جعبه سیاه دل مردم را ببینید

پایگاه خبری گلونی، نگار فیض‌آبادی: بعد از انتشار خبر سقوط هواپیمای یاسوج، بدون هیچ فوت وقتی، زخم‌های قدیمی‌مان سر باز کرد. حادثه‌های تلخ ماه‌های اخیر، یک‌به‌یک، جلوی چشممان صف کشیدند. پلاسکو، معدن یورت، زلزله کرمانشاه، سانچی … حادثه پشت حادثه. حتا وقت نکرده‌ایم دوره سوگمان را سپری کنیم. ممکن است با خودمان بگوییم حتا اگر میان این‌ همه غم، خودمان را مستتر کنیم بازهم مصیبت‌ها را ما را پیدا می‌کنند. تو انگار کن که این مرگ است که از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است.

کافی ست در صفحات مجازی، گشتی بزنید و از قول مردم بخوانید:

«نفرین‌شده‌ایم. مرگ کسب کار ماست. این گربه همیشه سیاه، ایران ماست. خدا بدبختی رو برای ایران، send to all کرده. از هوا تا هواپیماهایمان غیراستاندارد است. ایران، کلبه احزان و…» شک ندارم ده‌ها جمله مشابه دیگر را در توصیف حال ایران و ایرانی خواندید و نوشتید و با نشان دادن همین زخم‌ها، دیده‌شده‌اید. گمانم گره کار همین‌جاست. ما خودمان را با زخم‌هایمان به هم می‌شناسانیم. یادتان هست وقتی معلوم شد ایران در جام جهانی با چه تیم‌هایی، هم‌گروه شده، چه گفتیم؟ خیلی‌ها گفتند ایران در «گروه مرگ» جا گرفت. ما مرگ؛ چه از نوع یهویی اش و یا از نوع تدریجی‌اش، را باور کرده‌ایم. عادت کرده‌ایم به این شیوه زندگی. با یک نگرانی مهیب که فردا چه بر سر خودمان می‌آید؟ حسرت گذشته، ما را دچار افسردگی کرده و نگرانی برای آینده هم ما را به‌سوی اضطراب، هول داده است. کافی ست نگاهی به ارتباط اضطراب و بیماری‌های جسمی بیندازید.

راستی یک سؤال مهم. این فقط ایران است که دچار حادثه می‌شود؟ باید سوئیس باشیم تا دچار بحران نشویم؟ پیشانی‌نوشتمان این است؟ چطور می‌شود که از پسِ غم‌هایمان برنمی‌آییم و گاهی دوست داریم فریاد بزنیمشان؟ ایران و ایرانی، این روزها حالش خوب نیست. وقتی راهی برای مردم نباشد تا خشم، غم و همین‌طور هیجانات مثبتشان را به شکل بهنجار، تجربه کنند تمام هیجانات منفی روی هم تلنبار می‌شود.

شاید آسمان، همه‌جا رنگ آسمان ایران نباشد اما بحران و حادثه، فقط کبوتر جلد بام ایران نیست. مسئولانمان بارها غافلگیر شده‌اند. خوب از پس مشکلات، برنیامده‌اند و این شده داغ دیگری روی داغ مردم. شاید به همین دلیل است که مردم، تاب و تحملشان پایین آمده. اگر مردم احساس کنند فقط وقتی دیده می‌شوند که دچار بحران شوند یا کارد به استخوانشان برسد، به این سبک زندگی، خو می‌گیرند. عادت می‌کنند به همیشه غمگین بودن. نوعی درماندگی که مردم را افسرده و عصبی می‌کند. بعد اگر خواندید «ایرانی‌ها، عصبانی‌ترین مردم دنیا»، تعجب نکنید.

زمانی‌که دوز هیجانات خوشایند مردم پایین باشد، دیگر هیچ شعاری، امیدوارشان نمی‌کند. وقتی از ۴۰ بلای طبیعی شناخته‌شده، ۳۱ مورد از آنها در ایران اتفاق افتاده است، پس یعنی باید تاب‌آوری‌مان را بالا ببریم. «خودمان» هم باید برای قوی‌تر شدنمان، آستین بالا بزنیم. تا اگر طوفانی شد، خم شویم اما نشکنیم. این روزها مردم، سوگوارند. کاش مسئولان، جعبه سیاهِ‌ِ دل مردم را ببینند. قبل از آنکه مردم از صفحه رادار، محو شوند.

پایان پیام

کد خبر : 82198 ساعت خبر : 12:30 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=82198
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات