مشکل نگاه مستقیم برای ۸۰ میلیون ایرانی
پایگاه خبری گلونی، نسیم نوحهخوان: چشمانم را که باز کردم نه آواری رویم بود نه بوی سوختگی میآمد، خیالم کمی که راحت شد به سمت پنجره رفتم که مبادا از سیل و طوفان رکب خورده باشم که با مه غلیظ سیاه روبرو شدم اما کمی دست و پا درد داشتم، مطمئن شدم که یک روز دیگر هم میتوانم زندگی کنم. وقتی در محل میچرخیدم حس کردم عجیب دلم برای اهالی محل تنگ شده است چقدر از اتفاقات کوچه و خیابان و احمد آقا و صغری خانم محل بیخبر هستم. حس میکردم همه سرها بالا هستند و مستقیم را نگاه میکنند و بعضیها هم با دست گردنشان را میمالند که برای دیدن روبرو جا بیفتد.
حس کردم بیشتر اهالی مثل من دست و پا درد دارند. یکدفعه دلم هوای مادربزرگم را کرد با خود قرار گذاشتم عصر سری هم به او بزنم. نمیدانم چرا بعد از مدتها سمت کیوسک روزنامه رفتم و روزنامه خریدم چنان با ولع ورقها را بالا و پایین میکردم که انگار دنبال خبری از زورو بودم. در تاکسی و اتوبوس اکثرا با تلفن حرف میزدند و وقتی قطع میکردند همچنان مستقیم را نگاه میکردند و لبخند میزدند. به موقع در محل کارم حاضر شدم و به طرز عجیبی و بدون اتلاف وقت تا پایان ساعت اداری کار کردم عجیبتر از من بقیه بودند که برای تبادل اطلاعات آدرس ایمیلم را میخواستند و من با کمی فکر پاسخشان را میدادم. بقیه روز را هم ناخواسته به سینما رفتم، کتاب خواندم، مادربزرگم را دیدم و کمی هم قدم زدم، آخر شب بود که چشمانم داشت سنگین میشد که پیامک آمد، عزیزم خواستی بخوابی تک زنگ بزن همچنان که مبهوت این پیام بودم ناخودآگاه به چند سال پیش رفتم و تازه یادم آمد تلگرام و اینستاگرام فیلتر است. پس راحت به خواب رفتم.
پایان پیام
کد خبر : 67500 ساعت خبر : 3:34 ب.ظ