سیدفرید قاسمی: موسیقی لری تصویرگر و روایتگر تاریخ ماست
سیدفرید قاسمی: موسیقی لری تصویرگر و روایتگر تاریخ ماست
به گزارش پایگاه خبری گلونی سیدفرید قاسمی در روز نخست همایش خنیاگران سرزمین مادری با پیشنهاد ایجاد خانه فرهنگ و هنر لرستان گفت: این کوششهای موسیقی خیلی خوب است، ولی اگر این کوششهای موسیقی به تلاشهای دایمی بدل نشود، ممکن است ابتر بماند. یقینا این خانه فرهنگ و هنر لرستان بی نیاز از دولت خواهد بود و خودگردان خواهد شد. امروز که آقای دکتر گیلآبادی در شهرداری تشریف دارند، مستحضر هستند که شهرداری تهران ساختمانهای تاریخی بسیاری در تهران دارد که این را میتوانند ۹۹ ساله برای اصحاب فرهنگ و هنر لرستان بگیرند برای این امر و اگر خانه فرهنگ و هنر لرستان در تهران تاسیس شود، یقین بدانید که اتفاقها و رویدادهای مبارکی خواهد بود. امشب شب نکوداشت دو بزرگمرد موسیقی لرستان است، فردا شب همچنین. من قبل از اینکه راجع به این دو بزرگوار و مختصری راجع به موسیقی لرستان عرض کنم، نکتههایی را استاد و سرور گرامی جناب آقای شکارچی فرمودند در مورد کار من. کتاب سرگذشت خرمآباد که منتشر شد، از آغاز تا بهمن ۵۷ است، ولی دانشنامک خرمآباد از آغاز تا زمستان ۱۳۹۴ است با استخراج شرح حال همه نوازندگان و خوانندگان، حتی صفحههای گرامافون، نوارهای کاست، سیدیها، دیویدیها، گروههای موسیقی، پخشگران موسیقی، تهیهکنندگان و همه کسانی که به نحوی با موسیقی لرستان مرتبط بودهاند، در کتاب دانشنامک خرمآباد آمده است. این نوید هم خدمشان میدهم، چون از این به بعد کار مکتوب و کتاب در شکل کاغذی در این روزها یک سرنوشت دیگر دارد پیدا میکند، ما در نظر دارم یک پایگاه درست کنیم، آنچه را که من تا زمستان ۱۳۹۴ نوشته ام و افزون بر آن از نوروز ۱۳۹۵ انشاءا… کار ادامه پیدا کند.
سیدفرید قاسمی: موسیقی لری تصویرگر و روایتگر تاریخ ماست
قاسمی با اشاره به اجراهای این همایش گفت: امشب نوازندگان جوان در کنار پیشکسوتان هستند و این نوید را بازداریم که کشتگاه خشکی نداشتهایم در موسیقی لری و خدا را شکر که این استقلال را میبینیم، ولی باید عزیزان تفکیک قائل شویم بین زمان دوی ماراتن با دوی امدادی. روزگاری دوی امدادی و روزگاری دوی ماراتن بود. در گلستان موسیقی لری هر گلی یک بویی دارد. نمیشود گفت کدام گل خوشبوتر و زیباتر است. البته ذائقه، زمان و مکان در این امر دخیل هستند. موسیقی لری هم خاصیتی مثل گل دارد. موسیقی لری در زندگی جاری است و زندگی هم در موسیقی لری. کسانی که موسیقی لری را نمیشناسند، شاید با واژههای تفنگ و جنگ تصور کنند ما مردمی خشونتطلب هستیم، ولی اینطور نیست. مردم دیار ما ستیزهجو نیستند. این موسیقی تهاجمی نیست، تدافعی است؛ برای دفاع از جان و مال و نوامیس مردم منطقه بوده است. باید به شأن نزول تاریخی این آواها و نواها توجه بشود. من نمونهای را خدمت شما عرض کنم.
۱۱۶ سال پیش، سال ۱۳۱۷ قمری، عبدالمجید میرزا قاجار که بعدها هم صدراعظم کشور شد، مشهور به عینالدوله، حاکم لرستان شد. ایشان پسرش را بهعنوان نایب حکومت در خرمآباد منصوب کرد و این مقارن بود با سفر مظفرالدین شاه به فرنگ. کشور استقراض خارجی داشت. دنبال قرض مجدد بودند برای سفر مظفرالدین شاه و خارجیها قرض نمیدادند. خب ایالات و ولایات دوره قاجار میفروختند به حاکمان و یا اجاره میدادند. حاکمی که برای لرستان آمد، تسمه از گرده رعیت کشید. به هر خانه و هر آبادی و به هر نقطهای که میرفت، نیاکان عزیز ما با همان بیان زلال خودشان میگفتند کف این دست مو نیست، بکن. یعنی زندگی ما مثل کف دست است و ما چیزی نداریم که به شما بدهیم. خب هر کس این حرف را میزد، یا کتک میخورد و یا او را میکشتند. این اتفاق تاریخی بود که باعث شد مردم ترانه «کُر سول اسپی بکُش خینم حرومت» را زمزمه کنند که اشاره به پسر عینالدوله دارد. عکسهایی که از عینالدوله مانده، مثل مظفرالدین شاه سبیل تا بناگوش ندارد، سبیل سفید آویزانی ندارد. اولین کسی که در لرستان معروف شد به کُر سول اسپی عینالدوله بود، حاکم لرستان. پسر عینالدوله هم این جنایات را میکرد. البته ترانههای ما در طول تاریخ تحریف شده، حذف و اضافاتی انجام شده است. شما در همین ترانه میشنوید که میگوید: «نال نال برنویا چنی قشنه» فاصله میان کر سول اسپی تا نال نال برنویا ۳۶ سال است اما تفنگ برنو ۱۳۲۴ ساخته شد در کشور تجزیهشده چکسلواکی و در ۱۳۱۳ خورشیدی به ایران آمد، پس این ابیات اضافه شد بر آن ترانه. گاهی ما این تغییرات را به جبر میبینیم، گاهی به اختیار. ۳۰ سال پیش اگر کسی میرفت ترانههای قبل از انقلاب را مجوز بگیرد، باید مجدد میخواندند و مینوشتند. ما ترانه داشتیم «و خمار سیلم نکو کردیه کووم/ چشات لر نه چش سی میای و خووم» آن ممیزی که الحمدلله شرشان کنده شد و رفتند و آن موقع سختگیری میکردند گفت مگر دختر چشم سیاه مجوز دارد به خواب تو بیاید؟ برای همین آمدند به خاطر اینکه موسیقی را نجات دهند، بیت را عوض کردند. البته هوشمندی هم داشت، شما به مصرع دوم توجه کنید. این جایگزین، دومعنایی است و به جای مصرع دوم گذاشتند: «د میها چی وم بکی هونه خرووم.»
این پژوهشگر تاریخ مطبوعات ایران گفت: موسیقی لری در حماسه اهل تعرض نیست. این را من برای کسانی عرض میکنم که با زبان لری آشنایی ندارند. موسیقی لری در حماسهها اهل تعرض نیست، اهل تدافع است. دفاع از کیان خانواده است. کسانی که لر نیستند و با فرهنگ لری آشنا نیستند باید بدانند کلیدواژههای تفنگ و جنگ اینها شأن تاریخی دارد. در روزگار صلح و امنیت هم از عشق و امید در موسیقی لری میگویند. روزی میگفتیم: داشتم و تفریح میرتم ری و فلاحت/ تو وا مه وعده نیای بیای و بلوار. خلاصه این سیر را میتوانید به مرور بیایید تا گاهی هم میبینید این ترانهها در طنز و حجم و… متبلور شده است. یک موقع هم تاریخ گویای یک مقطع زمانی ما «آفری قمرتاج» بود. خلاصه نقش جغرافیا را بر موسیقی لری، زیبایی طبیعت، آب، کوه، دشت، بارش، زیست، شیوه زندگی و پندآموزی را در این موسیقی میتوانید پیدا کنید. حتی معماری خانههای ما در دوره قاجار نسبتی دارد با موسیقی ما. در دورههای پسین هم اینگونه است. موسیقی لری تصویرگر و روایتگر تاریخ ماست. در موسیقی آموزش مدارا هم در پس ترانههایش شنیده میشود. «دستته بده به دستم وا یک بوازیم/ هر کممو ناشیتریم وا یک بسازیم» میل به زندگی و پیشرفت با وجود همه نامرادیها را در ترانههای لری میتوانیم پیدا کنیم. ترانه «دسم بیر» ایرج رحمانپور ترانه توسعه ماست در اوج نامرادیها.
ما یک سالهای دمشقی داشتیم در موسیقی لرستان: چنان خشکسالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق. باید به این نکتهها دقت کرد، رنجی که بزرگان موسیقی ما کشیده اند. امروز واقعا روزی است که بالاخره این تجلیلها و تکریمها انجام میشود. دهههایی را ما دیدهایم، نوع مواجهه دولتمردان، حتی بدنه جامعه و عوام با موسیقی شکل میگیرد. موسیقی لری در حقیقت همان بانگ گردشهای چرخ است. ترانههای لری هستیشناس، ستایشگر زیبایی و نکوهشگر پلشتی و ظلم است. در این گلستان موسیقی لرستان استادانی هستند که ما سعادت هم عصر بودن با آنها را داریم. دو تا از استادان بزرگوار که امشب تجلیل میشوند. استاد ارجمند جناب آقای علی اکبر شکارچی را از همنفسی با بزرگان موسیقی ایران باید شناخت. استاد داریوش صفوت، زندهیاد نورعلی خان برومند تا استاد جلال ذوالفنون و استاد علیاصغر بهاری از تدریسهای دانشگاهی و آموزشگاهی استاد شکارچی و آزمون سال ۱۳۵۶ که ایشان نفر اول کمانچه شدند. از نوارهای کاست، تالیفها و آثار مکتوبشان، از ترانه سراییهای آینده پژوهانه استاد شکارچی باید یاد بگیریم. پایان نامههای راهنمایی شان را باید ببینید. در روزنامه میخواندم خانمی به نام «نگار خارکن» یک کتابی نوشته راجع به آموزش تعاملی مقدماتی کمانچه. در مقدمه ایشان نوشته بود که من این کتابم را مدیون استاد شکارچی هستم و زمانی که پایان نامه تحصیلیام با راهنمایی ایشان بود، جرقه این کتاب زده شد. ۲۰ سال پیش که نقاب موسیقی به شکل امروز نبود، من این افتخار را داشتم که استاد شکارچی تشریف آورد و آن موقع من مجله یکنفره منتشر میکردم در دفتر کارم بنام مجله شقایق لرستانپژوهی و یک گفتوگویی با استاد شکارچی داشتم و تیتر زدم «موسیقی و زندگی». مایلم دو بند از آن مقدمهای که نوشتهام برای استاد شکارچی، اینجا خدمتتان بخوانم.
قاسمی ادامه داد: استاد شکارچی سرشار از شوق به زیستن است. زیستنی که امید و سربلندی در آن موج میزند. آوا و نوایش ریشه در عمیق جان و روح دارد. شکارچی نوازندگی، خوانندگی و شعرگویی را وسیلهای میداند برای تجسم عشق به زندگی و عشق به مردم و آنچه در این هستی است. هنوز پس از سال زمانی که از نوجوانی خود و سرگذشتش میگوید، اشک شوق بر دیدگانش مینشیند. از سر سوز و با تمام وجود سخن میگوید و مخاطب را با کلامی که از صداقت از آن موج میزند، تحت تاثیر قرار میدهد. سایهاش مستدام.
و اما فرجا… علیپور، استادی که ۵۱ سال از عمر ۵۸ سالهاش را با نوازندگی و خوانندگی گذراند. نسل ما این بخت و اقبال را داشت که از نوجوانی صدا و ساز ایشان را بشنویم. ما حدود پنج دهه و همنسلان من با استاد علیپور زیستهایم. خاطرات جمعی ما را رقم زد. حُسن ما به مدد آوا و نوایش مُهار شد. شادیبخش جهان پراندوه ما بود. نگاهبان سینه به سینه موسیقی لری است. مصداق شعر منوچهری دامغانی است که دستهای نوازنده را به صحنه بهار تشبیه میکند. به قول نظامی گنجوی کسی را که این ساز یاری کند، طرب با دلش سازگاری کند. ۱۱ ساله بود که اولین صفحه گرامافون با ساز او منتشر شد. برای این ۵۱ سال اگر بخواهیم که واژههایی استخراج کنیم، نخستین واژه نبوغ است. نبوغ در تلفیق ترکیب، بداههخوانی و بداههنوازی است. گفت: علیپور را بزن دست بر کمانچه/ ببر از یاد ما فکر تپانچه.
صفحههای گرامافون و نوار کاست، دیویدی، اجراهای ملی و فراملی و بسیاری از کشورهای جهان را در کارنامه دارد. به یاد دارم که حدود دو دهه پیش که سردبیر روزنامه بودم، ساعت صفحهبندی صفحه یک روزنامه، همزمان شد با اجرای استاد فرج علیپور. به همه اعضای تحریریه گفتم امشب دو ساعت روزنامه را دیرتر چاپ کنید و اگر کاری دارید، تشریف ببرید و دو ساعت دیگر بیایید و به چاپخانه هم زنگ زدم و گفتم ما امشب دو ساعت دیرتر روزنامه را میفرستیم. رفتم و پای اجرای استاد علیپور و یکی از خبرنگاران ما، نشریه جشنواره موسیقی را درمیآورد و میدانست که ساعت کار من است و گفت باید خیلی اهمیت داشته باشد که شب دو ساعت روزنامه را دیرتر میفرستید؟ گفتم بله. همین بهانهای شد با من گفتوگویی کردند راجع به استاد علیپور. آن گفتوگو حدود دو دهه پیش در جشنواره موسیقی چاپ شد. در حال حاضر این بزرگواری که امشب مراسم تجلیلشان برگزار میشود، مشترکاتی هم دارند. هر دو نوروززادهاند، هر دو زاده فروردین هستند. یکی از «چمسنگر» و دیگری از «زاهدشیر» به قلهها رسیده است. دو بزرگواری که عرض کردم مشترکات زیادی دارند. من یک وجه اشتراک این دو بزرگوار را عرض میکنم. نسلپروری خانوادگی و عمومی. استاد شکارچی با آساره و آرش و استاد علیپور با آزاده، آرام و مسلم و میلاد و شاگردان بسیار.
نامهای عزیزانی که تاریخ موسیقی ما را رقم زدند، بامسما است. علمای حرف و کلمه میگویند در حروف رمزی است، در کلمهها رمزی است. این تاریخ معاصر موسیقی ما در سده اخیر ما باید بگوییم مدیون علیرضا الماس هستیم. الماس موسیقی لری که به ما استادان پیرولی، علیرضا حسینخانی و همتعلی سالم را ارزانی داشت. پیرولی پیر باکرامت موسیقی لری است. علیرضا حسینخانی، خان موسیقی لری است. امیرقلی، امیر موسیقی لری بود. امامقلی، پیشوایی بود و شاه میرزا، شاه ماهی و مروارید اقیانوس بود. همتعلی سالم هم همت بلندی داشت و هم سالم بود. بسیاری از رویدادهای تاریخی ما را این بزرگان به صورت ترانه برجای گذاشتند. گفت: عزت و ذلت کل وا تقدیره/ چارتا دولتمن چل تا فقیره/ یکی که اوسه پینکچی بیه/ ایسه صوو باغ و ماشینه/ خدا یه چینه ولا و چینه/ عقل مات د مینه/ یکی جومش حریره/ یکی لخت و برینه.
رضا سقایی به رضای خدا و سقای تشنگان موسیقی لری بود. فریدون شهبازیان با داد و دهشی که به موسیقی ارزانی داشت، فریدون فرخ موسیقی لری شد. درویش رضای منظمی در سالهای دمشقی به نظم و شاگردپروری و استقرار موسیقی لرستان کمک بیبدیل و شایانی کرد. ایرج رحمانپور، مهربان و بخشنده، سرودههای صدای خود را عدالتخواهانه به گوش ما رساند. میرزاوند، میر موسیقی لرستان بود، عیسی سپهوندی دمِ مسیحایی داشت، نظری، نظری متفاوت در موسیقی لری است. و اما این دو بزرگوار استاد علی اکبر شکارچی، اکبر موسیقی لری و شکارچی دردها و آلام ماست. استاد فرجا… علیپور نیز گشایشگر موسیقی و از میان برنده درد و رنج ماست. چه اسم بامسمایی در لغتنامههای فارسی فرج یعنی از میان برنده غم و رنج، پاینده باشی. عالم از ناله عشاق مبادا خالی/ که خوش آهنگ و فرحبخش هوایی دارد.
پایان پیام
کد خبر : 25813 ساعت خبر : 12:06 ب.ظ
تشکر می کنم از اطلاع رسانی تان …