کوری عقل و عقلانیت از نگاه ژوزه ساراماگو

ساراماگو می‌گوید: «این کوری واقعی نیست و تمثیلی از کور شدن عقل انسان‌هاست. ما عقل داریم و عاقلانه رفتار نمی‌کنیم».

پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسن کیاده: 

رمان کوری اثر بی‌نظیر و منحصر به فرد ژوزه ساراماگو نویسنده بزرگ پرتغالی‌ است که در سال ۱۹۹۸ به دلیل «تمثیل‌های ملهم از تخیل و شفقت و طعنه‌دار که ما را بی وقفه وادار به ادراک یک واقعیت فرار و مبهم می‌کند»، موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی شد.

رمان درباره کور شدن و کور ماندن انسان‌هاست‌. درباره حقوق انسانی که با کوری چشم در درون انسان‌ها نابود می‌شود.

داستان از یک چهارراه شروع می‌شود. مردی پشت چراغ قرمز به طور ناگهانی و بدون علت بینایی خود را از دست می‌دهد و همه‌جا را سفید می‌بیند.

مرد دیگری از روی دلسوزی می‌خواهد او را به خانه برساند ولی در بین راه همه چیز عوض می‌شود و اتومبیل مرد کور را می‌دزدد.

همسرش او را به چشم پزشکی می‌برد و این اتفاق برای چشم پزشک بسیار عجیب است و متوجه علت آن نمی‌شود.

در ادامه چشم پزشک و دزد اتومبیل هم کور می‌شود. به مرور زمان همه شهر دچار کوری‌ای می‌شوند که برخلاف تمام کوری‌های شناخته شده در علم پزشکی است.

این کوری سفید و درخشان است،  انگار که «با چشم باز توی دریایی از شیر پریده» باشند!

به قول ساراماگو: این کوری واقعی نیست و تمثیلی از کور شدن عقل انسان‌ها است. ما عقل داریم ولی عاقلانه رفتار نمی‌کنیم.

آدم‌های قصه نام ندارند. همسر چشم پزشک، چشم پزشک، مردی که اول کور شد، دختر عینکی، پسر لوچ و پیرمردی که چشم‌بند داشت همه شخصیت‌هایی هستند که هر کسی می‌توانند باشند.

قصه در شهری بی‌نام اتفاق می‌افتد و این شهر هر جای این دنیای بزرگ می‌تواند باشد.

رمان از منظر دانای کلی نوشته می‌شود که آنقدر‌ها هم دانا نیست و در بسیاری از اتفاقات کم اطلاع نشان می‌دهد.

کوری در این داستان نشان دهنده یک مصیبت اجتماعی است. کوری سفید کم کم گسترش پیدا می‌کند و روز به ‌روز تعداد کورها افزایش پیدا می‌کند.

کم کم کورها را قرنطینه می‌کنند ولی باز به تعداد آن‌ها اضافه می‌شود. در این میان تنها همسر چشم پزشک کور نمی‌شود.

در قرنطینه رفتار بسیار بدی با کورها دارند و آن‌ها به دست سربازان کشته می‌شوند و سربازها هم به تدریج کور می‌شوند.

کورها و نیازهای اولیه

بزرگترین مشکل کورها برآورده کردن نیازهای اولیه است و در این میان دولت با وعده‌های دروغین کنترل کوری، سعی در برقراری آرامش دارد ولی به زودی تمام شهر کور می‌شود.

در قرنطینه که حالا تبدیل به کشوری جداگانه شده است عده‌ای از کورهای اراذل، مسلح می‌شوند و کنترل بقیه را در دست می‌گیرند و بقیه کورها برای زنده ماندن تن به خواسته‌های آن‌ها می‌دهند.

اینجاست که آدم‌ها را در موقعیت‌ها می‌توان محک زد. می‌توان گاهی از انسان‌ها متنفر شد، گاهی ترسید و گاهی دلسوزانه پی نجاتشان از دیکتاتورهای کور بود.

همسر چشم پزشک برجسته‌ترین شخصیت این رمان است. تنها فردی که کور نمی‌شود و خود را به کوری می‌زند و در نهایت خود ناجی این شهر و مردمانش می‌شود. او خود ایده‌آل درون هر انسان است.

سگی که همگام با شخصیت‌های مبهم داستان پیش می‌رود ناخودآگاه یادآور سگ اصحاب کهف است که در پی بینایی با صاحبش همراه می‌شود.

سوالی که مدام در طول خواندن داستان ذهنتان را درگیر می‌کند این است که «آن زنی که هرگز کور نمی‌شود»، چرا کور نمی‌شود؟

اما واقعیت این است که این سوال از اساس اشتباه است، چرا که کور نشدن اصلا عجیب نیست، بلکه این کور شدن است که عجیب است و باید پرسید که چرا همه آدم‌های این شهر دیگر نمی‌بینند؟

اما همین زنی که کور نمی‌شود هم در جایی به نیاز خود برای دیده شدن اشاره می‌کند و می‌گوید:

«به نوعی من هم کورم، کوری شما مرا هم کور کرده، شاید اگر عده بیشتری در میان ما قادر به دیدن بودند من هم بهتر می‌توانستم ببینم.

من هرچه بیشتر می‌گذرد، کمتر می‌بینم، ولو این که بینایی‌ام را از دست ندهم. بیشتر و بیشتر کور می‌شوم، چون کسی نیست که مرا ببیند».

داستان با داشتن پاراگراف‌های طولانی و کمترین علائم نگارشی به خوبی توانسته است پیچیدگی اوضاع و نابسامانی اجتماعی را نشان دهد.

ساراماگو در رمان شبه پست مدرن خود انحطاط تمدن، فروپاشی زندگی مدرن و دست و پازدن پس‌مانده‌های نژاد بشری در منجلاب مدفوع و کثافات انسانی را نشانمان می‌دهد.

او با تمثیل و اشاره به ما می‌گوید که این کوری هرگز پایان نمی‌گیرد و فقط روایت این داستان است که تمام شده به نظر می‌رسد.

ساراماگو انتهای قصه را همانطور که باید تمام می‌کند؛ با جمله‌هایی که وادارمان می‌کند که فکر کنیم:

«چرا ما کور شدیم، نمی‌دانم. شاید روزی بفهمیم…، فکر نمی‌کنم ما کور شدیم، فکر می‌کنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که می‌توانند ببینند اما نمی‌بینند».

پایان پیام

کد خبر : 86687 ساعت خبر : 5:16 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=86687
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات