سه‌شنبه‌هایی که میچ آلبوم با موری زیبا کرد

سه‌شنبه‌ها با موری، اثر میچ آلبوم، کتاب معنوی و زیبایی است شیرین، دقیق، واضح، عمیق و تکان دهنده که در سال ۱۹۹۷ منتشر شده‌است.

پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسن‌کیاده: «آخرین کلاس زندگی استاد پیر من هفته‌ای یک بار در منزل او تشکیل می‌گردید، در کنار پنجره‌ای در اتاق مطالعه او، تا بتواند از آنجا بوته کوچک بامیه را با برگ‌های صورتی رنگش تماشا کند.

کلاس روزهای سه‌شنبه و بعد از صرف صبحانه تشکیل می‌شد. موضوع درس ما معنای زندگی بود. استاد آنچه را به تجربه می‌دانست، درس می‌داد.

به کتابی نیاز نبود. با این حال موضوعات مختلفی مطرح می‌شد، موضوعاتی از قبیل عشق، کار، جامعه، خانواده، پیر شدن، بخشودن و سرانجام مرگ. آخرین درس استاد کوتاه و خلاصه بود، در حد چند کلمه.

به جای مراسم فارغ التحصیلی، مراسم تدفین او برگزار شد.

آخرین کلاس استاد پیر من تنها یک دانشجو داشت».

سه‌شنبه‌ها با موری، کتاب معنوی و زیبایی است شیرین، دقیق، واضح، عمیق و تکان دهنده که در سال ۱۹۹۷ منتشر شده‌است.

این کتاب از تاثیرگذارترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های انتشارات نیویورک تایمز است که فیلمی نیز بر اساس آن ساخته شده است.

کتاب درباره استاد پیری است با نام موری شوارتز که در دوران کهولت خود، چهارده سه‌شنبه ماندگار آخر زندگی‌اش را با میچ آلبوم، دانشجوی خود گذرانده و با وجود دست و پنجه نرم کردن با بیماری سخت خود، توانسته بزرگترین و با ارزش‌ترین درس‌های زندگی را به وی منتقل کند.

درس‌هایی که با حضور در هیچ کلاس و دانشگاهی نمی‌توان آن ها را فرا گرفت بلکه باید آن را در زندگی فهمید و لمسشان کرد.

موری مرگ را پذیرفته است، او خواهد مرد اما در واپسین روزهای زندگی می‌خواهد به کمال انسانی برسد.

خورشید و تابش آن، رنگ یاس بنفش داخل گلدان، غذا، خواندن روزنامه، ملاقات‌های دوستان و روزنامه نگاران همه او را به نوعی به وجد می‌آورد.

موری در همین مدت کوتاه به میچ و خواننده‌ کتاب می‌آموزد‌ که بسیاری از چیزها کشف شده است،جز چگونه زیستن.

میچ که شغل واقعی‌اش گزارشگری است این کتاب را هم به شیوه‌ یک گزارش نوشته‌است. او با ضبط صوت همه‌ این جلسان را ضبط کرده و بعد به‌صورت یک کتاب درآورده‌است.

سه‌شنبه‌ها با موری تاریخ‌نگاری لحظات اعجاب انگیزی است که این شاگرد و استاد به گفتگو یا بهتر بگویم، به زندگی نشسته‌اند.

تکه‌هایی از کتاب سه‌شنبه‌ها با موری

آن چه را می‌توانید انجام دهید و آن چه را نمی‌توانید بپذیرید، بپذیرید که گذشته هر چه بوده گذشته، گذشته را انکار نکنید.

بیاموزید تا خود و دیگران را ببخشایید، هرگز خیال نکنید فرصتی از دست رفته است.

فرهنگ ما سببی نیست تا مردم ما حالشان خوب شود. باید به اندازه کافی قوی باشی که اگر تشخیص دادی فرهنگ به وظایفش عمل نمی‌کند، خریدار متاع آن نباشی.

مهم‌ترین چیزها در زندگی این است که بدانی چگونه به دیگران عشق بورزی و چگونه مورد مهر و عشق آن ها واقع شوی.

«… اگر امروز آخرین روز زندگی من در این جهان بود چه می کردم؟» به چهره ام نگاه می کرد. به تردیدی که در آن بود.
«میچ؟»
سرم را تکان دادم و حرفی نزدم. اما موری متوجه این تردید من شده بود. گفت: «میچ، فرهنگ ما تو را تشویق نمی‌کند که به این مقولات فکر کنی، مگر اینکه وقت مردنت رسیده باشد. به شدت درگیر مسایلی از قبیل شغل، خانواده، کسب درآمد به اندازه کافی، پرداخت بدهی، خرید اتومبیل جدید، تعمیر رادیاتور شوفاژ و غیره هستیم. درگیر میلیون ها کار جزیی بی مقدار هستیم تا روزگارمان بگذرد. در این شرایط چگونه عادت کنیم که عقب بایستیم، به زندگی مان نگاه کنیم و بپرسیم که آیا زندگی یعنی همین؟ همه‌اش همین است؟ آیا این همه آن چیزی است که من می‌خواهم؟ گمشده‌ای در این میان وجود ندارد؟»

لطفا این کتاب زیبا را از دست ندهید.

پایان پیام

کد خبر : 87975 ساعت خبر : 8:06 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=87975
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات