سباستیائو سالگادو عکاس فقر و وحشت
سباستیائو سالگادو عکاس فقر و وحشت
شاید به جرات بتوان گفت که سباستیائو سالگادو بیش از هر عکاس دیگری در به تصویر کشیدن شرایط کار و زندگی مصیبت بار مردمانی تلاش کرده است که در پی رهایی از فقر، سرزمین، شغل و خانواده خود را ترک کردهاند.
پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسنکیاده:
فقر و استثمار آنها که فقیرتر هستند را با هر چشمی و از هر زاویهای، چه انسانی، چه اجتماعی و چه اقتصادی، که نگاه کنیم، بحران است. و به تصویر کشیدن مقاومت انسانهای درگیر با بیعدالتی و قحطی و خشکسالی و جنگ، که همگی به فقر بیشتر منتهی میشود، شاید راهی باشد برای آگاهی رساندن و رها کردن آیندگان از این بحران.
شاید به جرات بتوان گفت که سباستیائو سالگادو بیش از هر عکاس دیگری در به تصویر کشیدن شرایط کار و زندگی مصیبت بار مردمانی تلاش کرده است که در پی رهایی از فقر، سرزمین، شغل و خانواده خود را ترک کردهاند و به امید یافتن گنجی که از تهیدستی نجاتشان دهد به کارگری برای اهالی دنیای سرمایه داری پرداختهاند.
او نتیجه تلاش خود را « عکاسی ستیزهجو» نامیده و به شکلی دقیق و مفهومیتر به سعی انسانها برای زیستن پرداخته است و آنها را به کارگرانی که در سراسر تاریخ به کار جانفرسا اشتغال داشتهاند تقدیم کرده است.
سالگادو با عکاسی از مزارع نیشکر کشورش، برزیل، که از بزرگترین تولیدکنندگان نیشکر در جهان است، تا با تصاویری که از شکل زندگی اسفبار ماهیگیران سیسیل و کارگران معادن زغال سنگ هند بر حافظه لنزها حک کرده است، نشان میدهد که گرچه بازیگران این عکسها در دنیای معاصر زندگی میکنند، اما زندگیشان دست کمی از انسانهای قرون وسطی ندارد.
او با به تصویر کشیدن کارگرانی که در دامنه کوه آتشفشان «کاوا ایجن» در جزیره جاوه، زندگی میکنند و هر روز با راهپیمایی ۵ یا ۶ ساعته تا دهانه آتشفشان میروند و تکههای گوگرد را به پایین میآورند، چهره نگار جهان تیره امروزی میشود که شرایط کار در آن تفاوت چندانی با عصر حجر ندارد.
او دنیایی را نشان میدهد که در آن انسانهایی پوسیده و شیئ شده، با زندگیای که از رویا تهی است و جایی برای خوشبینی و امید به آینده در آن وجود ندارد، از سر نیاز، هم معادن و هم ذخایر سرزمین خود را دو دستی تقدیم جهان سرمایه داری میکنند.
سباستیائو سالگادو عکاس فقر و وحشت
اما سالگادو آن چه که یاد آور صحنهای از دوزخ دانته است را در سال ۱۹۸۶، از گودالی جهنمی در ۴۳۰ کیلومتری بهشت آمازون، در منطقه سراپلادای برزیل و در معدنی عظیم و سرشار از طلا نشانمان میدهد.
جایی که به گفته خودش او را به زمان آغاز تاریخ برگرداند، جایی که میتوانست صدای طلا را که در گوش این مردان زمزمه میکند، بشنود.
جایی که پاهای کارگران آن در رفت و آمد بین بهشت و جهنم پینه بسته است.
کشاورزانی که کارشان را در مزارع مناطق شمال و شمال غرب برزیل رها کردهاند و برای بهتر زیستن و در پی رویای طلا، پا به معدنی گذاشتند که تنها صدای بیل و کلنگ از اعماقش به گوش میرسد.
عکسها را که ببینید یاد لانه مورچگان میافتید. اما اینجا لانه مورچگان نیست؛ تنها پژواکی است محو از روزگار کهن، از زمان مصریان باستان و بهرهجویی از بردگان برای ساختن اهرام.
سالگادو توضیح میدهد که هر مرد کیسههایی از خاک به وزن ۳۰ تا ۷۰ کیلوگرم را بر دوش میگذارد و بارها و بارها نردبانهایی را که جز دلهره سقوط چیز دیگری را تداعی نمیکنند، بالا و پایین میرود. هر مرد فقط میتواند یک کیسه برای خود بردارد که آن هم ممکن است خالی از طلا باشد.
البته معدن سراپلادا به خاطر کوششهای زیادی که از طرف سالگادو و انجمنهای حامی حقوق بشر صورت گرفت، بعد از گذشت زمانی نه چندان طولانی از اولین تصاویر منتشر شده از درون آن، بسته و رویدادها و اثرات توحش و فقر و استثمار آن نیز به تاریخ سپرده شد.
همانند بسیاری از این رویدادها که در تاریخ گم شدهاند و مدام و مدام تکرار میشوند.
عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.
پایان پیام
کد خبر : 85506 ساعت خبر : 10:49 ب.ظ