سینما خیلی عصبانی است

سینما خیلی عصبانی است

پایگاه خبری گلونی، نسیم نوحه‌خوان: اهالی سینما به روح‌انگیز سامی‌نژاد و عبدالحسین سپنتا، گلنار و جعفر دختر لر مدیون هستند. افرادی که سنگ را از سرچشمه ورداشتند تا آبی از هنر، نقش و بازی جامعه ایران را در بربگیرد.

سینما خیلی عصبانی است

این آب روان روزگارها دیده، ماجراها گذرانده و پستی بلندی‌ها پشت سر گذاشته تا به اینجای کار رسیده و روزی را در تقویم ملی به نام خود ثبت کرده است.

در هر دوره دستخوش افکار عده‌ای بنام سیاستمدار بوده از آغازش در دوران مشروطه‌خواهی گرفته تا در زمان پهلوی و چه در زمان بعد از انقلاب بازیچه بوده است و تا لب پرتگاه حذف همیشگی رفته و قسر در رفته است.

خط و مش‌های سیاسی را قبل از اینکه در هر جامعه کوچکی پیاده کنند در سینما آزمایش می‌کنند. سینما موش آزمایشگاهی است و مظلوم‌تر از سینما خود سینماست. حرف‌ها، نقد‌ها و اعتراضات باید زده شود و بعد مورد تهاجم قرار گیرد.

اما در سینمای ملی ما درست عکس داستان است. از همان ابتدا با ورود سینما به مملکت، دستورها شروع شد، اول سانسور خطابش کردند بعدها به غیر مجاز تغییر نام داد و بعد از مدتی برای احترام به سازندگان و مخاطب سینما (خط قرمز) رونمایی شد.

خطوط قرمز جایی بین حذف و دیده شدن است، جایی که قبل از آن در امان هستی و و با نزدیک شدن به این خطوط صدای آژیر هشدار شنیده می‌شود. روی خط هم حکم منطقه صفر مرزی را دارد.

این خطوط سرخ نشان‌دهنده بی‌ثباتی فرهنگی و سیاسی یک مملکت است که هر چهار سال یکبار تغییر می‌کند.

فیلمی امسال در آرشیو می‌ماند و چهار سال آینده روی پرده نقره‌ای است. سینماها، اکران‌های خصوصی و بخش نظارت به پاتوق‌های سیاسی تبدیل شده‌اند.

افراد عاشق سینما و آشنا به هنر در کنار جاده پیاده گز می‌کنند که تا به مقصد برسند و ژن‌های خوب که به علم مرزبندی شخصی مسلط هستند در وسط جاده تخته گاز میروند.

این تفاوت سلیقه‌ها بود که «خانه‌پدری» را گم کردند، «وقت چیدن گردوها» را به تعویق انداختند، «عصبانی نیستم» را به خشم کشاندند، «به رنگ ارغوان» را به رنگ سیاه درآوردند، «سنتوری» را ناکوک کردند و «خواب تلخ» را کشتند.

و ده‌ها تفکر و ایده نویسنده‌ای را در نطفه خفه کردند و قریحه جوشان کارگردانی را خشکاندند. هر یک از زندگی‌ها قصه‌ای دارد، چه خوب چه بد.

حوادث و حرفا و حقایق را نمی‌توان از قصه روزگار حذف کرد و همه به تمام شرایط حاکم بر جامعه مشرف هستند، پس دلیل این همه (نه) چیست؟ جز ترس از آگاهی و بیداری؟ جز سلیقه و اختیارات شخصی؟

فیلمی که با تغییر تهیه کننده و بازیگر پروانه ساخت می‌گیرد، فیلمی که با تغییر نامش اکران می‌شود، فیلمی که با تغییر موسیقی‌اش دیده می‌شود مثال‌هایی از نامهربانی‌هاست که در هیچ کجای خطوط رنگی تعریف نشده‌اند.

اینگونه است که در شهری مثل رشت تعداد سینماها از ۹ به ۲ می‌رسد اینگونه است که سینماها به مراکز خرید و تجاری تبدیل میشوند و اینگونه است که بازیگران تئاتر مملکت در اوقات فراغت پرایدسواری می‌کنند.

نمونه دیگرش «خانه دختر» که علاوه بر مشروعیت عرفی، مشروعیت دینی و حکومتی نیز دارد پس دلیل این همه نامهربانی را سر سطر کدام خط قرمزها باید جویا شد؟

پایان پیام

کد خبر : 53829 ساعت خبر : 2:25 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=53829
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات