استاد زرویی و غم کوچک‌ترین شاگردش

شاید مرا به اسم کوچک نمی‌شناخت. شاید اصلاً نمی‌شناخت. اما تمام اطرافیانم می‌توانند گواه این باشند که من شیفته‌ی استاد زرویی بودم. شیفته سواد و اخلاقش.

پایگاه خبری گلونی؛ محسن فراهانی: روز تولدش بود. برایش کیک گرفته بودند. روی میزش گذاشتند. چه آرزویی می‌توانست بکند؟ او که خود آرزوی دیگران بود. شمع را فوت کرد. با خجالتی عجیب و عرقی بر جبین. به‌جای شمع کیک، او بود که داشت آب می‌شد. از بس که متواضع بود و فروتن. از بس که ادب به خرج می‌داد. از بس که بزرگ بود. از بزرگی خود را کوچک می‌کرد تا در جمع ما جا شود. که نمی‌شد. مدام تشکر می‌کرد تا هرچه سریع‌تر آن لحظات تمام شود. که نمی‌شد. همه با ذوق نگاهش می‌کردند. کف می‌زدند. لبخند می‌زدند.

استاد زرویی محبوب همه

عکس را خودم گرفتم. از استاد زرویی و استاد کتابدار. تصویر گویای حال ما بود.

همه می‌آمدیم تا از روی دست استاد نگاه کنیم. می‌آمدیم تا بیاموزیم.

نه فقط طنزنویسی را. نه فقط شعرگفتن را. می‌آمدیم برای آموختن رفتار و اخلاق و افکار یک طنزنویس حرفه‌ای.

کجا را سراغ دارید که اخلاق طنزنویسی یاد بدهند؟

چه کسی را می‌شناسید که رفتار و منش طنزنویسی را آموزش دهد؟

چه کسی بهتر از ابوالفضل زرویی نصرآباد. کسی که بیش از ۲۵ سال طنز نوشت.

تمام مقامات این مملکت را نقد کرد. با قلمش. با قلمی که بلد بود نقد طنز را.

۲۵ سال طنز بنویسی و هم عزیز دل راستی‌ها باشی و هم محبوب قلب چپی‌ها.

مگر می‌شود؟ مگر چه‌ کردی تو؟ تو که بودی؟

فاصله ما با او

من با استاد زرویی عکس دونفره ندارم. با او سلفی نگرفتم. نشد.

کوچک‌تر از این حرف‌ها بودم. فقط جلو می‌رفتم، سلام می‌دادم، سلام می‌داد. دست می‌دادم، دست می‌داد.

شاید مرا به اسم کوچک نمی‌شناخت. شاید اصلاً نمی‌شناخت.

اما تمام اطرافیانم می‌توانند گواه این باشند که من شیفته‌ی استاد زرویی بودم.

چه‌قدر قبولش داشتم. تک‌تک حرف‌هایش را باور داشتم.

اگر در تمام زندگی یک الگو داشته باشم او استاد زرویی است.

هرکاری کردم برای به او شبیه شدن. نکته به نکته، مو به ‌مو، ذره به ذره جلو رفتم تا زرویی بشوم. اما نشد.

فاصله‌ی او با من، یک اقیانوس علم و سواد بود و یک کوه اخلاق و هزاران هکتار مطالعه و دریا دریا ادب.

اما قول شرف می‌دهم دل را به دریا بزنم. قول شرف می‌دهم سر به کوه بگذارم.

و پایان

در این دوماه گذشته هربار لباس پوشیدیم که به کلاس استاد برویم، آقای کتابدار پیام می‌دادند و می‌گفتند به دلیل حال نامساعد استادزرویی امروز کلاس برگزار نمی‌شود.

اما امروز در حال پوشیدن لباسیم برای مراسم تشییع پیکر استاد.

یعنی می‌شود باز هم آقای کتابدار پیام بدهند؟

می‌شود بگویند به دلیل حال مساعد استاد، مراسم امروز برگزار نمی‌شود؟

برای شادی روح استاد زرویی اگر می‌توانید حمد و سوره‌ای بخوانید و برای شادی روح خودتان کتاب‌های ایشان را.

چند ساعت پس از نگارش این متن، استاد زرویی نصرآباد در قطعه هنرمندان بهشت‌زهرا به خاک سپرده شدند.

یادی از زرویی نصرآباد در برنامه شبخند

پایان پیام

کد خبر : 107600 ساعت خبر : 4:21 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=107600
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات