الگوی استقرار در دشت خاوه و منطقه میربگ

پایگاه خبری گلونی، جلال عادلی – لیلا پاپلی یزدی: دشت خاوه و منطقه میربگ در پیشکوه لرستان واقـع است. در آبان‌ماه سال ۱۳۷۸ بررسی باستان‌شناسی در منطقهٔ مذکور به سرپرستی عمـران گاراژیـان انجـام شـد کـه مقالهٔ حاضر از نتـایـج این بررسی حاصل شده است (نقشه ۱).

پژوهش‌های باستان‌شناسی نشان داده که سکـونـت در ایـن منطقـه از دورهٔ نـوسنگی بی‌سفـال آغـاز شده طـی بـررسی‌های باستان‌شناسی هفتـاد و شش استـقـرار دارای آثـار دوره‌هـای گـونـاگـون در منـطقـه شنـاسایـی شد.

برای شناسایی دوره‌ها، آثار مادی شاخص هر دوره مورد مطالعه قرار گرفته و معرفی شده‌اند. سپس استقرارهایی که فقط دارای آثار یک دوره بوده‌اند به عنوان استقرارهای شاخص‌‌ همان دوره در نظـر گرفته شده‌اند و نهایتاً مطالعه استقرارهای شاخـص الگوی استقرار و تحویل اسکان در منطقه نشان می‌دهد که تحولات منطقه دارای تـرتیـب خـاصـی است بدین صورت که در چهـار مقطـع زمـانی نوسنگی، دورهٔ آهن، دورهٔ تاریخی و دورهٔ اسلامی به ترتیب استقرارهای فصلی، استقرارهایی که طول وسیع‌تر شده و احتمالاً سکونت طولانی‌تر شده و استقرارهایی که دارای سلسله مراتبند ظهور کرده و سپس منطقه خالی از استقرارهای دائمی شده است.

پیشینهٔ بررسی‌ها و کاوش‌های باستان‌شناسی در دشت خاوه و منطقهٔ میربگ

پس از خوزستان، لرستان زود‌تر از مناطق دیگر ایران مورد توجه باستان‌شناسان قرار گرفت. «ژاک دمرگان (۱۸۹۶م.) از نخستین پژوهشگرانی بود که منطقهٔ لرستان را بررسی کرد. سپس هرتسفلد (۱۹۲۹ م.) در بخش شرقی لرستان تپه‌های باستانی گیلوران و گیان را شناسایی کرد» (سجّادی: ۱۳۷۸).

 «ژرژکنتنو و رمان گیرشمن طی سال‌های ۳۲_۱۹۳۱ در تپه گیان و در طول سال ۱۹۳۳م. در تپه جمشیدی به حفاری پرداختند که گزارش این حفاری‌ها در سال ۱۹۳۵م. منتشر شد (Contenau and Ghirshman، ۱۹۳۵).

 «سپس هیئت باستان‌شناسی هلمز به سرپرستی اریخ اشمیت طی سال‌های ۱۹۳۵و ۱۹۳۸ بررسی‌ها و گمانه‌زنی‌هایی در لرستان انجام دادند این هیئت یکبار در پاییز ۱۹۳۷ و بار دیگر در ۱۹۳۸ در تپه دم آویزه گمانه‌هایی حفر کردند؛ سپس دلفان و طرحان را (دره‌های سیمره و کشکان) در سال ۱۹۳۸ مورد بررسی قرار دادند. همچنین از سطح تپه پیش از تاریخی شهن‌آباد (واقع در منطقه میربگ) سفالهایی را جمع‌آوری کردند (نوروززاده چگینی، ۱۳۷۲).

اهالی سالخورده محلی هنوز بررسی‌های هوایی اشمیت را به یاد دارند. «اشتاین نیز طی سال‌های ۱۹۳۸و ۱۹۴۰ منطقه را بررسی کرده و گمانه‌هایی در تپه نورآباد حفر کرد» (همان). پس از این کلرگاف[i] در بهار ۱۹۶۳ و پاییز ۱۹۶۴ منطقه را بررسی کرده و در سالهای ۱۹۶۶تا ۱۹۶۸ سه فصل در تپه باباجان[ii] واقع در بخش مرکزی نورآباد حفاری کرد. حاصل پژوهش‌های خانم گاف به صورت چندین مقاله در مجله ایران منتشر شده است (Goff, 1967: 71) جودیت پولار[iii] نیز در سال ۱۹۶۹ تپه عبدالحسین نزدیک تپه جمشیدی در بخش خاوه را بررسی کرد و در سال ۱۹۷۸ در آنجا به حفاری پرداخت. گزارش این حفاری به صورت کتابی در سال ۱۹۹۰ منتشر شده است (Pullar, 1995). «همچنین در سال ۱۳۶۰ هیئتی از طرف مرکز باستان­شناسی ایران به سرپرستی سّید منصور سیّد سجّادی در تپه نورآباد به حفاری پرداخت»(سجادّی،۱۳۶۲). گزارش نامبرده به صورت مقاله­ ای خلاصه و مختصر در کتاب باستان­‌شناسی و هنر ایران (بزرگداشت دکتر عزت­ا… نگهبان) به چاپ رسیده است (سجّادی، ۱۳۷۸).

علی سجّادی[iv] نیز پس از دهه‌­ی هفتاد شمسی گمانه‌­زنی تعیین حریم چند تپه از جمله تپه کفراج واقع در دشت خاوه را انجام داد. نهایتاً هیئت بررسی و شناسایی نورآباد لرستان به سرپرستی نگارنده و همراهی آقایان جلال عادلی (کارشناس باستان­‌شناس و معاون هیئت)، محمدحسن معطری (نقشه­‌بردار) و فرود غضنفری (راننده­‌ی هیئت)[v] طی یکماه در سال ۱۳۷۸ دشت خاوه و منطقه میربگ را مورد بررسی قرار داد که این مقاله حاصل آن بررسی است.

موقعیت و محدوده‌­ی جغرافیایی

لرستان از نظر جغرافیایی طبیعی و فرهنگی به دو منطقه‌­ی پیشکوه و پشتکوه تقسیم می­‌شود. البته «سرزمین لرستان به معنی اعم آن بزرگتر از لرستان کنونی بود، یعنی استان‌های فعلی لرستان و ایلام و بخشی از استان کرمانشاه را هم در بر می­‌گرفت (نوروززاده چگینی، ۱۳۷۲).

کبیرکوه با جهت شمال غرب_جنوب شرق یکی از ارتفاعات زاگرس مرکزی و بلندترین کوه ایران جنوبی و بین‌‌­النهرین است.

غرب این رشته کوه پشتکوه و شرق آن پیشکوه خوانده می­‌شود.

«پیشکوه قسمتی از لرستان است که دقیقاً در شرق کبیرکوه واقع شده، این رشته کوه عظیم منطقه را از بین‌­النهرین جدا می­‌کند. پیشکوه از دو منطقه‌ی اصلی تشکیل شده، منطقه‌­ای پست و گرم که اقامتگاه زمستانی کوچروان است و گرمسیر خوانده می­‌شود و در غرب قرار دارد؛ منطقه‌­ی شرقی سرد و بلند است و سردسیر نام دارد و منزلگاه تابستانی کوچروان است این دو منطقه توسط سفیدکوه که تقریباً به بلندی کبیرکوه است از یکدیگر جدا می­‌شوند. سفید کوه از جنوب کرمانشاه شروع شده و تا جنوب خرم‌آباد ادامه می­‌یابد» (Goff meade,1969).

دشت خاوه و منطقه میربگ زاگرس مرکزی در شمال سفیدکوه و در شمال لرستان واقع شده­‌اند. کوه گرین به موازات سفیدکوه در شمال منطقه کشیده شده و آن را از بخش گیان نهاوند جدا می‌­کند. تنها گذرگاه رابط دشت خاوه و منطقه­‌ی گیان تنگه­ی گاماسیاب واقع در کوه گرین است. کوه سرخه و کوه سفره در شرق، که جاده اسفالت خرم‌آباد – نورآباد از بین آنها می­‌گذرد، دشت خاوه و منطقه میربگ را از دهستان فیروزآباد الشتر جدا می‌کند. در جنوب غرب، سفیدکوه مانند دیواری کشیده شده و تنها گذرگاه آن تنگ ماشوره (گاوشمار) است، کشکان رود از این تنگه می­‌گذرد[i].

کوه سه کلاه، کوه چال خلم و شهر کنونی نورآباد و رودخانه بادآور تا دامنه‌­های کوه گرین، حد شمالی منطقه‌­ی مورد مطالعه است.

«منطقه‌­ی یاد شده مساحتی حدود ۵/۲۷´۵/۸۲ کیلومتر مربع را در بر می­‌گیرد» (گاراژیان، ۱۳۷۸).

اقلیم منطقه سردسیری و آب و هوای آن کوهستانی است. البته آب و هوا و پوشش گیاهی در همه منطقه یکسان نیست. دامنه‌­های کوه گرین داشت یعنی دشت خاوه سردتر از ناحیه میربگ است. بطور کلی منطقه دارای تابستان‌های معتدل (حداکثر دما در سالهای گرم c۳۵ْ ) و زمستان‌های سرد است بطوریکه پایین آمدن دما تا بیست درجه زیر صفر در منطقه خاوه در زمستان امری عادی است.

در دشت خاوه فقط در کنار رودخانه­‌ها انبوه درختان مشاهده می‌­شود کشت آبی در جوار رودخانه و منطقه‌­ی پست دشت انجام می­‌شود و تپه ماهورهای میان دشت و کوهپایه‌­های کوه گرین زیر کشت دیم‌­اند. درختان بلوط در این منطقه مشاهده نمی‌­شوند. منطقه میربگ یعنی دامنه­‌های شمالی سفیدکوه نسبت به دشت خاوه دارای آب و هوای معتدل‌تری است. جنگل‌های تنک درختان بلوط دامنه­‌ها را پوشانده و کشت و زرع در دره­‌های مرتفع که دارای چشمه‌­اند و رودخانه­‌ها از آنها سرچشمه می­‌گیرند انجام می­‌شود. بعضی کوهپایه­‌ها و بعضی نواحی بین درختان بلوط زیر کشت دیم است. نظر به تفاوت‌های یاد شده و اینکه هر کدام از مناطق دشت خاوه و منطقه میربگ حوزه آبگیر یکی از رودخانه­‌های سمیره و کشکان رودند و اقوام ساکن در این مناطق نیز از طوایف متفاوتند، آثار این دو منطقه به طور جداگانه مورد بررسی قرار می­‌گیرد.

منابع آب و قوم‌شناسی

رودخانه خاوه که از شاخه­‌های بالائی سمیره است از تنگه گاماسیاب سرچشمه گرفته، پس از پیوستن به آب­‌های  ­حاصل از سراب نیاز و سراب عباس بگی در حدود عبدالحسینی و در پای ارتفاعات گرین در بخش خاوه جاری می­‌شود (نقشه ۲). در زمان معاصر عمده آب رودخانه و سراب‌هایش به شکل سنتی بین روستائیان دشت خاوه تقسیم شده و برای کشاورزی مورد استفاده قرار می­‌گیرد.

از نظر قوم­‌شناسی ساکنین کنونی دشت خاوه همگی از ایل ملک­‌الدینند آنها همگی خود را به جان محمد ملک‌­الدین بزرگ نسبت می­‌دهند. این ایل دارای چند طایفه و هر طایفه دارای چند تیره است. که تقریباً هر کدام از تیره‌­ها در روستایی به نام خودشان سکونت دارند. حاصل‌خیزترین قسمت دشت به نیای بزرگ (محمدجان ملک­‌الدین) نسبت داده می­‌شود که قدیمی­‌ترین استقرار شناخته شده دشت خاوه (تپه عبدالحسینی) در این قسمت واقع شده است. در تمام دشت خاوه ایل ملک­‌الدین ساکنند. بر اساس مصاحبه با سالخوردگان مشخص شد که پیشینه­‌ی سکونت آنها در منطقه به بیش از یک قرن نمی‌­رسد. آنها از زمان اسکان عشایر توسط رژیم گذشته در منطقه سکونت اختیار کرده‌­اند. شهر نورآباد نیز شهر تازه تأسیسی است. به عنوان مثال هنگام حفاری گیرشمن به سال ۱۳۱۲ ه.ش در تپه جمشیدی این استقرار هنوز شهر محسوب نمی­‌شده است.

رودخانه چم زکریا یکی از شاخه­‌های کشکان رود است که از دامنه‌­های شمالی سفیدکوه در منطقه میربگ سرچشمه می­‌گیرد همه شاخه­‌های این رودخانه به جز یک مورد که از جنوب بخش مرکزی شهرستان نورآباد سرچشمه می­‌گیرد، در میان ارتفاعات بلند جاری­‌اند (نقشه۲).

روستاهای پراکنده در بین ارتفاعات و آثار استقرارهای گذشته عموماً در انتهای دره‌­هایی است که داری چشمه‌­اند و رودخانه از آنها سرچشمه می­‌گیرد؛ هر کدام از این دره‌­ها چند روستا را در خود جای داده‌­اند و الگوی استقرار در آنها یک سلسله را نشان می‌­دهد که از انتهای دره به طرف عمق جدیدتر می­‌شوند. جاهایی که رودخانه آب بیشتری دارد و در عمق دره‌­ای تنگ جاری است آثار روستاهای معاصر و استقرارهای گذشته مشاهده نمی­‌شود (نقشه شماره۲).

تقریباً تمامی ساکنان منطقه میربگ از ایلی به همین نام هستند اما برخلاف دشت خاوه ساکنان محلی اطلاّعات خاصی از منشاء طایفه خود ندارند.

در مواردی به مجموعه دو یا سه تایی روستاها برخورد شد که بصورت منزوی در پس ارتفاعات به سر می­‌برند و دارای آثار دوره نوسنگی تا زمان حال بودند. فن­‌آوری جدید به این روستا وارد نشده و هنوز دست نخورده­‌اند (دارگردکانه و سرمرنگ) بین دو منطقه یاد شده و در جنوب بخش مرکزی نورآباد در اطراف یکی از شاخه‌­های رودخانه بادآور دشت‌های گسترده مزارع کشت دیم واقع شده‌­اند که از نظر فرهنگی و زیست محیطی وابسته به بخش میربگ هستند.

توصیف استقرارهای دوره‌­ها و آثار دشت خاوه و منطقه میربگ

مشخصات استقرارها[i] به ترتیبی که مورد بررسی قرار گرفته‌­اند در جداول ۱-۱ تا ۱-۵ درج شده و آثار و دوره­‌های مشهود در این استقرارها[ii] در جداول ۲-۱ تا ۲-۵ گنجانده شده‌­اند دوره‌­هایی که در استقـرارهـا بـا مطالعه آثار حاصل از بررسی سطحی آنها مشخص شده به شرح زیر است:

۱) پیش از نوسنگی: آثار از دوره پارینه سنگی[i] از غارهای کنجی، قمری، یافته و پناهگاه پاسنگر خرم‌آباد متعلق به دوره­‌های موسترین[ii]، برادوستین[iii] و زارزین[iv] قبلاً کشف شده است (هول،۱۳۴۴)، نزدیکی جغرافیایی منطقه مورد بررسی[v] با دره خرم‌­آباد و شباهت ریختی بعضی از ابزارهای شناسایی شده با آثار غارهای یاد شده موجب پیش­بینی احتمال وجود آثار پیش از نوسنگی در چند محوطه شد (نقشه ۲).

این محوطه‌­ها یکی در غرب، تپه جمشیدی (G.10) در دشت خاوه و دو تای دیگر در شمال تپه مومن زمین (M.68) و در منطقه‌­ی دارگردکانه و سرمرنگ (استقرارهای شماره ۶۶و۶۵و۶۴ در نقشه ش.۳) واقع شده‌­اند. طرحهای شماره ۲۹ و ۷۰ از محوطه­‌ی مومن زمین و طرح­‌های شماره ۳۱، ۳۲، ۳۵ و ۳۸ که مشابه آثار پاسنگرند از دارگردکانه و سرمرنگ آثار مبین احتمال وجود آثار قبل از نوسنگی در منطقه می‌­باشند.

۲) نوسنگی: این دوره با تحولات تأثیرگذار بر فرهنگ بشری از جمله آغاز تولید غذا (دامداری -کشاورزی) بویژه در زاگرس که خاستگاه دیرپاترین استقرارهای دامدار – کشاورز است از اهمیت فوق­‌العاده‌­ای برخوردار می­‌باشد. (Mellaurt, 1975). به نظر می­‌رسد دوره­‌ی نوسنگی تداوم یک‌سری تحولات «از نوسنگی پیش از سفال با شاخص وجود شمار زیادی مادر سنگ فشنگی شکل است که از تولید ریز تیغه­‌ها[vi] بوجود آمده‌­اند» (هول: ۱۳۷۸) و تا آغاز تولید انبوه سفال با بکارگیری چرخ سفالگری را شامل می‌­شود. این دوره خود شامل سه دوره­‌ی کوتاه‌تر است:

۲-۱) نوسنگی بی­سفال: شاخص این دوره وجود مادرسنگ‌های فشنگی شکل و ابزارهایی مانند ریز تیغه‌­ها، تیغه­‌های کولدار و هندسی در استقرارهایی است که فاقد سفال دوره­ی نوسنگی‌­اند.

تپه­‌های محمدعلی (M.20) نعمت­‌اللهی (N.29) در دشت خاوه و تپه گلباغی (G.61) در منطقه­‌ی میربگ استقرارهایی هستند که احتمالاً تنها شامل آثار این دوره‌­اند.

مساحت کمتر از ۲۰۰۰ متر مربع و ارتفاع حدود ۳ متر از سطح دشت از مشخصات این استقرارهاست (جداول ۱-۱ تا ۵-۱) از نظر موقعیت محلی – زیست محیطی این استقرارها در مزارع کنار رودخانه‌­ها واقع شده­‌اند که تنها در فصل بهار و اوایل تابستان و زمستان دارای آب می‌­باشند.

تپه عبدالحسین (E.18) اگر چه در سطح دارای سفال‌های نوسنگی است امّا طی حفاری انجام شده در آن لایه­‌ی نوسنگی بدون سفال نیز از آن گزارش شده است (Pullar, 1995).

نمونه­‌های ابزارهای سنگی تپه نعمت‌­اللهی با شماره طرح‌های ا تا ۷ و تپه گلباغی از ۸ تا ۱۶ طراحی شده است. پراکندگی استقرارهای یاد شده در نقشه شماره ۲ مشخص است.

۲-۲) نوسنگی باسفال: شاخص استقرارهای این دوره وجود توأم ابزارهای سنگی و سفال‌های دوره نوسنگی است. سفال‌های دوره­ی نوسنگی در منطقه عموماً با شاموت کاه و گیاهان خرد شده و ماسه، پخت ناکافی و مغز سیاهرنگ مشخص است.

نقوش، هندسی است البته سفال­های بدون نقش هم از این دوران شناسایی شد. همه سفال­‌های این دوره دست سازند و همین وجه تمایز سفال­‌های این دوره و دوران دیگر است.

در مجموع چهارده استقرار دارای آثار این دوره شناسایی شد که چهار استقرار در دشت خاوه و ده استقرار در منطقه­‌ی میربگ واقع شده‌­اند (جداول ۲-۱ تا۲-۵ زیر ستون نوسنگی با سفال) از این استقرارها قبرستان زمانه (Q.8) و تپه دول بید (D.67) فقط آثار این دوره را دارند و قبرستان خسربک (Q.35) و تپه عبدالحسینی (E.18) آثار این دوره و یک دوره دیگر را هم شامل می­‌شوند. به جز تپه دول­بید که محوطه­ای با آثار بسیار پراکنده است استقرارهای دیگر بین ۲۰۰۰-۴۰۰۰ متر مربع مساحت دارند. بجز تپه عبدالحسینی که بدلیل موقعیت خاص و آثار دوره‌­ی قبل ۵/۶ متر ارتفاع دارد بقیه یا محوطه­‌اند یا کمتر از ۲ متر ارتفاع دارند.

نمونه­‌هایی از ابزار این دوره با طرح‌های شماره ۱۷تا ۲۴ ابزارهای سنگی تپه میروژلان ۲۶و۲۵ قبرستان خسربک ۲۷و۲۸ تپه مومن زمین ۲۹تا۴۹ تپه چیاکونون و ۴۳تا۶۹ تپه دوری جار و سفال‌های ۲و۱۱ از چیاکونون متعلق به دوره­‌ی نوسنگی با سفال است. در عکس‌های شماره‌­ی ۱تا۳ بعضی نمونه‌های ابزارهای سنگی و سفال‌های این دوره مشاهده می­‌شود. در نقشه شماره ۲ نیز استقرارهای این دوره مشخص شده است.

۲-۳ ) نوسنگی متأخر: شاخص استقرارهای این دوره وجود سفال­‌های چرخ‌ساز است. سفال‌های منقوش و بدون نقش هر دو از این دوره دیده شده امّا سفال­‌های منقوش در استقرارهای دارای آثار اوایل این دوره رواج بیشتری داشته است. شاموت ماسه، سنگریزه، دانه‌­های سفیدرنگ و در بعضی تکه‌های ظرف‌های بزرگ کاه مشاهده می‌­شود. پخت کافی به طوری که مغز سفال همانند سطوح آن کرم رنگ است از خصوصیات سفال­‌های این دوره است. با رواج سفال­‌های چرخ‌ساز و پیشرفت فن­‌آوری فلزگری تیغه‌­های سنگی از استقرارهای این دوران کمتر بدست می­‌آید. تمرکز نقوش در سفال­‌های این دوره­‌ی لرستان زیر لبه و بر روی شانه­‌ی ظرف است. نقوش عبارتند از خطوط عمودی و افقی، زیگزاگ، خطوط مشخصی، نقوش شانه­‌ای، دوایری که در وسط نقطه‌­ای دارند و لوزی‌هایی که داخل‌شان  دارای خطوط موازی است.

این دوره آثار کلکولیتیک[vii] میانه (۳۲۵۰ پ.م) تا مفرغ جدید (۱۶۰۰ پ.م) را در تقسیم‌­بندی اشمیت شامل می‌­شود (نوروززاده چگینی،۱۳۷۲). بدلیل طولانی بودن دوره تعداد استقرارهای شناسایی شده نیز نسبت به دوره‌­های دیگر بیشتر است.

کلاً بیست‌وپنج استقرار دارای آثار این دوره شناسایی شده که یازده مورد در دشت خاوه و بقیه در منطقه میربگ واقع شده‌­اند (جداول ۲-۱تا ۲-۵ زیر ستون نوسنگی متأخر).

استقرارهای چغاقنبر (G.11)، چغاسیفل (S.17)، چغادیمه (D.26) در دشت خاوه و چغامولا و دره دیمه در منطقه میربگ تنها آثار این دوره را داشته‌­اند.

این استقرارها از نظر مساحت و ارتفاع به سه گروه تقسیم می­­‌شوند و دارای سلسله مراتب هستند: تپه سیفل در دشت خاوه دارای ۲۷۰۰۰ متر مربع مساحت و ارتفاع ۱۶-۱۵ متر از سطح دشت مرتبه اوّل، تپه قنبر در دشت خاوه و دره دیمه در بخش مرکزی وابسته به منطقه میربگ بین ۸۰۰۰ تا ۱۰۲۰۰ متر مربع مساحت و ۲-۴ متر ارتفاع در رتبه دوم و چغادیمه در دشت خاوه و چغامولا در منطقه میربگ بین ۲۰۰۰-۴۰۰۰ متر مربع مساحت و ۴-۵ متر ارتفاع در رتبه سوم قرار دارند.

طرح­‌های شماره ۳ از تپه میروژلان، ۴ از دوری حار و ۵-۱۳ از تپه مومن زمین نمونه‌­ای از سفال‌­های این دوره‌­اند همچنین در عکس شماره ۴ سفال­‌های تپه گندبان و شماره۵ سفال­‌های تپه گوهرگوش نمونه‌­های سفال­‌های این دوره‌­اند.

۳) دوره آهن: این دوره شکوفایی مجدد منطقه را با وجود استقرارهای گسترده­ی جدید و سنت سفالگری متفاوت با گذشته­ نشان می­‌دهد. با اطلاعات حاصل از بررسی انقطاع یکباره را نمی­توان نتیجه گرفت خاصه اینکه غیر از خود تپه گیان در مناطق دیگر لرستان، تشخیص فرهنگ گیان II از فرهنگ ماقبل آن یعنی گیان III و IV به سختی صورت می‌­گیرد (Goff, 1971 به نقل از طلائی: ۱۳۷۴).

آثار دوره آهن در غرب ایران به سه دوره کوتاه‌تر I،IIوIII تقسیم می­‌شود. آثار و استقرارهای این دوره­‌های سه گانه به شرح زیر است:

۳-۱) دوره آهن I: شاخص استقرارهای این دوره تداوم سفال­‌های اواخر دوره‌­ی پیشین (نوسنگی متأخر) و وجود سفال‌­های خاکستری در بعضی استقرارها و همچنین پدیدار شدن سفال­‌های ته دکمه­‌ای و لبه برگشته می­‌باشد که از نظر شکل قابل مقایسه با سفال­‌های ایلامی است بر روی بدنه تخت بعضی از این سفال‌ها، نقوش ساده و پراکنده خطوط و ضربدر مشاهده می‌­شود. این نقوش به رنگ حنایی‌­اند که در دوره­‌ی بعد تداوم و گسترش یافته است.

بیست‌وچهار استقرار دارای آثار این دوره در منطقه شناسایی شده که یازده استقرار در خاوه و چهارده استقرار در منطقه‌­ی میربگ واقع شده‌­اند (جداول شماره۲-۱ تا ۲-۵ زیر ستون آهن I).

تپه­‌ای بدون نام ­(B.5)، تپه بدون نام (B.9) چغاگلور (G.25)، قبرستان مرادآباد (M.38) و تپه بدون نام (B.76) که فقط دارای آثار این دوره‌­اند و همگی در دشت خاوه واقع شده‌­اند. هیچ استقراری که تنها آثار در این دوره را داشته باشد در منطقه میربگ شناسایی نشد. تنها تپه بدون نام (B.76) در کنار جاده نورآباد – خرم­‌آباد و در محدوده بین دشت خاوه و منطقه‌­ی میربگ واقع شده است. سه محل از این پنج محل قبرستان بوده‌­اند. (B.5،B.9 وM.38) این استقرارها از نظر مساحت متفاوتند (از ۱۰۸۰۰تا ۱۴۰۰ متر مربع) اما همگی کمتر از ۳ متر ارتفاع دارند نمونه­‌هایی از آثار این دوره در عکس‌­های شماره۶ تپه ورشون و ۷ تپه گوهرگوش ارائه شده است.

۳-۲) دوره‌ی آهن II: «بر اثر منطقه­‌ای شدن سفال­‌ها عصر آهن II – که یکی از شاخص‌­های گونه‌­شناسی سفال­‌های این دوره تلقی می‌­شود. بررسی تپه‌­های باستانی این دوره به لحاظ شناسایی سفالی و استقرارها بسیار مشکل است» (طلایی، ۱۳۷۴). شاخص سفال‌های این دوره علاوه بر تداوم بعضی گونه­‌های سفال­‌های آهنI ظهور گونه‌­های سفالی است که اصطلاحاً نوع لرستان[viii] خوانده می­‌شود (Goff, 1967).

سفال‌های نوع لرستان عموماً نخودی و دارای نقوش قهوه­‌ای و حنایی­‌اند، نقش‌ها خطوط افقی موازی و مثلث‌هایی است که به صورت افقی داخل آنها خط­‌کشی شده است. ظروف دسته­‌دار که روی دسته­‌ها منقوشند، ظروف بزرگی که روی بدنه آنها چند نوار موازی برآمده دارد و روی نوارها دارای نقوش مقعر دایره­‌ای است از دیگر انواع‌اند. اضافه بر اینها ظروف با پوشش قهوه‌­ای و قرمز هم در این دوره رایج بوده است.

در مجموع بیست و یک استقرار دارای آثار این دوره شناسایی شده که سه استقرار در دشت خاوه و بقیه در منطقه میربگ واقع شده‌­اند (جداول ۲-۱ تا ۲-۵ زیر ستون آهن II ).

تنها استقراری که فقط دارای آثار این دوره است تپه زردالو است. این تپه کوچک تقریباً ۲۵۰۰ متر مربع مساحت و ۸/۳ متر ارتفاع دارد. نمونه­‌هایی از سفالهای این دوره در عکسهای شماره۴ و۵ مشخص است.

۳-۳) دوره‌­ی آهن III: شاخص استقرارهای این دوره سفال‌های نخودی و در مواردی مایل به قرمز کم­رنگ با نقوش حنایی خطوط افقی موازی و ردیف مثلث‌ها و نقوش قلاب شکل در داخل ظروف، تنگهای کوچک که بیرون آن منقوش با مثلث‌هایی که با خطوط عمودی پر شده‌­اند، می­‌باشند.

کلاً دوازده استقرار دارای آثار این دوره شناسایی شد که چهار استقرار در دشت خاوه و هشت استقرار دیگر در منطقه میربگ واقع شده‌­اند.

تپه شاه‌­آباد (Sh.31)، تپه ملوس (M.32) در تنگ گاماسیاب دشت خاوه دو استقراری هستند که فقط آثار این دوره را دارند؛ تپه شاه‌­آباد محوطه­‌ای زیر یک روستای معاصر و غیر قابل اندازه­‌گیری است و تپه ملوس با ۷۷۰۰ متر مربع مساحت و ۵/۶ متر ارتفاع تپه­ای وسیع با موقعیت ویژه است که روابط دشت خاوه و منطقه گیان را در این دوره نشان می­‌دهد.

۴) ماد و هخامنشی: آثاری که به طور قطع بتوان آن را به این دوره نسبت داد در منطقه شناسایی نشد.

۵) دوره­‌ی پارت: شاخص استقرارهای این دوره سفال‌های پارتی بویژه کلینکی[ix] است. بر خلاف دوره­­‌ی ماد و هخامنشی که شاخص معینی ندارد، دوره­‌ی پارت با سفال‌های شناخته شده براحتی در بررسی‌های باستان­‌شناسی شناسایی می‌­شود.

در مجموع سی و یک استقرار از دوره­‌ی پارت شناسایی شد که هیجده استقرار در دشت خاوه و سیزده استقرار در منطقه میربگ واقع شده‌­اند (جداول ۲-۱ تا ۲-۵ زیر ستون پارت).

تپه سیصدمنی (c.7)، قبرستان شکری (Sh.21)، تپه عباس بگی (A.24)، چغاتقی (T.34) در دشت خاوه چغافرهاد (F.40)، چغا درگاه (D.42) و تپه‌ای بدون نام (B50) در منطقه میربگ، استقرارهایی هستند که فقط آثار این دوره را دارند، همه این استقرارها به جز تپه بدون نام (B.50) که زیر کشت است بین ۱۰-۵ متر ارتفاع دارند و از نظر مساحت به سه گروه تقسیم می­‌شوند. تپه عباس بگی و سیصد و سی تا ۳۰۰۰ متر مربع مساحت دارند. تپه­‌های چغاتقی، چغادرگاه و قبرستان شکری بین ۴۰۰۰-۷۷۰۰ متر مربع و چغافرهاد و تپه بدون نام (B.50) حدود یک هکتار مساحت دارند.

۶) دوره ساسانی: آثاری که بتوان آنها را به طور قطع به این دوران نسبت داد شناسایی نشد.

۷) دوران اسلامی (قرن ۴-۱): سفالهای آبی فیروزه‌­ای و سفال‌هایی با لعاب سفید از شاخص­های این دوره­اند. آثار این دوره در چهار استقرار که دو استقرار از آنها در خاوه و دو تای دیگر در منطقه میربگ واقع هستند شناسایی شد (جداول ۲-۱ تا ۲-۵ زیر ستون اسلامی قرن ۴-۱) هیچ استقراری که فقط دارای آثار این دوره باشد، شناسایی نشد.

۸) اسلامی (قرن ۷-۵): شاخص این دوره سفال‌هایی با لعاب لاجوردی و سبز و پاشیده است همچنین در مجموع دوازده استقرار دارای آثار این دوره در منطقه شناسایی شد. نه استقرار در دشت خاوه و سه استقرار در منطقه‌­ی میربگ واقع شده‌­اند. استقراری که فقط دارای آثار این دوره باشد شناسایی نشد.

۹) اسلامی (قرن ۱۱-۸ ): فقط یک بنا و مقبره­‌ی بابای بزرگ که منسوب به دوره­‌ی تیموری  است در منطقه شناسایی شد.

۱۰) اسلامی نزدیک به زمان معاصر: شاخص این دوره سفال­‌های لعابدار و بی لعاب نزدیک به زمان معاصر است. کلاً چهار استقرار دارای آثار این دوره در منطقه شناسایی شد که سه استقرار در دشت خاوه و یکی دیگر در منطقه میربگ واقع شده­‌اند.

خلاصه و جمع بندی

ارتفاعات، کوهپایه‌­ها و مناطق پست دشت خاوه و دره­‌های میربگ به ترتیب حوزه­‌های آبگیر و آبریز شاخه­‌های بالایی رودخانه­‌های سمیره[x] کشکان[xi] رودند.

همجواری، نزدیکی جغرافیایی، شرایط آب و هوایی، اقلیمی و پوشش گیاهی تقریباً مشابهی را بین دشت خاوه و منطقه میربگ موجب شده است. تفاوت عمده­‌ی این دو منطقه در جغرافیای طبیعی است، دشت خاوه دشتی میان­کوهی و میربگ منطقه­ای کوهستانی است. دشت خاوه دارای زمستانهای سردتر و تابستانهای گرمتر نسبت به منطقه میربگ است در نتیجه از نظر موقعیت محلی- زیست محیطی نسبت به دشت خاوه در منطقه میربگ استقرارهای بیشتر روی تپه ماهورها و داخل دره‌­ها واقع شده‌­اند. در دشت خاوه استقرارها بیشتر در مزارع و دامنه کوه‌ها واقع شده‌­اند.

همجواری استقرارها، رودخانه بیشتر در دشت خاوه و همجواری استقرارها با روستاهای معاصر در منطقه میریگ مشاهده می­‌شود (نمودارهای ش ۲و۱ بر اساس اطلاعات جداول ۱-۱ تا ۵-۱).

گاه‌نگاری استقرارها بدلیل فقدان شاخص قابل شناسایی در بررسی برای بعضی دوره­‌ها و همچنین غیر قابل دسترسی بودن آثار لایه­های زیرین استقرارهایی که دارای آثار چند دوره­اند، به دو صورت قطعی و احتمالی انجام شد.

دوره‌­های پیش از نوسنگی، ماد، هخامنشی و ساسانی شاخصی نداشتند در نتیجه استقراری که به طور قطع دارای آثار این دوره باشد، گزارش نشد. البته استقرارهایی وجود دارند که احتمال می­رود حاوی آثار این دوره‌­ها باشند. همچنین دوره‌ای نیز وجود دارند که احتمال می­رود آثارشان در زیر بقیه استقرارها باشد.

استقرارهایی که وجود آثار یکی از دو دلیل یاد شده در آنها احتمالی است در نمودار شماره۴ مشخص شده‌­اند. نمودار شماره۳ تعداد استقرارهایی که وجود آثار از دوره­‌های گوناگون در آنها قطعی است را نشان می­‌دهد. نقشه‌­ها و تحلیل­ها صرفاً براساس این استقرارها انجام شده چرا که احتمال وجود آثار واقع نمایی تحلیل را تقلیل می­‌دهد.

نمودارهای۵ و۶ تعداد استقرارهای دوره­‌های گوناگون را به ترتیب در دشت خاوه و منطقه میربگ نشان می­‌دهند. مقایسه­ی این نمودارها مبین این مسئله است که سیر صعودی تعداد[xii] استقرارها از قدیم به جدید در منطقه­‌ی میربگ نسبت به دشت خاوه تدریجی‌­تر و دارای افت و خیز کمتری است.

یکی از عوامل مؤثر بر این مسئله اعتدال آب و هوای منطقه­ی میربگ است. همچنین بیشترین تعداد استقرارها در دشت خاوه متعلق به دوره پارت و در منطقه میربگ مربوط به دوره­ی آهن II می­باشد.

سیر تطور اسکان و الگوی استقرار در دشت خاوه و منطقه میربگ

در توصیف استقرارها، دوره‌­ها و آثار، استقرارهایی که تنها آثار یک دوره را داشتند به عنوان استقرارهای شاخص دوره‌­ها معرفی شدند. مشخصات استقرارهای شاخص دوره‌­ها از قدیم به جدید به شرح زیر است:

۱لف) نوسنگی بی­‌سفال: مساحت کمتر از ۲۰۰۰ متر مربع ارتفاع حدود ۳ متر از سطح دشت.

ب) نوسنگی باسفال: مساحت از ۴۰۰۰-۲۰۰۰ متر مربع که محوطه­‌اند یا کمتر از ۲متر ارتفاع دارند.

ج) نوسنگی متأخر: به سه گروه تقسیم می‌­شود:

ج-۱) مساحت ۲۷۰۰۰ متر مربع مساحت و  ارتفاع ۱۶-۱۵ متر (چغا سیفل)

 ج-۲) مساحت ۸۰۰۰-۱۰۲۰۰ مترمربع و ارتفاع ۴-۲ متر.

ج-۳) مساحت بین ۴۰۰۰-۲۰۰۰ متر مربع  و ۵-۴ متر ارتفاع.

د) دوره‌­ی آهن I: سه اثر از پنج استقراری که فقط دارای آثار این دوره بوده­اند، قبرستان است. این استقرارها از نظر مساحت متفاوتند از ۱۰۸۰۰ تا ۱۴۰۰ متر مربع مساحت و همگی کمتر از۳ متر ارتفاع دارند.

ه) دوره­‌ی آهنII : تنها یک استقرار دارای آثار این دوره بوده که ۲۵۰۰ متر مساحت و ۸/۳ متر ارتفاع دارد.

و) دوره‌­ی آهن III: تنها یک استقرار دارای آثار این دوره بوده که ۷۷۰۰متر مربع مساحت و ۵/۶ متر ارتفاع دارد.

ز) دوره­‌ی ماد و هخامنشی: استقرار که به طور قطع دارای آثار این دوره باشد شناسایی نشد.

ح) دوره­‌ی پارت: همه تپه­هایی که فقط آثار این دوره را دارند ۱۰-۵ متر ارتفاع دارند از نظر مساحت به سه گروه تقسیم می­شوند: ح-۱) استقرارهایی که حدود ۱۰۰۰۰ متر مربع (یک هکتار) مساحت دارند.

ح­-۲) استقرارهایی که بین ۴۰۰۰-۷۷۰۰ متر مربع مساحت دارند.

ح-۳) استقرارهایی که تا ۳۰۰۰ متر مربع مساحت دارند.

ط) دوره­‌ی ساسانی: استقراری که بطور قطع دارای آثار این دوره باشد، شناسایی نشد.

ی) استقرارهای دوره‌­ی اسلامی همگی روی استقرارهای دوره‌­ی قبل بودند، هیچ استقراری که فقط دارای آثار دوره‌­ی اسلامی می­باشد، شناسایی نشد.

دیرپاترین استقرارها متعلق به دوره­‌ی نوسنگی بی­‌سفال است. سکونت در این دوره فصلی بوده. کاوشهای تپه عبدالحسین نشان داد که لایه­‌های اولیه که مربوط به دوره نوسنگی بی­‌سفال است فاقد آثار معماری می­‌باشد. «لایه­های قدیمی تدریجاً سه استقرار موقت به دائم را طی کرده‌­اند. بقایای جانوری بگونه­‌ای نبوده‌­اند که بتوان دریافت درچه فصلی و لایه‌­های اولیه ساکنین در محل بوده‌­اند، اما احتمالاً بهترین فصل تابستان است» (Pullar, 1995). الگوی استقرار دوره­‌ی نوسنگی بی­‌سفال (نقشه شماره۲) نشان می­‌دهد که استقرارهای دارای آثار این دوره خاصه در دشت خاوه بجز تپه عبدالحسین که فصلی بودن استقرار در آن با کاوش­های باستان­شناسی معلوم شده، دیگر استقرارها در کنار شاخه­‌های فصلی رودخانه واقع شده­‌اند.

این شاخه‌­های فصلی در سالهایی که خشکسالی نیست از حدود اواسط تابستان تا اواسط پاییز خشک­اند، زمستان سرد منطقه حضور نیمه کوچ‌نشینانی که در زمان معاصر بین سردسیر (همین منطقه) و گرمسیر (پل دختر) پیشکوه ییلاق و قشلاق می‌­کنند. همچنین «مدارک فرهنگی نشان دهنده­ی دمای یکسان هوا در آخر پلیستوسن و امروز» (Pullar, 1995) به اضافه مساحت (۲۰۰۰ متر مربع) و ارتفاع کم (حدود ۳ متر) استقرارهای شاخص این دوره مبین فصلی بودن استقرارها در این دوره است.

دوره نوسنگی با سفال: پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۲ مشخص است. شاخص استقرارهای این دوره افزایش مساحت استقرارها (۴۰۰۰-۲۰۰۰ متر مربع) نسبت به دوره قبل است. استقرارهای دوره­‌ی قبل که در کنار شاخه­‌های فصلی رودخانه بوده­‌اند، در این دوره، متروک شده‌­اند. تعداد استقرارها از چهار استقرار در دوره­­‌ی قبل به چهارده استقرار در دشت خاوه و منطقه‌­ی میربگ افزایش یافته است. جاگیری استقرارها در موقعیت‌هایی است که همگی به منابع آب دائمی (چشمه یا شاخه دائمی رودخانه) و زمینهای حاصلخیز دسترسی دارند. الگوی استقرارهای این دوره فواصل تقریباً یکسان آنها با یکدیگر را نشان می­‌دهد. این الگو نشانگر بهره‌­برداری از زمین است و هم نشان دهنده­ی این احتمال است که هر استقرار مساحت مشخصی از دشت را در اختیار داشته است. در نتیجه اگر چه دائمی شدن استقرارها را با اطمینان نمی­توان خاطر نشان کرد ولی می­توان گفت که دوره­‌ی سکونت در طول سال افزایش قابل توجه یافته و از منابع آب و زمینهای حاصلخیز بهره‌­برداری می­‌شده است.

دوره­‌ی نوسنگی متأخر: پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۲ مشخص است. این دوره مدت زمانی طولانی را دربر می‌­گیرد. ارائه گاه‌نگاری دقیق و جزئی ازاین دوره تنها با مطالعات و لایه­‌نگاری استقرارهای دارای آثار این دوره ممکن است استقرارهای این دوره ظهور سلسله مراتب (مراکز، اقمار درجه یک و دو) را در این دوره نشان می­‌دهند. در اواخر این دوره منطقه از نظر جمعیت اشباع شده و تقریباً تمام مناطق دارای امکانات زیست محیطی قابل بهره‌­برداری مورد استفاده قرار گرفته‌­اند، تعداد استقرارها از چهارده استقرار در دوره قبل به بیست و پنج استقرار افزایش یافته است.

ظهور تدریجی سلسله مراتب حاکی از پدید آمدن روستاهای پیشرفته است اما این روستاها هرگز تا همین اواخر تبدیل به شهر نشدند.

دوره آهن I: پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۳ مشخص است. شاخص استقرارها مساحت متفاوت ۱۰۸۰۰ تا ۱۴۰۰ را نشان می­‌دهد. همه استقرارهایی که فقط آثار این دوره را دارند کمتر از ۳ متر ارتفاع دارند. این محل­ها عموماً قبرستانند. هیچ استقراری که فقط آثار این دوره را داشته باشد در منطقه میربگ شناسایی نشد. بر خلاف منطقه‌­ی میربگ در دشت خاوه الگوی استقرار نسبت به دوره­ی قبل دگرگون شده است. استقرارهای این دوره در دشت خاوه در موقعیت­‌هایی قرار دارند که در زمان معاصر همگی مزارع دیم­‌اند. در موارد زیادی استقرارها از رودخانه فاصله گرفته­اند. دگرگونی الگوی سکونت می­‌تواند نشانگر دو موضوع باشد؛ یکی تغییر در شیوه‌­ی معیشت، یعنی کشاورزان دوره­ی قبل جایگان را به نیمه کوچ نشینان داده­اند، دومّی دگرگونی نوع اسکان یعنی استقرارهای دائمی به فصلی، که البته هر دو با هم نیز ممکن است.

قبرستان بودن سه استقرار از پنج استقرار نیز می­‌تواند تأییدی بر مسئله اخیر یعنی تحول توأم معیشت و اسکان باشد. تعداد استقرارها نسبت به دوره‌ی قبل تفاوت چندانی ندارد. ظهور سلسله مراتب بین استقرارها که خصوصیت دوره­‌ی قبل بود در پس استقرارهای این دوره مشاهده نمی‌­شود.

دوره‌­ی آهن II: پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۳ مشخص است شاخص استقرارهای این دوره، دارای مساحت ۲۵۰۰ متر مربع و ۸/۳ متر ارتفاع است. بیست استقرار دارای آثار این دوره در منطقه شناسایی شده­اند. الگوی استقرار در این دوره تراکم در منطقه­­‌ی میربگ و خالی بودن نسبی خاوه، (با وجود تنها سه استقرار) را نشان می‌­دهد. جابجایی استقرارها در جاگیری محیط زیست نسبت به دوره­‌ی قبل مشاهده می­‌شود. استقرارهای دوره­‌ی قبل که عمدتاً در مزارع دیم معاصر دشت خاوه پراکنده هستند در این دوره در منطقه میربگ تمرکز یافته‌­اند. به نظر می­‌رسد حداقل در منطقه میربگ استقرارهای این دوره دائمی­‌اند، گرچه تراکم زیاد این استقرارها و ظرفیت زیست محیطی کم منطقه­ی میربگ موجب شک این نظر می‌شود.

دوره‌­ی آهن III: پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۳ مشخص است. شاخص استقرارهای این دوره ۷۷۰۰ متر مربع مساحت و ۵/۶ متر ارتفاع را نشان می‌­دهد. الگوی استقرار همانند دوره­ی قبل تمرکز در منطقه­ی میربگ را نشان داده است؛ در این منطقه جابجایی استقرارها نسبت به دوره­‌ی قبل مشاهده نمی­‌شود؛ امّا در دشت خاوه استقرارهای واقع شده از این دوره در تنگه گاماسیاب احتمال وجود ارتباط استراتژیک با گیان و نهاوند را به ذهن متبادر می‌­کند. پراکندگی استقرارهای این دوره به صورت خطی غربی­_شرقی احتمال تأثیرپذیری این الگوی استقرار از روابط برون منطقه­‌ای را تداعی می­‌کند امّا بدون بررسی مناطق همجواری نمی­توان در مورد این مسئله نظری علمی ارائه داد.

دوره­‌ی ماد و هخامنشی: آثاری که بتوان مشخصاً و متمایز از دوره‌­ی قبل به این دوره نسبت داد در منطقه شناسایی شده است. این مسئله در جایی است که خانم گاف آثار معماری معبد با آجرهای منقوش از تپه باباجان را به این دوره نسبت داده است(Goff, 1975). ناگفته نماند که احتمال تداوم سنت­های فرهنگی طی این دوره در منطقه بررسی شده، رد نیست امّا بدست آوردن مدارکی که نشانگر آن باشد با توسّل به بررسی ممکن نیست.

دوره‌­­ی پارت: پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۴ مشخص است استقرارهای شاخص این دوره همگی بین ۱۰-۵ ارتفاع دارند و از نظر مساحت به سه گروه تقسیم می­‌شوند: حدود ۱۰۰۰۰ متر مربع، ۴۰۰۰-۷۷۰۰ متر مربع و حدود  ۳۰۰۰ متر مربع. مساحتها ظهور سلسله مراتب (مراکز، اقمار درجه یک و دو) را نشان می‌­دهد. الگوی استقرار این دوره پراکندگی استقرارها در دشت خاوه و شمال منطقه میربگ است. آثار این دوره از جنوب منطقه­‌ی میربگ شناسایی نشده است.

تعداد استقرارها در دوره پارت به یکباره افزایش چشمگیری یافته است. تعداد سی و یک استقرار دارای آثار این دوره در منطقه شناسایی شد. تراکم زیاد و جاگیری استقرارها در محیط زیست احتمال فصلی بودن آنها را بالا می­‌برد اما اطلاعات موجود دال بر چنین نتیجه­‌گیری کافی نیست.

دوره ساسانی: استقراری که بتوان بطور قطع آن را به این دوره نسبت داد، شناسایی نشد. آثار جاده سنگفرش تنگه­ی گاو شمار را اشمیت به این دوره نسب کرده است (نوروززاده چگینی، ۱۳۷۲). با شناسایی شدن استقرارهای این دوره در دشت خاوه و منطقه­ی میربگ نظر نامبرده تزلزل می­‌یابد. بر اساس الگوهای استقرار دوره­‌های گوناگون آثار خاوه مذکور می­‌تواند متعلق به دوره آهن III، ماد و هخامنشی و یا اواسط دوره اسلامی باشد.

دوره­‌ی اسلامی (قرن ۴-۱): پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۴ مشخص شده است. برای این دوره استقرار شاخص شناسایی نشد. ۱۴ استقرار از این دوره شناسایی شد‌ه‌­اند. جاگیری این استقرارها در موقعیتهای دارای آب و زمین حاصلخیز است، احتمالاً این استقرارها دائمی بوده، استفاده‌­ی کوچ‌نشینان بطور فصلی از بقیه­‌ی دشت رد نیست اما مدارکی هم برای اثبات آن نمی­توان بدست آورد!

دوره­‌ی اسلامی (قرن ۷-۵): پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۴ مشخص است این دوره نیز استقرار شاخص ندارد. دوازده استقرار دارای آثار این دوره در منطقه شناسایی شده‌­اند. الگوی استقرار جاگیری استقرارها در موقعیت­‌هایی از دشت که مسلط بر منابع آب و زمین حاصلخیز هستند را نشان می­‌دهد. احتمال دارد استقرارهای این دوره دائمی باشند، امّا اطلاعات بدست آمده از بررسی برای تأیید این نظر کافی نیست.

دوره‌­ی اسلامی (قرن ۱۱-۸ ): استقراری از این دوره در منطقه شناسایی نشد.

دوره­‌ی اسلامی (نزدیک به معاصر): پراکندگی استقرارهای این دوره در نقشه شماره ۴ مشخص است. چهار استقرار دارای آثار این دوره شناسایی شد. این استقرارها پیشینه­‌ی بلافصل روستاهای معاصر در منطقه­‌ی بررسی شده‌­اند. بر اساس اطّلاعات روایی که از مصاحبه با اهالی دشت خاوه بدست آمده در حدود یکصد و پنجاه سال پیش ایل فلک‌­الدین که نیمه کوچ‌­نشین بوده‌­اند سکونت گزیده­‌اند. در بخش خاوه هنوز هرکدام از روستاها نامی از یکی از تیره­‌های این ایل را دارند که نام پسران محمدجان فلک‌­الدین بوداند. از نظر جاگیری روستاهای معاصر در محیط­ زیست، مناسب‌ترین ناحیه از نظر منابع آب و زمین محل دیرپاترین استقرار شناسایی شده یعنی تپه عبدالحسین است. منطقه شمال این تپه محل سکونت نیای بزرگ ایل فلک‌­الدین یعنی جان محمد فلک­‌الدین دانسته می­شود.

«نتیجه»

سکونت در دشت خاوه و منطقه میربگ با چهار استقرار فصلی از دوره نوسنگی بی­‌سفال آغاز شده است. جاگیری زیست محیطی سه استقرار از چهار استقرار دوره­‌ی یاد شده در کنار رودخانه­ی فصلی بوده که همین استقرارها با دگرگونی الگوی استقرار در دوره­‌ی بعد (نوسنگی باسفال) متروک شده‌اند. با این پیشینه و  الف) جاگیری زیست محیطی استقرارها به گونه­ای که به منابع آب دائمی و زمین حاصلخیز تسلط دارند  ب) افزایش مساحت استقرارها نسبت به دوره­ی قبل و  ج) فواصل تقریباً مساوی چهارده استقرار این دوره از یکدیگر در الگوی استقرار که نشانگر نکات زیر است: بهره‌برداری از زمین و تعیین حدود زمینهای حاصلخیزی که هر کدام مورد استفاده­‌ی استقرار به خصوصی بوده‌­اند می­‌توان نتیجه گرفت که اولاً دوره سکونت در استقرارهای نوسنگی باسفال نسبت به نوسنگی بی­‌سفال افزایش یافته و دوم اینکه احتمالاً شیوه معیشت به صورت کمتر شده نقش گردآوری غذا و بیشتر شدن نقش بهره­‌برداری از زمین و آب (کشاورزی) در دوره نوسنگی باسفال نسبت به نوسنگی بی­‌سفال بوده است.

در دوره­‌ی نوسنگی متأخر اضافه بر افزایش تعدد استقرارها از چهارده به بیست و پنج استقرار تدریجاً سلسله مراتب بین استقرارها ظهور کرده و الگوی استقرار مبیّن اشباع محیط زیست در اواخر این دوره است چرا که تمام نقاط دارای امکانات (آب دائمی زمین حاصلخیز) مورد بهره­برداری قرار گرفته‌اند[xiii].

کاوش‌های باستان­شناسی در استقرارهای متعلق به اواخر دوره‌­ی نوسنگی متأخر (دوره برنز میانی و پایانی) و دوره‌­ی آهن I وجود فاصله[xiv] بین این لایه­‌ها را نشان می­‌دهد (Gaff ,1969 و سجادی، گزارش منتشر نشده).

در آهن I تعداد استقرارها نسبت به دوره­‌ی قبل تفاوت قابل توجهی نکرده اما جاگیری استقرارها در محیط زیست و الگوی استقرار دگرگون شده: استقرارها از رودخانه فاصله گرفته­اند و عموماً در موقعیت­هایی واقع شده­اند که در زمان معاصر زیر کشت دیم است، سلسله مراتب بین استقرارها مشاهده نمی‌­شود و سه استقرار از پنج استقرار شاخص این دوره قبرستان بوده‌­اند. هرنیک در مورد پشتکوه معتقد است که قبرستانها متعلق به کوچ نشینان است اگر این نظر را پذیرفته و به پیشکوه تعمیم دهیم با عنایت به مقدمات یاد شده نتیجه می­شود که اضافه بر تحول شیوه­‌ی سکونت احتمالاً شیوه معیشت هم نسبت به قبل متحول شده یعنی رواج بیشتر زندگی کوچ­‌نشینی نسبت به بهره­‌برداری از زمین­‌های کشاورزی اتفّاق افتاده است، دست کم تعدادی از استقرارها فصلی شده‌­اند.

در دوره بعد آهن II ، الگوی استقرار تراکم در منطقه میربگ را نشان می‌­دهد تنها سه استقرار را از بیست استقرار این دوره در دشت خاوه است، جابجایی جاگیری استقرارها در محیط زیست مجدداً اتفاق افتاده یعنی استقرارهای این دوره در کنار رودخانه­‌ها واقع شده‌­اند با عنایت به اعتدال آب و هوا در منطقه میربگ و جاگیری استقرارها طولانی شدن دوره سکونت در این دوره نسبت به قبل که بیشتر استقرارها فصلی بوده­اند، قطعی است.

در دوره‌­ی آهن  الگوی استقرار همانند دوره قبل تمرکز در میربگ را نشان می­‌دهد در دشت  خاوه استقرارهای این دوره در تنگ گاماسیاب واقع شده‌اند، پراکندگی استقرارها به صورت خطی غربی – شرقی در دشت خاوه و منطقه­ی میربگ نشانگر تأثیرپذیری این الگو از روابط برون منطقه‌­ای است.

آثاری که بتوان آنها را شاخص دوره‌­ی ماد و هخامنشی دانست در منطقه شناسایی نشد. امّا تداوم سنتهای فرهنگی دوره­‌ی قبل طی این دوره را نمی‌توان رد کرد.

در دوره­‌ی پارت که بیشترین تعداد استقرارها متعلق به این دوره است، استقرارهای شاخص ظهور سلسله مراتب را نشان می‌­دهد و الگوی استقرار نشانگر تراکم استقرارها در دشت خاوه و شمال منطقه میربگ است. از دوره­‌ی ساسانی هم استقراری که دارای آثار شاخص این دوره باشد، شناسایی نشد. در نتیجه احتمالاً منطقه خالی از استقرار دائمی بوده است.

در دوره­‌ی اسلامی (قرن ۴-۱) چهار استقرار شناسایی شده از این دوره جاگیری این استقرارها در موقعیت­هایی از محیط زیست که دارای آب دائمی و زمین حاصلخیزند، احتمال دائمی بودن آنها را تقویت کرده است. در دوره‌­ی اسلامی (قرن ۷-۵) تعداد استقرارها به دوازده استقرار افزایش یافته الگوی استقرار و جاگیری زیست محیطی مشابه دوره قبل است.

در دوره‌­ی اسلامی (قرن ۱۱-۸ ) آثار مشاهده نشده است. احتمالاً منطقه خالی از استقرارهای دائمی بوده است. دوره­ی اسلامی نزدیک به معاصر مجدداً دارای چهار استقرار می­‌باشد. از حدود صد و پنجاه سال گذشته تا حال تعداد روستاها (استقرارهای دائمی) به بیش از صد و پنجاه روستا افزایش یافته است[xv] .

مرور سیر تحول و دگرگونی الگوی استقرار در دشت خاوه و منطقه میربگ از قدیم به جدید نشان ­می­دهد منطقه یاد شده سه بار از آغاز اولین استقرارهای فصلی دوره‌­ی نوسنگی بی­‌سفال تا دوره­ی معاصر سیر زیر را طی کرده است.

۱) ظهور استقرارهای فصلی

۲) افزایش تعداد استقرارها همراه با جاگیری در موقعیتهایی از محیط زیست که دارای زمین حاصلخیز و آب دائمی است.

۳) ظهور سلسله مراتب بین استقرارها و در نهایت خالی شدن منطقه از استقرارهای دائمی.

با توجه به مسائل ذکر شده اکنون­ دو سوال طرح می­شود که اولّی مبنای تحقیقات آینده و دومّی هشدار به مسوولان و برنامه‌­ریزان توسعه منطقه است:

۱) دلایل خالی شدن منطقه از استقرارهای دائمی در چهار برهه­ی الف) اواخر دوره نوسنگی متأخر ب) پس از دوره­ی پارت و ج) پس از دور­ه­‌ی اسلامی (قرن ۷­-۵) چیست؟

۲) با وجود بالغ بر صدو پنجاه روستای بزرگ و کوچک و یک شهر (نورآباد) معاصر در منطقه یعنی استقرارهای دائمی که دارای سلسله مراتبند آیا منطقه همانند گذشته طی دهه­‌های آینده خالی از استقرارهای دائمی خواهد شد؟

 یادداشت ها:

[۱] Jacques Demorgan – 2 Hertzfeld

۳ George Contenqu- 4 Roman Ghirshman

۵ E.F Schmidt

۶ – شماره ۵۳  روی نقشه شماره ۱ می­باشد.

۷ stein-  ۸ Clare Gaff

۹- شماره ۷۳ روی نقشه شماره ۱ می­باشد.

۱۰Judith Pullar

۱۱- نام برده در زمان بررسی­‌ها مدیریت میراث فرهنگی استان لرستان را بر عهده داشت از همکاریهای وی با هیئت بررسی و شناسایی تشکر می­‌شود.

۱۲ – به ترتیب کارشناس باستان­شناس، معاون هیئت و نقشه­‌بردار و راننده­‌ی هیئت که در همین جا از ایشان تشکر می­‌شود.

۱۳ – بقایای راهی باستانی کنار رودخانه هنوز مشهود است. این راه احتمالاٌ همان راهی است که هیئت هلنر آن را بقایای جاده­ای از دوره ساسانی دانسته­‌اند (نوروززاده چگینی: ۱۳۷۲).

۱۴ دراین جداول اضافه بر شماره کد و نام محل موقعیت جغرافیایی و ارتفاع تقریبی از سطح دریا توسط G.P.S برداشت شده که چون دستگاه امکان فارسی‌نویسی ندارد، کدها دارای به ترتیب حرف اول نام استقرار و شماره محل به انگلیسی است. اندازه­‌ها به متر، مساحت به متر مربع و وضع فرسایش و موقعیت محلی با علامت مشخص شده‌­اند.

۱۵ در مواردی که آثار مشک وکبوده یا برای نسبت دادن به دوره خاصی کافی نبوده‌­اند از علامت «؟» استفاده شده است.

۱۶Paleolithic-17   Musterian

۱۸Baradastian- 19  Zarzian

۲۰این فاصله کمتر از ۱۰۰ کیلومتر است.

۲۱Microlith-22   Cakolithic

۲۳Genre Luristan-2۴    Clinky

۲۵ رودخانه خاوه که در دشت خاوه جاری است از شاخه­‌های بالایی سمیره است.

۲۶- رودخانه چم زکری که در منطقه میربگ جاری است از شاخه‌­های بالایی کشکان رود است.

۲۷ناگفته پیداست که تنها تعداد کافی نیست بلکه مساحت را هم باید بدان اضافه کرد اما متأسفانه بدلیل وجود آثار دوره­‌های مختلف در یک استقرار اندازه‌­گیری مساحت هر دوره از طریق بررسی ممکن نیست

۲۸در مورد دائمی بودن استقرارهای این دوره با اطلاعات حاصل از بررسی باستان شناسی و با عنایت به زمستانهای بسیار سرد خاصه در دشت خاوه فعلاً نمی‌­توان اظهار نظر کرد.

۲۹ gap

۳۰- روستاهای زیادی نزدیک به زمان معاصر تخلیه یا جابجا شده­‌اند به همین دلیل محاسبه دقیق تعداد روستاها غیر ممکن است.

 کتابنامه:

– سید سجادی، سید منصور؛ ۱۳۶۲، کاوش در نور آباد لرستان؛ نمونه­‌هائی از فعالیت‌های پژوهشی، حفظ و احیا و معرفی میراث فرهنگی پس از انقلاب اسلامی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، تهیه شده در مرکز باستان‌شناسی ایران، صص ۱۴و۱۳٫

– سید سجادی، سید منصور و نور علی سامانی؛ ۱۳۷۸، گزارش یک فصل کاوش در تپه نورآباد، لرستان؛ باستان­‌شناسی و هنر ایران، ۳۲ مقاله در بزرگداشت عزت الله نگهبان. به کوشش: عباس علیزاده، یوسف مجیدزاده، صادق ملک شهمیرزادی؛ تهران، مرکز نشر دانشگاهی، صص۱۳۰_۸۵٫

– طلایی، حسن؛ ۱۳۷۴، باستان­­‌شناسی و هنر ایران در هزاره اول قبل از میلاد، تهران، انتشارات سمت.

– گاراژیان، عمران؛ ۱۳۷۸، گزارش مقدماتی بررسی باستان­‌شناختی نورآباد لرستان، تهران، سازمان میراث فرهنگی، پژوهشکده باستان­‌شناسی، گزارش منتشر نشده.

– مجیدزاده، یوسف؛ ۱۳۶۷، تاریخگذاری سر سنجاق‌های مفرغی لرستان، مجله باستان­‌شناسی و تاریخ، شماره اول، سال سوم، پاییز و زمستان.

– نقشه­‌های یک پنجاه هزارم سازمان جغرافیای ارتش، شیت­‌های

۵۵۵۷ IV    ۵۵۵۷ I                                  ۵۵۵۸ III    ۵۵۵۸ II

۵۶۵۷ IV    ۵۶۵۸ III

– نوروززاده چگینی، ناصر؛ ۱۳۷۲، هیئت هلمز، نخستین فعالیت‌های باستان­‌شناسی در لرستان، مجله باستان­‌شناسی و تاریخ، شماره اوّل و دوّم (پیاپی ۱۳و۱۴)، سال هفتم، صص ۹۷­_۱۱۴٫

– هول، فرانک؛ ۱۳۷۸، جنبه­‌های بین منطقه‌­ای دوران نوسنگی پیش از سفال و آغاز سفال خوزستان، ترجمه: محمد، تمدن، باستان­‌شناسی و هنر ایران، ۳۲ مقاله در بزرگداشت عزت­‌الله نگهبان، به کوشش: عباس ­‌علیزاده، یوسف­ مجیدزاده، صادق ­ملک­شهمیرزادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، صص ۳۵­_۲۰٫

– Conteanau, Georges and Roman Ghirshman; 1935,Fouilles de Tepe Giyan, pres de Nehavand  Libraire Orientaliste Paul Geuthner, paris.

– Drewett, L.Peter. 1999, Field Archaeology, An Introduction, university College London (U.C.L) press, Lodon.

– Flannarykent, V and Joyce, Marcus, 1996, Cognitive archaeology, Reading teories in Archaeology, R. Whitley, Rothedge, England.

– Goff Mead, Clare, 1969, Excavations at Babajan Tepe, 1967, Second preliminary report, Iran, 7, pp. 130-195.

– Goff Mead, Clare, 1970, Excavations at Babajan Tepe, 1968, Third preliminary report, Iran, 8, pp. 141-156.

– Goff Mead, Clare, 1968, Luristan in the first half of the first Millennium B.C, A  preliminary report on the first seasons Excavations at Babajan and associated surveys in the Easter pish-ikuh, Iran, 6, pp. 105-134.

– Haerink, Erni, 1986, The chronology of Luristan pushte kuh in the late fourth and    first

half of the thirth millennium B.C, Iranica Antiquva.

– Hodder, Ian and Clive Orton,      , Spatial analysis in Archaeology; Cambridge university press, Cambridge.

-Hole, Frank, 1965, Excavations in Khorramabad, report in Archaeological service, Iran-e-Bastan Museum, Tehran, unpublished report of Tranian cultural heritage organization, Tehran, Documentation center, Doc. N۰۲۸ , Luristan province,.

– Hole, Frank, 1999, Revisting the Neolithic, The Iranian world assays on Iranian Art and Archaeology presented to Ezatollah Negahban, Edited by: Abbas Alizadeh, Yosef Majidzadeh and Sadegh Malek Shahmirzadi, Iran university press, pp. 13-27.

– Mellaart James, 1975, The Neolithic of the Near East, Thames and Hudson, Ltd, London.

– Pullar, Judith, 1990, Tepe Abdul Hosein a Neolithic site in Western Iran, excavations 1978, Bar, International series 563-5, center mead, Osney mead, Oxford, OX 20DQ, England.

-Vandenberge, Louis,1973, Excavations in Luristan, Kalleh Nisar, Bulletin of the Asia Institute of Pahlavi university, Shiraz, pp. 25-56.

-Zagarell, Allen, Bakhtiari archaeological Finds; .

نقشه ۲: پراکندگی محوطه‌های نوسنگی

نقشه ۳: پراکندگی تپه­ های دوره آهن

 

پایان پیام

کد خبر : 88860 ساعت خبر : 6:47 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=88860
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات