ما واسطه هستیم نه دلال

پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفری‌خواه: ما واسطه‌ شما هستیم و سعی می‌کنیم اون اجناسی رو که نیاز دارین به‌دستتون برسونیم اما بعضی وقت‌ها بهمون کم‌لطفی می‌کنین رومون اسم دلال می‌ذارین؛ اگر این دلال اشاره به شغلمون بود خوب بود؛ ولی انگار می‌خواین یادمون بیارین که همیشه فقط به پول فکر می‌کنیم که البته همیشه این‌طور نیست ما بیشتر از پول به منافع خودمون فکر می‌کنیم.

فقط هیچ‌وقت این‌قدر علنی جارش نمی‌زنیم بالاخره خوبیت نداره شما با همه زاویای پنهان و پیدای شغلمون آشنا بشین. ولی اگر ما واسطه‌ها نبودیم شما به این سادگی می‌تونستین پیکان گوجه‌ای مدل ۵۸ تون رو بفرشونین؟

این ما هستیم که به خرید و فروش‌هاتون ارزش کلکسیونی می‌دیم. می‌دونم هیچ‌وقت از این زاویه به شغل ما نگاه نکرده‌ب ودین اما واقعیت اینه که این یه جور همزیستی مسالمت آمیزه.

سال‌هاست که قراره ما واسطه‌ها رو از بازار جمع کنن تا قیمت تموم‌شده کالاها کمتر بشه؛ اما ما بچه کف بازاریم به این سادگی‌ها جمع کردنی نیستیم.

خود شما حال داری کله سحر پاشی میوه و برنج و چای رو از تولیدکننده بخری و برسونی به‌دست شرکت‌های پخش که اونها بدن به مصرف‌کننده. به نظر من این شغل هم انگیزه می‌خواد هم پشتکار؛ هم رانت و باقی مسائل که فوت کوزه‌گری این شغله. می‌خوایم داستان امروز شغلمون رو بشنوین؟ همراه ما باشین!

آقای واسطه

مرد واسطه: یعنی می‌خوام این‌هفته چشم رو چشم نذارین. هر لحظه باید اخبار رو دنبال کنین؛ یعنی مامانم می‌خواست سریال ببینه؛ بابام می‌خواست فوتبال ببینه نداریم. من لحظه به لحظه چکتون می‌کنم. باید روزنه اقتصادی این هفته رو کشف کنین.

کارمند: اون وقت اینها رو هم پای اضافه‌کاری‌مون می‌ذارین؟

مرد واسطه: پسر تو انگار نمی‌دونی با چی طرفی؟ یه‌هفته دل به کار بدی؛ هفته دیگه همین موقع تو ینگه دنیا داری آفتاب می‌گیری؛ هفته بعدش هم جشن عروسیت رو تو تالار پسر عمه‌ام تو بِوِرلی هیلز می‌گیرم؛ همه آدم مشهورها رو هم دعوت می‌کنیم. تو فقط لیست بده؛ فقط این چند روز رو دل به‌کار بدین.

کارمند: آخه ما پوشش کاری‌مون یه‌چیز دیگه است. من اصلاً متوجه منظورتون نمی‌شم؛ یعنی شما می‌خوای یه‌دفعه ژانرت رو تغییر بدی اون‌هم یه‌دفعه‌ای اینکه ریسکه.

مرد واسطه: ببین ما باید وجدان و همه‌چیز رو فراموش کنیم. البته این حرف‌ها نباید از اتاق بیرون بره چون ما واسطه‌های خاص هستیم امروز می‌زنیم تو کار واردات دارو؛ ادعا می‌کنیم داروی سرطان و بیماری‌های ژنتیکی رو وارد کردیم؛ تا وزارت بهداشت و مردم به خودشون بیان بارمون رو بستیم.

کارمند: ولی این کار بی‌اخلاقیه. ما باید این روزنه‌های اقتصادی رو کشف کنیم تا بتونیم به‌موقع جلوی ضررش رو بگیریم.

مرد واسطه: بی‌خیال این آرمان‌گرایی‌ها بشو تا وقتی که اینجوری فکر کنی باید با حقوق بخور و نمیر زندگی کنی؛ تو کارمند باهوشی هستی اگر کمی بی‌خیال وجدانت بشی می‌تونی واسطه خرید و فروش نفت بشی؛ می‌دونی چقدر پول توش هس؟ حتا تا آخر عمرت هم صفرهای حساب بانکی‌ت رو خرج کنی تموم نمی‌شن!

کارمند: آخه همه چیز که پول نیس؛ من نمی‌تونم با این وجدان درد زندگی کنم.

مرد واسطه: من هم اولش مثل تو بودم؛ هرشب با اون کانتینرهای دارویی اشک می‌ریختم اما آدم به این پول‌ها عادت می‌کنه.

زنگ در به‌صدا درمیاد

برو ببین کیه. فقط اگه با من کار داشتن بگو تو جلسه‌ است.

کارمند: آقای دال ذال ظاهراً از پلیس مبارزه با مفاسد اقتصادی اومدن. می‌گن بار داروهامون لو رفته. ردتون رو زدن.

مرد واسطه: قرار نبود این‌جوری بشن. قرار بود آخر قصه ما هم فرجام خوش باشه مثل آخر قصه بیشتر واسطه‌ها. این دکورها رو تغییر بدین. معطلشون کنین و هیچ‌چیز رو گردن نگیرین. زنگ بزنین به وکیل و وانمود می‌کنیم ما فقط بازیکن برای لیگ‌های خارجی ترانسفر می‌کنیم!

کارمند:‌ برای این بازی‌ها دیر شده. همه‌مون رو نابود کردی!

پایان پیام

کد خبر : 94334 ساعت خبر : 12:58 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=94334
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات