نیمه غایب به جدال بین سنت و تجدد پرداخته است
نیمه غایب مشهورترین رمان حسین سناپور، بیش از هر چیز، به مفهوم هویت و جدال میان سنت و تجدد پرداخته است.
پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسنکیاده: حسین سناپور، یکی از مشهورترین نویسندگانی است که با انتشار دو مجموعه داستان کوتاه و چهار رمان در فاصلۀ سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۹۱، مناسبات زندگی شهری در ایران را دستمایه آفرینشهای ادبی خود قرار داده است.
او در آثار خود، بیش از هر چیز، به مفهوم هویت و جدال میان سنت و تجدد پرداخته است.
نیمه غایب مشهورترین رمان او و یکی از پرفروشترین رمانهای معاصر فارسی است.
خلاصه نیمه غایب حسین سناپور
این داستان درباره دختری، به نام سیندخت است که در سن دو سالگی، پدر و مادرش از هم جدا میشوند. مادرش، ثریا به آمریکـا مـیرود.
در طول مدتی که ثریا در ایران اقامت داشت یکی از دوستان شوهرش، به نام الهی با آنها روابط خانوادگی داشت.
الهی به آمریکا میرود و به ثریا پیشنهاد ازدواج میدهد. ثریا شرط ازدواجشان را آوردن سیندخت به آمریکا میگذارد.
در همـین زمـان سـیندخت در دانشگاه، با پسری به نام فرهاد، آشنا مـیشـود.
فرهـاد از او درخواسـت ازدواج میکند، اما سیندخت مصمم است که تا وقتی مادرش را پیـدا نکنـد؛ ازدواج نکند.
این شرط سیندخت، برای فرهاد پذیرفتنی نیست. سـرانجام، بـین آن مشاجره در میگیرد و از هم جدا میشوند اما…
حسین سناپور خواسته یا ناخواسته فضا و زمانی را برای روایت داستان خودش انتخاب کرده است که با دورانی عجیب و پر حادثه پیوند خورده است: سالهای ۶۷ تا ۶۹.
جامعهای با مردمانی خسته که از جنگ بازگشتهاند و با خبرهایی مانند مرگ و بمباران و محدودیتهای اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند.
از آن طرف ظهور اقتصادی نوپا که تحریم است، روی کار آمدن رئیسجمهوری با هدف سازندگی در دوران پساجنگ.
جمعهای که بین سنت و مدرنتیه مانده است؛ از یکسو خود را متعلق به اصلهای خود و پیش از خود میدانند و از سوی دیگر تمایل به پیشرفت و بهروز شدن هر روز در آنها بیشتر میشود.
شخصیتها و خانوادههای رمان نیمه غایب هریک نماد و برخاسته از یک قشر با نگاههایی متفاوتاند که در سال ۶۷ با هم گره میخورند.
با رمان نیمه غایب از دید حسین سناپور میتوانیم به گذشته خودمان و جامعه خودمان بازگردیم.
نیمه غایب درباره نسلی است که در دوران پساجنگ تازه در حال شناخت جهان است.
نسلی که میخواهد هم عاشق باشد هم سیاست بداند هم درس بخواند و هم زندگی کند.
سالهایی که اختلاف پدران و پسران کمکم عیان میشود و پسری میتواند بیخیال خانواده شود و تنها زندگی کند.
سالهایی که دخترها میتوانند طغیان کنند و از عشقشان یا علایقشان حرف بزنند.
نحوه روایت در نیمه غایب در همه فصلها منحصر به راوی آن فصل است و گاه گاه از سوم شخص به اول شخص تغییر میکند.
داستان رئالیسم است. اما خواننده مدام از خودش می پرسد این آدمها چقدر عجیب هستند و اصلا هستند؟
تکه هایی از کتاب
▪ نمیتوانست بایستد یا روبرگرداند. کوچه باغها تند از کنارش میگذشتند و کسی خیلی جلوتر از او، با موهای بلند تابخور، پیراهن گلدار بلند، میرفت و مدام پشت هر پیچ پنهان میشد.
▪ میخواهم راه بیفتم. تنهام تکان میخورد، پاهام اما نه.
▪ نه، دیگر نمیخوام بشنوم. نمیخواهم او برایم بگوید که سیندخت کیست یا چیست و چه کار بکنم یا نکنم. بلند میشوم: اجازه بدهید! من باید برم کلاس.
▪ همه از زندگی آدم سهم میخواهند. همین توی رودخانه افتادن بس نیست، به چپ و راست خوردن بس نیست؟
پایان پیام
کد خبر : 105083 ساعت خبر : 3:07 ب.ظ