پدر و مادر خوبی برای بچه‌ها نیستیم

پدر و مادر خوبی برای بچه‌ها نیستیم

همه تحلیلگرانی قهار هستیم ولی نقش پدر مادری خود را فراموش کرده‌ایم.

پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانیچند روز پیش، پرده از رازی برداشته شد که دامان عفیف اشرف مخلوقات را لکه‌دار کرد. رازی که همان اندک آبروی انسان را نیز بر باد داد. رازی که فاصله‌ی طول و دراز بین آدمیزاد و حیوان را به بندِانگشتی بدل کرد. رازی که شرحش را شنیده‌اید و ما قصد تشریحش را نداریم.

اما چه کسی مقصر بود؟ آموزش و پرورش؟ معلم‌ها و کادر آموزشی؟ مدیران کلان کشوری؟ من؟ شما؟ چه کسی؟

چه کسی باید پاسخ‌گوی بغض و لرز شبانه‌ی نوجوانان آسیب‌دیده باشد؟

چه کسی مسئول اشک‌هایی است که این نوجوانان در سکوت ریختند؟

چه کسی بحران شخصیتی این نوجوانان را سامان می‌بخشد؟

خانواده‌ها، مدارس را مقصر می‌دانند. مدیران آموزشگاه‌ها، سیستم آموزشی را مسئول می‌نامند.

مسئولان آموزش و پرورش، تصمیمات کلان کشوری را دخیل می‌دانند.

آری. همه مقصرند. زمین و زمان تقصیر دارند. این روزها همه در حال ارائه‌ی راه‌حل هستند.

مدارس باید فلان آموزش را به کودکان بدهند. معلم‌ها باید از فلان فیلتر عبور کنند.

مجلس باید فلان سند را تصویب کند.‌ تحلیل‌ها و راه‌حل‌ها همین‌طور روی میز قطار می‌شوند٬

دریغ از آن‌که ما خود را فراموش کرده‌ایم. همه تحلیلگرانی قهار هستیم ولی نقش پدر مادری خود را فراموش کرده‌ایم.

مادری‌مان خلاصه شده در حرص و جوش خوردن. ما ایده‌های بکر می‌دهیم ولی برادری و خواهری را یادمان رفته است.

پدر و مادر خوبی برای بچه‌ها نیستیم

در قبال کودک‌مان چه وظایفی برعهده داریم؟ نان درآوردن؟

شب زنده‌داری در شب امتحان فرزند؟ نذر و نیاز برای آینده‌ی درخشان فرزندان؟

در خانه وقتی بحث اندام‌های خصوصی پیش می‌آید، لب می‌گزیم و ابرو بالا می‌اندازیم که حواست باشد بچه نشسته است.

وقتی کودک‌مان در این حوزه سوالی می‌پرسد، با خشم می‌گویم این‌ها را چه پدرفلانی به تو یاد داده است؟

فرزند خردسال‌مان وقتی موفق به اعلام دست‌شویی‌اش می‌شود، با خوشحالی می‌رویم یک تبلت ۱۵ اینچ برایش می‌خریم تا پوز پسرخاله‌اش را به خاک بمالیم.

بدون آن‌که سواد رسانه‌ای کافی داشته باشیم، از این‌که فرزندمان از گوگل پلی، فیلترشکن دانلود می‌کند و با شیریت برای ما می‌فرستد، لپ‌مان گل می‌اندازد و در ذهن‌مان آقا مهندس یا خانم دکتر آینده را تصور می‌کنیم و قربان‌صدقه‌اش می‌رویم.

او را با هزار امید و آرزو به مدرسه می‌فرستیم.

به دنیای بیرون. به جنگلی که گرگ‌هایش همیشه پشت بوته‌ها منتظرند.

منتظر کودکانی که از برخی مسائل شخصی بی‌اطلاع‌اند.

برخی مسائل شخصی که ما آن‌ها را حرف‌های مگو می‌دانیم.

و خدای ناکرده باز خبر افشای رازی جدید.

رازی که شرحش را شنیده‌اید و ما قصد تشریحش را نداریم.

هرگز.

پایان پیام

کد خبر : 93396 ساعت خبر : 4:42 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=93396
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات