلاعات و جهانگردی قبل از انقلاب. این اطلاعات و جهانگردی الان، یک بخش آن وزارت فرهنگ و ارشاد است، یک بخش هم میراث فرهنگی و گردشگری است. درباره استاد میرزاوندی دیشب عرض کردم، میر موسیقی لرستان و عزیز همه ما که در دهه ۶۰ واقعا در آن روزگار آبرویی بودند و هستند برای موسیقی لرستان. امیدواریم سالم و زنده باشند و ما همیشه صدای عزیزشان را بشنویم.

ایرج رحمانپور در غمکده روزگار زندگی را فریاد می‌زند

قاسمی که در تقدیر از استاد ایرج رحمانپور سخن می‌گفت ادامه داد: روزی استاد ناصر فرهنگ‌فر درباره زنده یاد استاد حسین تهرانی گفته بود اعتباری به ضرب داد حسین، نوبت ماست که کربلا کنیم.

زمان اندک است و من نمی‌توانم در این زمان اندک حق مطلب را درباره استاد رحمانپور ادا کنم. در ترانه‌سرایی و خدمتی که ایشان با آوای خودشان و با صدای دلنشینشان به ما ارزانی داشتند. امیدوارم روزی مجالی پیدا شود و به طور شایسته بتوانیم در مورد ترانه‌های استاد و صدای ایشان صحبت کنیم.

دوست گرانقدر من استاد محمدکاظم علیپور زمانی نوشت: حنجره زخمی. من علاقه‌مندم که بگویم زخمه زخمی، چون زخمه ضربه‌ای است با مضراب به ساز وارد می‌شود و این صدای شکوهمند و آسیب دیده، زخمه زخمی ماست.

صدایی است که محتوامحور است، از نوارها و لوح‌ها و اجراهای داخلی و خارجی استاد رحمانپور من نمی‌گویم، مقدمه‌هایی که با آثار دیگران نوشته. دوست ارجمند ما جناب آقای سهراب آزادی همتی به خرج داد و گزیده اشعار استاد رحمانپور را گردآوری کرد که انتشارات سیفا آقای علیپور چاپ کردند با نام «تو را می‌نویسم سرزمینم» که تا به حال چند تا چاپ از این کتاب منتشر شده است.

این دفتر منظومه‌ای است که شما با خواندن ترانه‌ها، انسجام فکری را در این ترانه‌ها می‌بینید. ترانه‌سرایی آگاهانه و این‌که عرض می‌کنم ترانه‌سُرایی، عمد دارم، چون بعضی دوستان می‌گویند ترانه‌سَرا، سَرا یعنی خانه، ترانه‌سَرا یعنی خانه ترانه، ترانه‌سُرا یعنی سُراینده ترانه.

استاد رحمانپور راوی رنج‌های تاریخی انسان است بدون جغرافی. آزردگی و آسیب‌های انسانی را به ما یادآور می‌شود. ما را به بازاندیشی پیرامون خودمان وادار می‌کند. ترانه‌سُرایی متفنن ما را به سمت ترانه‌سرایی متفکر بُرد.

مضمون‌ها و بن‌مایه‌های سرودهای استاد رحمانپور، هویت ساز هستند. ترانه‌های استاد رحمانپور گرانیگاه دو زبان شکوهمند لری و لکی است و پیوندآفرین این دو زبان است. پس از این پیوند درون استانی، این پیوند را برون استانی می‌کند استاد رحمانپور، یعنی در قلمروی لرنشین و لک‌نشین، فراتر می‌رود. البته با ملاحظاتی. در این ملاحظات شما جنبه‌های انسانی از خودسوزی زنان گرفته تا جنبه‌های دیگر وضعیت معیشت و روزگار مردمان دیارمان را می‌شنویم و در ترانه‌های ایشان می‌خوانیم.

بعد از این‌که از این حوزه لرنشین و لک‌نشین گذر کرد، شما می‌بینید که در زلزمه رودبار و بم حضور دارد، در قتل عام حلبچه باز با ترانه‌هایش و با این دو زبان پرمایه به سراغ آن عزیزان می‌رود و همدردی می‌کند.

قابلیت دو زبان را وسیله‌ای قرار داده برای وحدت اقوام ایرانی. مویه‌های استاد رحمانپور، بیان ظلم تاریخی است و بیان این ظلم تاریخی او را تا سخنگویی مردم بی‌شماری برمی کشد. ما درآمیختگی عشق و سلوک را در ترانه‌هایش می‌شنویم.

ایرج رحمانپور در غمکده روزگار زندگی را فریاد می‌زند

استاد رحمانپور در غمکده روزگار زندگی را فریاد می‌زند. این هنر را دارد که غم‌سروده‌های ما را به شادیانه‌هایمان بدل کند. صدا، سیما و سروده او شبیه کسی نیست. اگرچه امروز گاهی صداهای مشابهی می‌شنویم که مقلدان او هستند.

گریه در خلوت و خنده در جلوت وی را ما می‌فهمیم. گریستن در پنهان‌ها و تبسم در پیداها. مردی که مسعود سعد سلمان را بیشتر از ما درک می‌کند. هنر او را ما ستایش می‌کنیم. برای دوست درگذشته ما، زنده یاد استاد حسین شیدایی سروده بود. «دوس بازیگر کجانی تا بوم مِ میمون بازیت» سروده بلندی است و در همین کتابشان آمده است.

یا در بهاریه، خورشید را با ذوق هرچه تمامتر تشبیه کرده است: «جمیله زری و شون گری». شعر پر از کنایه و تشبیه دارد و شعرهایش پر از کنایه و تشبیه است. بسامدهای سروده‌هایش باید استخراج شود.

نُمادها در سروده‌های استاد رحمانپور موضوع یک رساله است. این نُمادها از یک سینه پرراز بیرون می‌آید. چون زمان نداریم، من به بعضی از نُمادها در همین ترانه «دستم بِیر» اشاره می‌کنم. این نُمادها کلمه نیست، گاهی یک مصرع است و گاهی تمام بیت است. «دار درد»، «میل زنه منه»، «چی خی د رگام بگرد»، «باریه برف»، «باد بی رم توفونی»، «ریا سرگردونی» یا تشبیه دست‌های گرم به تژگاه‌های قدیم.

این ترانه پیش‌برندگی در اوج بازدارندگی است. امروز باید این حقیقت را بدانیم که ترانه از ارکان توسعه لرستان است و از ده‌ها وضع و خطابه هم نفوذ بیشتری دارد ترانه. برنامه‌نویسان و برنامه‌ریزان و بودجه‌نویسان لرستان باید سهمی برای ترانه قائل باشند. توسعه لرستان امروز با موسیقی و ترانه میسر است.

ما نیازمند ترانه‌های بیشماری هستیم. فهرست موضوع‌هایی که امروز ما نیازمندیم در عرصه ترانه، حالا ترانه بیشتر جوششی است تا کوششی، ولی ما باید به موازات هم، هم ترانه‌های جوششی داشته باشیم و هم کوششی. وظیفه ما گفتن است، تکلیف مسئولان هم اجراکردن است.

البته می‌دانیم به این حرف‌ها توجه ندارند، چرا که ما سال‌هاست می‌نویسیم. اگر شما خیابانی که دارید می‌کشید از وسط دو محله پشت بازار و درب‌‌دلاکان خرم‌آباد، این خیابان را نکشید، یونسکو پول بیشتری به شما می‌دهد، چون اولویت یونسکو موزه‌محله است برای باز زنده‌سازی.

ولی خب دارند این خیابان را می‌کشند، بارها هم نوشته‌ایم. ثبت جهانی دره خرم‌آباد را نوشته‌ایم، توجهی ندارند. ولی اگر این خیابان را نکشند، قطعا یکی از جاذبه‌های گردشگری از بین نمی‌رود، اعتبار جهانی هم خواهند گرفت، ولی کسی توجه ندارد.

درباره ضرورت توجه ما به موسیقی ما باید مدام یادآور شویم که امروز نیاز جامعه ما ترانه‌سرایی و آهنگسازی است. همه باید بگوییم این حرف را تا بلکه خلاصه یک تیر کارگر شود. اگر این توجه تحقق پیدا کند، یقین بدانید استاد رحمانپور می‌تواند نقش بی‌مانندی در این زمینه ایفا کند و در ادامه خدمت خود، خدمات دیگری ارائه بدهد. استاد رحمانپور! پایدار باشی.

این‌جا نوشته‌اند جلو جلو وقت تمام است و من هم باید بگویم شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید، شب را چه کنم، حدیث ما بود دراز.

پایان پیام

کد خبر : 25885 ساعت خبر : 12:02 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=25885
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات