شب یلدای زودرس تهران

شب یلدای زودرس تهران

سالهاست از زلزله تهران حرف می‌زنیم. سالهاست از مدیریت بحران می‌گوییم و هربار با خبرهای زلزله دلهره به جان‌مان می‌افتد که زلزله بزرگ تهران که همه از آن حرف می‌زنند، چه بر سر شهروندان تهرانی خواهد آورد؟

پایگاه خبری گلونی، انوشه میرمجلسی: شب گذشته، تهران به مدت چندثانیه و با شدت ۵ ریشتر لرزید و اهالی تهران تا صبح در خیابان راه رفتند، حرف زدند، دعا کردند، عکس یادگاری گرفتند، با موبایلهای‌شان سروکله زدند و کز کرده در ماشین‌ها یا گوشه پارک‌ها چُرت زدند.
همه اینها گذشت. بیایید چند فرض ساده را با هم مرور کنیم:
یک – فرض کنید شدت زلزله شدیدتر از اینها بود و فرض کنید امروز را با خبرهای تلخ زلزله آغاز می‌کردیم. دقیقا منتظر شنیدن و خواندن چه چیزی بودید؟ احتمالا به سادگی می‌توانید اوضاع را تصور کنید، سخنرانی‌ها را در ذهن‌تان مجسم کنید و از همه تلخ‌تر لحن و صدای گویندگان خبر را در ذهن‌تان بازسازی کنید. این حقیقت تلخ نشان می‌دهد که ما خوب می‌دانیم چه چیزهایی در شرایط بحرانی انتظارمان را می‌کشد. خوب می‌دانیم که اگر بحرانی رخ دهد، مسئولان چه خواهند گفت، عملکردها چگونه خواهد بود و وضع مردم به چه شکلی پیش خواهد رفت. این مورد را می‌توان با تلخی هرچه تمام‌تر، برای مسئولان فرستاد و از آنها عاجزانه خواست که زلزله دیشب تهران را بهانه‌ای قرار دهند و همه کلیشه‌های ذهنی‌مان را از عملکردشان بهم بریزند.

دو – فرض کنید زلزله دیشب، یک مقدمه بوده و زلزله اصلی در راه باشد. خود ما چقدر آماده‌ایم؟ از لحاظ روحی و فکری تا چه حد آمادگی مقابله با شرایط بحرانی را داریم؟ چه آموزش‌هایی دیده‌ایم که بدانیم وقتی زمین زیر پایمان می‌لرزد، دقیقا به کدام سو برویم؟ چه نکاتی را یاد گرفته‌ایم که بدانیم وقتی دلهره داریم، مهمترین چیز همدلی و همراهی است. آیا یاد گرفته‌ایم که در چنین مواقعی از قالب همیشگی و منافع شخصی دست بکشیم و به آدم‌ها به چشم هم‌نوع نگاه کنیم و بی‌تفاوت رد نشویم؟ اگر خوب بیندیشیم موقعیت شب گذشته، صدها نکته نخوانده دارد و رفتار ما صدها، کاستی و اشتباه. تا مسئولان مشغول برهم‌زدن کلیشه‌ها هستند، ما هم کلیشه‌های خودخواهانه ذهن‌مان را دور بریزیم.

شب یلدای زودرس تهران

سه – فرض کنید همه ما با عبارت مدیریت بحران آشناییم. فرض کنید مسئولان هر ساله مشغول آماده‌باش و برپایی مانورهای زلزله هستند و سوله‌های مدیریت بحران، آماده خدمت رسانی‌اند. فرض کنید ما هم از خودخواهی دست کشیده‌ایم و برای یک جای پارک ساده، چند دقیقه بعد از زلزله بر سر همشهری‌مان عربده نمی‌کشیم. فرض کنید همگی از کودکی با اصول روانشناسی آشنا شده‌ایم و خوب بلدیم بحران‌ها را مدیریت و استرس‌مان را مهار کنیم. فرض کنید کلا همه چیز را از نو ساخته‌ایم و همه چیز بر پایه اصول انسانی بنا شده است. با این فرض به شدت «فانتزی»، ترس‌مان از زلزله چقدر کاهش پیدا کرده است؟ آیا هنوز هم از لرزش‌های کوچک زمین، دستپاچه می‌شویم؟ با این فرض، قطعا ما آن آدم‌های سابق نیستیم. ما در بحران، خونسرد و هوشیاریم، مسئولان‌مان قدرت اجرایی بالایی دارند و از همه مهمتر می‌شود به آنها تکیه کرد. با این فرض، ما قربانی و اسیر طبیعت نخواهیم بود و سعی می‌کنیم طبیعت را کمی بهتر درک کنیم و نگاه‌مان به زلزله، تنها یک نگاه احساسی سرشار از وحشت نخواهد بود؛ چه فرض دلپذیری.

حالا فرضیات را کنار بگذارید. حقیقت این است که ما در هوای آلوده تهران و در آخرین روز آذرماه، چشم‌مان به خبرها و لرزش‌های زمین است و از ته‌دل دعا می‌کنیم تمام گسل‌های ایران دست از شیطنت بردارند و ما را در تله‌ای به نام «مدیریت بحران» اسیر نکنند. ما به جای هر فرضیه‌ای، گوشی‌هایمان را شارژ می‌کنیم که اگر زلزله‌ای آمد، بعد از ۲۰ بار تماس، بتوانیم صدای عزیزان‌مان را بشنویم و یک نفس راحت بکشیم. کوله‌پشتی‌مان را از لباس و آذوقه پر می‌کنیم که اگر زمین لرزید، از سرما و گشنگی تلف نشویم. و آخرین گزینه‌ای که به آن تکیه خواهیم کرد، مسئولان دستپاچه‌ای هستند که گاهی خودشان هم مثل ما منتظر خبرهای تکمیلی‌اند. راستی برخی از مردم کرمانشاه هنوز در چادر زندگی می‌کنند. همین.

عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.

پایان پیام

 

کد خبر : 63335 ساعت خبر : 3:49 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=63335
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات