طنز/چی شد که تیر خوردی رفیق؟

طنز/چی شد که تیر خوردی رفیق؟

پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: به گزارش خبرنگار ما، پس از اتمام تعطیلات نوروزی و مخصوصاً روز سیزده‌به‌در، محیط‌زیست کشور بیشتر شبیه به محیط‌زیست آلمان بعد از جنگ جهانی دوم شده است. گویی نیروهای متفقین برای جنگ با دشمنان خود وارد محیط‌زیست ایران شده‌اند و آن لالوها کلی هم جوجه کباب درست کرده‌اند. خبرنگار ما که برای جمع کردن غنائم بازمانده‌ی جنگی به جنگل‌های اطراف تهران رفته بود، گزارشی تهیه کرده است که در ادامه می‌خوانیم.

طنز/چی شد که تیر خوردی رفیق؟

خبرنگار ما همان‌طور که در حال جست‌وجو در بین زباله‌های رها شده در طبیعت بود و با موبایلش آهنگ «بیا بریم دشت، کدوم دشت، همون دشتی…» را گذاشته بود، ناگهان با دیدن یک منقل تقریباً سالم، چنان خوشحال شد که خداداد عزیزی بعد از گل به استرالیا این طور خوشحال نشده بود. خبرنگار ما به جست‌وجوی خود ادامه داد و ناگهان با یک خرس مواجهه شد که روی زمین دراز کشیده و ناله می‌کند. خبرنگار ما نزدیک خرس رفت و متوجه شد گلوله‌ای به پای خرس اصابت کرده است. خبرنگار ما کنار خرس نشست، سر خرس را روی پاهایش گذاشت و گفت: دووم بیار داداش. الآن نیروهای خودی می‌رسن. خبرنگار ما که بغض کرده بود، دست خرس را گرفت، فشار داد و گفت: چی شد که تیر خوردی رفیق؟ خرس که خون زیادی از پایش رفته بود، به آرامی جواب داد: روز سیزدهم فروردین ۱۳۹۶ بود، توی مناطق عملیاتی چالوس، از سه ناحیه به دشمن حمله کردیم. تیپ زرهی آهوها از شمال، لشگر ۹۵ پرنده‌ها از شرق و من و بچه‌هام هم از جنوب. اما دشمن خیلی قوی‌تر از این حرف‌ها بود. اونا با تمام قوا اومده بودن. باورت نمی‌شه، طرف با زن و دو تا بچه‌هاش اومده بود. کلی چوب داده بود دست بچه‌هاش، خودش هم بنزین آورده بود. می‌خواستن خونه‌های ما رو خراب کنن، محل زندگی‌مون رو آتیش بزنن. خیلی هم مصمم بودن. چون شب قبل بارون اومده بود، طرف هرکاری کرد، نتونست خونه‌ی من رو آتیش بزنه؛ برای همین بچه‌ش رو آتیش زد و انداختش توی خونه‌ی من. من خودم استالین و روزولت و چرچیل رو دیدم که خونه‌ی پرنده‌ها رو آتیش زدن و جوجه‌کباب درست کردن. خبرنگار ما که تعجب کرده بود، از خرس پرسید: تو مطمئنی اونا چرچیل و استالین و روزولت بودن؟ اونا خیلی آدم‌های دیکتاتوری هستن. خرس با ناله گفت: مطمئنم. کدوم انسان سالمی درخت سالم رو آتیش می‌زنه تا خوش باشه؟ این کار فقط از دست آدم‌های دیکتاتور بر می‌آد. خلاصه داداش همون‌طور که توی گرد و غبار ایستاده بودم و می‌خواستم بی‌سیم بزنم که نیروهای خودی بیان، یکی از متفقین نامرد یه گلوله زد توی پام. داداش من رو بذار و برو. جون خودت و این منقلی که کش رفتی رو نجات بده. بعضی از این آدم‌ها می‌خوان ما رو نابود کنن. با سیخ و بطری آب معدنی بهمون حمله می‌کنن و محل زندگی‌مون رو داغون می‌کنن. پسماند زباله‌هاشون بچه‌های ما رو مریض می‌کنه و خیلی از اون‌ها رو می‌کشه. اون آدم‌ها خیلی نامردن داداش. این جنگ، اصلاً جنگ عادلانه‌ای نیست. در همین لحظه، خرس چشم‌هایش را بست و هرگز باز نکرد. خبرنگار ما هم فریاد بلندی زد، سرش را روی سینه‌ی خرس گذاشت و ساعت‌ها گریه کرد.

در پایان این گزارش خبرنگار ما که با موبایلش آهنگ «مرو ای دوست مرو ای دوست» را گذاشته بود و اشک می‌ریخت در بین زباله‌های رها شده در طبیعت می‌چرخید که ناگهان یک دست سیخ تقریباً سالم پیدا کرد. گفتنی است خبرنگار ما به گونه‌ای خوشحال شد که گویی به جاندار معروفی تیتاپ داده‌ای.

عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.

پایان پیام

 

کد خبر : 39183 ساعت خبر : 0:19 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=39183
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات