جایگاه آن سوی ابرها در کارنامه مجید مجیدی

پایگاه خبری گلونی، هومن نشتائی: مجید مجیدی، کارگردانی نام آشنا که فارغ از هر چیز، هر فیلمی که بسازد، برای مخاطب کنجکاوی برانگیز است. شاید اولین و مهم‌ترین دلیل برای انتخاب «آن سوی ابرها» همین باشد.

نشستن به تماشای فیلمی که از آن انتظار بالایی می‌رود. نشستن به تماشای اثری از کارگردانی که خیلی مواقع ما را شگفت‌زده کرده است. متاسفانه این فیلم دقیقا بر خلاف فیلم قبلیِ این کارگردان «محمد رسول اللّه»، شرایط اکران مطلوبی ندارد. دلیل‌ش تا حدی مشخص است. البته موضوع‌مان این نیست. موضوع این است که آیا مجید مجیدی قدمی رو به جلو برداشته است یا خیر؟

به عقیده نگارنده، خیلی کم پیش می‌آید که کارگردانی آثار خارجی‌اش بهتر از آثار داخلی‌اش باشد. زیرا کارگردان، هیچ کشور و فرهنگی را به درستیِ کشور و فرهنگ خودش درک نکرده است، و طبیعتا دید بسیار عمیق‌تر و بازتری نسبت به آن دارد. وقتی کارگردان به خلق اثری خارج از زادگاه خودش دست می‌زند، به اندازه‌ای که از کشور خودش شناخت دارد، از آن کشور شناخت ندارد و همین باعث می‌شود که باور پذیری، کمی رنگِ خود را از دست بدهد، و شاید کارگردان را دچارِ اشتباهی به نام «کپی» بکند.

این فیلم برای مجید مجیدی قدمی رو به عقب محسوب می‌شود و نمی‌توان این اثر را جزء آثار محبوب‌ش قرار داد. یک دلیلی که باعث می‌شود به این نتیجه برسیم، تکراری بودن قصه آن است. همه چیز در این فیلم آشنا به نظر می‌رسد، و انگار قبلا آن را (به ویژه در تلویزیون) دیده‌ایم. جایی نوشته بودند که این فیلم ترکیبی از تمام فیلم‌های مجید مجیدی است. به عقیده نگارنده تحلیل درستی بود.

پیوسته نبودن سکانس‌ها

یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم، پیوسته نبودن سکانس‌هاست. انگار که مخاطب از سکانسی به سکانس دیگر هُل داده می‌شود، بدون اینکه سکانسی که از آن گذر کرده، به فرجامی رسیده باشد. البته همه در نهایت به فرجام می‌رسند، اما شاید بتوان گفت که مشکل اصلی در شروع آن است. اساسا کمی بی‌هویت و بی‌مقدمه. موضوع‌های مختلف در فیلم جدا از یکدیگر بررسی شده‌اند. بخشی از فیلم به تارا (خواهرِ امیر) رسیدگی می‌شود. بخشی از فیلم به درگیری امیر با فرد خاطی در بیمارستان. بخشی به درگیری امیر با دلال مواد. بخشی ارتباط امیر با خانواده‌ی خاطی.

بین این موضوع‌ها در فیلم انسجام کافی وجود ندارد و همین موجب می‌شود مخاطب قسمتی از فیلم را فراموش کند. برای مثال وقتی خانواده‌ی فرد خاطی در فیلم سر و کله‌شان پیدا می‌شود، خودِ آن فرد رسما فراموش می‌‌شود. اصلا حضور آنها چه نقشی در فیلم دارد؟ فقط برای این آمده‌اند که دل‌مان برای‌‌شان بسوزد؟ کمک کردن تارا به فرزندِ هم سلولی‌اش چطور؟ کتک خوردن امیر توسط دلال‌های مواد چطور؟ پیشنهاد امیر برای فروشِ آن دختر چطور؟

همه اینها در فیلم حرفی برای گفتن دارند. اما پررنگ‌ترین دلیل حضورشان جریحه دار کردن احساسات مخاطب است. این دقیقا همان المان‌های سینمای هند است که باعث می‌شود عده‌ی زیادی این فیلم را «هندی» تلقی کنند. متاسفانه مجید مجیدی در این مسئله هم نمی‌تواند موفق عمل کند و نمی‌تواند مخاطب را آنطور که باید احساساتی کند. زیرا مجید مجیدی در برزخی بین سینمای هند و ایران گیر کرده است.

اما یکی از بزرگترین نکات مثبت فیلم بازیِ ایشان خاطار و مالاویکا موهانان است که نتیجه انتخاب درست‌شان است.

درکل آن سوی ابرها قدمی مثبت در کارنامه مجیدی محسوب نمی‌شود، و می‌توان آنرا «فیلم هندی‌ای که یک ایرانی آنرا ساخته است» توصیف کرد.

پایان پیام

کد خبر : 95089 ساعت خبر : 1:27 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=95089
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات