رضا ساکی: من لری فکر می‌کنم!

رضا ساکی: من لری فکر می‌کنم!

به گزارش پایگاه خبری گلونی، خبرگزاری مهر گفت‌وگویی با رضا ساکی مدیرمسئول گلونی انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:

«رضا ساکی» متولد خرداد ۱۳۵۹ در خرم آباد است. روزنامه نگاری را در سال ۱۳۷۷ در یک نشریه محلی آغاز می‌کند و بعد از آن در نشریات دانشگاهی قلم می‌زند و در نهایت وارد مطبوعات و بعد رادیو جوان می‌شود.

همه چیز از یک روسری شروع می‌شود. روسری بومی با قدمت ۳هزارساله که زنان لر سال‌ها آن را بر سر خود می‌بندند. روسری که می‌توان نقوش آن را در آثار باستانی و مفرغی لرستان یافت و ریشه عمیقی در فرهنگ لری دارد.

روسری به‌ نام «گلونی» که به یکباره تاثیر خودش را بعد از سال‌ها آشنایی روی آقای روزنامه‌نگار می‌اندازد تا غیرت بومی‌اش را دوباره به جوش بیاورد. حالا رضا ساکی توانسته‌است بعد از سال‌ها روزنامه‌نگاری، پایگاه خبری اختصاصی خود را با نام اصیل لری راه بیندازد تا به دیده بانی برای شهرش تبدیل شود و بتواند از طریق آن دغدغه‌هایش را درباره زادگاه و خطه‌ای که به آن تعلق دارد، مطرح کند. به بهانه برگزاری بیست و دومین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری‌ها سراغ «رضا ساکی» رفتیم تا از او و دغدغه‌های بومی و محیط زیستی اش بیشتربدانیم.

مجله دو زبانه لری و فارسی داشتم

رضا ساکی: من لری فکر می‌کنم!

«رضا ساکی» متولد خرداد ۱۳۵۹ در خرم آباد است. روزنامه‌نگاری را در سال ۱۳۷۷ در یک نشریه محلی آغاز می‌کند و بعد از آن در نشریات دانشگاهی قلم می‌زند و در نهایت وارد رادیو جوان می‌شود. او بعد از آن هرجا که پا گذاشته رنگ و نشان لری را با خود برده‌است تا برنامه‌هایش در رادیو همیشه پر باشد از موسیقی‌ها و تکیه کلام‌های لری، و این تعصب و غیرت محلی او برای همه محسوس باشد:

«ما خرم آبادی‌ها مثل بقیه مردم، شهرمان را خیلی دوست داریم. یادم می آید سال ۷۹ در روزنامه همشهری مقاله‌ای درباره خرم آباد چاپ شده بود که به زعم من اشتباه بود. من هم جواب تندی برایش نوشتم و فرستادم. بعد هر روز تماس می‌گرفتم و می‌پرسیدم که کی منتشر می‌شود؟ من حتی لری فکر می‌کنم. طوری که در آنتن رادیو جوان هم این موضوع را گفته‌ام.

گاهی اوقات به طور ناخودآگاه از کلمات لری استفاده می‌کنم که معادل فارسی‌اش را پیدا نمی‌کنم. در زمان دانشجویی هم مجله ای به نام «دم تقه» داشتیم که به دو زبان لری و فارسی بود. آن موقع‌ها حتی ترانه‌های لری می‌نوشتم که خوانندگان لرستانی مانند «مسلم علی‌پور» آن را خواندند.»

روزی برای بزرگداشت روسری گلونی

مجموع علاقه‌مندی‌های آقای رضا ساکی در ایده‌ای به نام «گلونی» جمع شده که از فوت مادر بزرگش آغاز می‌شود:

«وقتی مادربزرگم فوت کرد؛ دیدم نسل این آدمهایی که روسری را به صورت سربندی و بومی می‌بندند در حال از بین رفتن است. چون من نوه پسری بزرگش بودم این گلونی به من ارث رسید. وقتی آن را در دست گرفتم، خیلی رویم تاثیرگذاشت و به خودم گفتم اگر کاری نکنم، این روسری فراموش می‌شود. ایده‌ای در ذهنم شکل گرفت برای پاسداشت این روسری ۳ هزارساله که یک مولفه فرهنگی مهم برای لرهاست. برای زنده نگه داشتن این فرهنگ، روز ۲۶ اردیبهشت را انتخاب کردیم.

روزی که آغاز هفته میراث فرهنگی‌است و حالا سه سال است ما در این روز برنامه برگزار می‌کنیم. برگزاری این مراسم توانسته در چندسال اخیر کمک اقتصادی بزرگی به کسانی که این روسری را تولید می‌کنند، داشته باشد. زمانی که ما شروع کردیم، در ایام نوروز تنها سه غرفه روسری گلونی می فروختند. اما در نوروز امسال من فقط در کنار قلعه فلک و الافلاک، ۲۱ غرفه فروش روسری گلونی دیدم. طوری که طرح‌هایشان نسبت به سابق متنوع‌تر شده بود. وقتی کار را شروع کردم عده‌ای به من گفتند تو با این پارچه چه کار داری مگر دغدغه‌ ما این است؟ اما چون گلونی تلفیقی از شعر و فرهنگ و موسیقی است اهمیت زیادی دارد. در لرستان وقتی کسی می‌میرد، روی جنازه‌اش گلونی می‌کشند. عروس هم که می‌شود، به او گلونی‌های رنگی می‌دهند.»

رضا ساکی: من لری فکر می‌کنم!
رضا ساکی: من لری فکر می‌کنم!

خواستیم خلاء کم‌کاری رسانه‌ها را پر کنیم

تمام دغدغه‌های بومی و محیط زیستی آقای ساکی یک جا جمع می‌شود تا پایگاه خبری «گلونی» راه‌ اندازی شود. او در این باره می‌گوید:

«یک روز به خودم گفتم وقتی دارم در زمینه‌های مختلف کار می‌کنم، چرا همه را یک جا نریزم که ماندگار بماند. برای همین مجوز پایگاه خبری گرفتم و سایت گلونی در ۱۸ فروردین ۹۴ راه‌اندازی شد. وقتی پایگاه را طراحی کردیم، دیدم این پایگاهی که خودم هزینه‌اش را می‌دهم که نمی‌تواند با دیگر پایگاه‌ها و خبرگزاری‌ها دولتی و وابسته رقابت کند.

پس باید در زمینه‌هایی کار می‌کردیم که در دیگر رسانه‌ها وجود نداشت یا اینکه حوصله پرداختن به آن را نداشتند. برای همین یکی از کارهایی که کردیم تولید «عکس-خبر» بود، که به صورت حرفه‌ای انجام دادیم و آنها را در شبکه‌های مجازی هم منتشر کردیم و بسیار بازخورد گرفتیم.

در نوشتار نیز سعی کردیم میان این انبوه خبر در خبرگزاری‌ها ، ما «گزارش» بنویسیم و گفتگوهای خوب منتشر کنیم. یکی از کارهایمان هم طراحی «داده نما» یا همان اینفوگرافیک بود که وقت زیادی از ما گرفت؛ اما به شدت جذاب و گیرا بود. طوری که بسیاری گلونی را با همین داده نماها می‌شناسند. در حال حاضر ۷۵ داده نما در زمینه‌های مختلف منتشر کردیم که قصد داریم برایشان یک نمایشگاه بگیریم.»

رضا ساکی: من لری فکر می‌کنم!
رضا ساکی: من لری فکر می‌کنم!

گلونی دیده‌بان منطقه زاگرس شده است

دغدغه‌های محیط زیستی گلونی و رضا ساکی همواره توجه مخاطبان را به خود جلب کرده‌است، طوری که حالا گلونی به مرجع کاملی از اطلاعات محیط زیستی منطقه زاگرس تبدیل شده است.

آقای ساکی می‌گوید همین دغدغه‌های بومی و محیط زیستی او باعث توجه سازمان محیط زیست شده است تا همکاری دوطرفه‌ای بین آنها شکل بگیرد که البته به نفع هر دو آن‌ها باشد:

«همیشه دغدغه‌های محیط زیستی داشتم اما هیچ وقت فکر نمی‌کردم یک روز تبدیل به خبرنگار حوزه محیط زیست شوم. زمانی که سوژه‌های محیط زیستی داشتم و با دوستانم مطرح می‌کردم ، یا وقت نداشتند یا دغدغه‌اش وجود نداشت. برای همین خودم دست به کار شدم و حتی تحقیقاتم را بیشتر کردم، طوری که دیدم ۴۰ کتاب مهم محیط زیست را خوانده‌ام. در حال حاضر هم یک سری کارها انجام دادیم و توانستیم جلوی برخی از اتفاقات بد را بگیریم. در همین زمینه توانستیم به سازمان محیط زیست هم کمک کنیم و یک کار مشترک با طرح ملی تغییر آب و هوا داریم که زیرنظر سازمان ملل کار می‌کند و ما طراحی داده نماهایش را انجام می‌دهیم. آنقدر سعی کردیم نگاه کاملی به محیط زیست پیرامون منطقه داشته باشیم و همه نوع اطلاعاتی جمع کنیم که در حال حاضر می‌توان به گلونی به صورت یک پایگاه تخصصی زاگرس نگاه کرد. طوری که هر زمان مردم خبری از این منطقه می‌شنوند، سراغ ما می آیند تا راست و دروغش را از ما بپرسند. یا اینکه بدانند گلونی در این باره چه نظری دارد.»

انتظار دارند درباره بورس بنویسیم

گلونی تاکنون سعی داشته یک پایگاه تخصصی فرهنگی هنری و در نهایت محیط زیستی باشد. اما به گفته آقای رضا ساکی توقع برخی کاربران و مسئولین از پایگاه‌های خبری این چنینی کم لطفی‌هایی به همراه دارد:

«ما یک پایگاه تخصصی هستیم. مخاطب نباید از ما توقع پوشش رای اعتمادهای مجلس را داشته باشد. سال گذشته آقای انتظامی معاون مطبوعاتی وزرات ارشاد فرمی را برای ارزیابی رسانه ها درست کردند و از رسانه‌ها خواستند خودشان به خودشان نمره بدهند. در این فرم چیزهایی خواسته بود که برای منِ صاحب پایگاه تخصصی ، پر کردنش غیر ممکن بود.

آقای انتظامی چرا از منِ پایگاه خبری انتظار داری ساعت ۱۱ شبی که شما اعلام کردید، خبر اقتصادی منتشر کنم و اگر نتوانم از رتبه‌ام کم شود؟ وقتی دیدم ۷۰درصد فرم را نمی‌توانم پر کنم بی خیال شدم. در صورتیکه پایگاه خبری من ویراستار دارد و یکی از پاکیزه‌ترین رسانه‌هاست. اما نمی‌توانم با این فرم رتبه‌ای بگیرم. چون از من توقع است خبر افتتاح بورس را در فلان تاریخ منتشر کنم. با این حال خدا را شکر توانستیم در این شلوغی اوضاع و کانال‌های تلگرامی کار کنیم و رشد پیوسته‌ای داشته باشیم. همین الان هم در نمایشگاه مطبوعات توانستیم از ته سالن خودمان را به سر سالن برسانیم که این برای گلونی خیلی مهم است.»

همه باید روی شهرشان تعصب داشته باشند

آقای ساکی معتقد است دلیل بسیاری از محرومیت‌ها و ضعف‌ها در شهرستان‌های مختلف، نداشتن تعصب و غیرت افراد نسبت به شهرشان است و حتی فکر می‌کنند باید وطنشان را مخفی کنند:

«وقتی از لرستان می‌نویسم، بعضی به من می‌گویند:« آقای ساکی! این همه از لرستان نوشتن کافیست، چون همه ما ایرانی هستیم.» یعنی چی؟ مگر ایران از چه چیزی تشکیل شده‌است؟ مگر غیر از این است که از همین اقوام تشکیل شده؟ پس هرچه شما برای شهرخودت بکوشی برای ایران کوشیدی. من بچه محله قاضی آباد خرم آباد هستم که ۴تا چهارراه داشت. ما چهارراه چهارم بودیم و با سه چهار راه دیگر دعوا داشتیم. بعد که می‌رفتیم محله «پشته» کل ۴ چهارراه هوای هم را داشتیم.

بعد مجموع ما و پشته‌ای ها جلوی محله های بعد هوای هم را داشتیم و در آخر همه باهم خرم آباد می‌شدیم. تعصبات از همین چیزهای ریز شروع شود. الان یکی از بدبختی‌های ما این است که تعصب محله نداریم. وقتی ما بچه بودیم، همه همدیگر را می‌شناختند و  وقتی می‌دیدند یک غریبه چند دقیقه‌ای توی محل راه می‌رود می‌گفتند:«شما با کی کار دارید؟»

وقتی دوتا کوچه آن‌ورتر می‌رفتیم یکی داد می‌زد:« پسر ساکی کجا می‌روی؟» گاهی به من می گویند چرا این همه از خرم آباد می‌گویی؟ جواب می دهم مگر دست و پای شما را بسته‌اند تو هم از شهرت بنویس. من حمایتت می‌کنم. اما این دوست داشتن نباید باعث شود چشم ها را روی کاستی و زشتی‌های شهر ببندم. یک سری می‌گویند چرا از بدی‌های خرم آباد می‌نویسی؟ من زشتی‌ها و مشکلات را نشان می‌دهم تا حل شود. وگرنه این جنایت است که یک عکاس خبری تنها زیبایی های شهر را نشان دهد. یک مسئول باید بداند خبرنگار او را به نقد می‌کشد و باید حواسش جمع باشد.»

آقای ماهی صفت باید دادگاهی شود

بسیار پیش آمده‌است که در سریال‌ها و یا برنامه‌های تلویزیونی با اقوام مختلف کشور شوخی شده‌ و بلافاصله اعتراض آنها را در پی داشته‌ است. آیا این ظرفیت کم اقوام را نشان می‌دهد یا اینکه رسانه ملی نباید به هیچ عنوان چنین کاری انجام دهد؟ آقای رضا ساکی در این باره می‌گوید:

«من خودم طنز نویس هستم و اتفاقا طنزنویس کسی است که سر این داستان‌ها خیلی فحش می‌خورد. اما شما باید بدانید که دغدغه های منِ لر هیچ وقت در تلویزیون مطرح نمی شود. زمانی‌ هم که حضور دارم، کمدی هستم. هیچ قومیتی به اندازه ما لرها و ترک‌ها شوخ طبع نیستند؛ چون اصلا ویژگی این زبان‌ها کنایی و استعاری است. وقتی کفه ترازو بین من و بقیه میزان باشد، اتفاقی نمی افتد و هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. مثلا در سریال پایتخت هیچ کس ناراحت نشد. نقد و کمدی یعنی اینکه وقتی برای خود طرف هم تعریف کنی بخندد نه اینکه ناراحت شود. در لرستان من طرف با «گرگر» می‌رود، انگشتانش قطع می‌شود.

او هیچ وقت این حرف‌ها را در تلویزیون درباره خودش نمی شنود. یکبار هم که از او می‌گویند، در نقش کمدی ست یا مسخره‌اش می‌کنند. من به عنوان طنز نویس به شما این نکته را می‌گویم که وقتی  چیزی نوشتی که لهجه داشت و مردم به آن خندیدند ، اگر همان حرف‌ها را بدون لهجه نوشتی و دیگر نخندیدند، یعنی تو نتوانستی خنده ایجاد کنی. صرفا رفتی این را آوردی که من به او و قومیتش بخندم. این شک برای اقوام ما به وجود آمده است که به او می‌خندند. آقای «ماهی صفت» این شک را به یقین کرده‌است. این حرام است اگر کسی برای شنیدن طنز او پول بدهد و به حرف‌هایش بخندد. شما فکر کنید چیزی به نام «غیرت» در لرها مورد تمسخر قرار می‌گیرد. این آقا تعریف می‌کند: «یک روز یک لر غیرتی آمد»، بعد همه زیر خنده می‌زنند. خاک بر سرما که غیرت زن و مال و ناموس یک قوم را مسخره می‌کنیم. به نظر من باید از این آقا شکایت شودو دادگاهی اش کنند.»

برخی فکر می‌کنند لهجه داشتن بد است

بی‌اهمیتی رسانه‌ها به اقوام ایرانی به گفته آقای رضا ساکی باعث کمرنگ شدن باورها و عادات محلی شده‌است:

«رسانه‌ها کاری کرده‌اند که همه شبیه به هم شده‌ایم. همه به یک شکل فارسی حرف می‌زنیم و فکر می‌کنیم اگر لهجه داشته باشیم خجالت دارد.

من یکی از عشق‌هایم این است که وقتی حرف می‌زنم کسی رو به من بگوید: «تو لری؟» اصلا مایی که گویش داریم وقتی به گویش‌هایمان پایبند باشیم، در نوشته‌هایمان سبک ایجاد می‌شود و تو هرچه محلی‌تر فکر کنی سبکت خاص تر می‌شود. هیچ کدام از ما که از «علامه جعفری» بزرگتر نیستیم. آیا شما می‌توانید علامه را بدون آن لهجه شیرین تصور کنید؟

این درصورتی ست که از مباحث مهمی حرف می‌زند. من اصلا نمی‌فهمم که چرا می‌گویند گوینده رسانه ملی نباید لهجه داشته باشد؟ مگر چه اشکالی دارد؟ مگر غیر از این است که همه ما از یک جایی آمده‌ایم؟ همین جناب‌خان وقتی «اوفی اوفی» می‌گوید شبیه «اوفیش» ما لرهاست که من با آن ارتباط برقرار می‌کنم. دوباره همین آوا در یک منطقه دیگر به شکل دیگری تلفظ می‌شود که برای مردم آن منطقه هم جذاب است. من دربرنامه رادیویی که داشتم همه آزاد بودند با لهجه ها و گویش‌هایشان حرف بزنند.»

پایان پیام

گفت‌وگو: عطیه همتی

کد خبر : 27869 ساعت خبر : 8:31 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=27869
اشتراک در نظرات
اطلاع از
1 دیدگاه
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات

لری فکر کردن نوع دیدیست که سینه به سینه همچون خونی که در رگ است برای سر پا نگه داشتن جسم فرهنگی و همچون آبی که برای آبادی خیابان ها و شهر ها نیاز است