ورزش

پایگاه خبری گلونی، علی خضری: بابا داشت اخبار ورزشی نگاه می‌کرد. خبر قهرمانی تیم فوتسال بانوان بود. کنارش نشستم. آمد بگوید که یاد بگیر نصف تو هستند، ولی دید که من هم نصف آن‌ها نیستم. چه برسد به آن‌ها. اما خودش را نباخت. گفت: یاد بگیر. مردی گفتند، زنی گفتند. عرضه‌ی زن‌ها را هم نداری. فوتبالیست هم نشدی لااقل هم پشت خودت را ببندی و هم مایه‌ی آبرو و سرافرازی ما بشوی.

گفتم: خوب شد گفتید. بابا، چند روزی است که عقلم درد می‌کند.

گفت: مگر عقل هم داری؟

گفتم: با اجازه‌ی بزرگترها، بله. جوری زد پس گردنم که آن دوزار عقل هم پرید. گفت: یادت باشد که دیگر بلبل زبانی نکنی. یعنی چی که عقلت درد می‌کند؟

گفتم: مگر نمی‌گویند که عقل سالم در بدن سالم؟

گفت: بله. خوب؟

گفتم: خوب وقتی نتوانم خوب ورزش کنم، عقلم ناقص می‌شود و درد می‌گیرد دیگر.

گفت: خوب چرا نمی‌توانی ورزش کنی؟ جاییت درد می‌کند؟

گفتم: نه، اگر دعوایم نمی‌کنید یک ‌ماهی است که کفش ورزشی‌‌ام پاره شده و نمی‌توانم ورزش کنم.

طبق معمول تا اسم پول و خرید می‌آمد سگرمه‌هایش توی هم می‌رفت. با عصبانیت گفت: مگر من سرگنج نشسته‌ام که هرسال برایت کفش بخرم؟ ای بر پدر این چینی ها… جنس‌هایشان یک ‌سال هم کار نمی‌کند‌. اصلا نمی‌خواهد ورزش کنی. نمی‌بینی کاپیتان پرسپولیس را؟ بنده‌خدا مگر چند سال داشت. همین درست را بخوانی بهتر است.

گفتم: خود شما گفتید که از این بانوان فوتبالیست یاد بگیرم.

گفت: نمی‌خواهد یاد بگیری. راست می‌گویی همان درست را یاد بگیر. ندیدی کاپیتانشان را نگذاشتند با تیم به خارج برود؟ باید شانس داشته‌ باشی که خداراشکر بدشانسی در خانواده‌ی ما موروثی است. به‌ قول عمّه‌ی خدابیامرزم: “بچه اگر شانس داشته باشه، نصف ننه باباش”

گفتم: حالا کفشم پاره‌ شده و آب از کف آن داخل می‌شود، چکار کنم؟

گفت: در سر عقل می‌باید، بی کلاهی عار نیست.

پایان پیام

ادامه این داستان دنباله‌دار را اینجا بخوانید.

کد خبر : 55667 ساعت خبر : 8:07 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=55667
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات