پمپاژ آب زیرزمینی و خسارت آن به طبیعت و محیط زیست

پمپاژ آب زیرزمینی و خسارت آن به طبیعت و محیط زیست

به گزارش پایگاه خبری گلونی، نوشتار حاضر ترجمه‌ای است از:

OECD (2015), Drying Wells, Rising Stakes: Towards Sustainable Agricultural Groundwater Use. Chapter 3. What policy instruments help to manage agricultural groundwater use sustainably

این ترجمه را اندیشکده تدبیر آب ایران انجام داده است که آن را در چند بخش می‌توانید بخوانید.

با این همه، تردیدی نیست که مدیریت آب زیرزمینی در شرایطی که با آثار خارجی منفی بهره‌برداری روبرو هستیم، و بهره‌برداران، این پیامدها را به حساب نمی‌آورند انکارناپذیر است.

بحث قابل توجهی در نوشتارها درباره معیار احتمالی برای تعریف زمانی که پمپاژ آب زیرزمینی خسارت‌آفرین می‌شود انجام شده است.

با این همه، موضوع مقابله با خالی‌شدن ذخیره ثابت به ندرت مورد توجه قرار گرفته است.

در نوشتارها معمولاً به آثار خارجی ناشی از پمپاژ پرداخته می‌شود.

آثار منفی، انواع مختلفی دارد، با درجات مختلف خسارت، و در سیستم‌های آب زیرزمینی مختلف پدید می‌آیند.

ولی حتی متداول‌ترین موارد شامل کاهش آبدهی چاه و افزایش هزینه‌های پمپاژ ممکن است مستلزم مدیریت باشد، به ویژه اگر تشدید آنها به پیامدهای مهم‌تری منجر گردد.

خالی‌شدن آب زیرزمینی در درازمدت (در آبخوان‌های نسبتاً بزرگ‌) معمولاً مستلزم سیاست‌گذاری عمومی است.

در چنین مواردی، خصوصیات منبع مشترک ممکن است غالب‌تر شود.

نگرانی درباره‌ کیفیت و آثار منفی بهره‌برداری بی‌رویه، احتمالاً به نسبت اُفت تراز افزایش می‌یابد.

بنابراین، مشکل حد مجاز برداشت در چنین وضعیتی، ممکن است برنامه‌ریزی و مدیریت بلندمدت را برای اجتناب از مشکلات آتی تخصیص ایجاب نماید.

توجیه بالا بازتاب‌دهنده راه و رسم‌های عملی است.

پمپاژ آب زیرزمینی و خسارت آن به طبیعت و محیط زیست

در دهه گذشته، دو دسته نگرانی‌ اصلی در برخی کشورها، انگیزه تغییر سیاست مدیریت آب زیرزمینی را به وجود آورده است.

نخست، نگرانی‌ درباره اُفت فیزیکی سیستم‌های آبخوان، شامل تغییرات در کیفیت و کمیت آب زیرزمینی (از جمله شوری)، و نیز پتانسیل فرونشست برگشت‌ناپذیر.

دوم، برهم‌کنش‌ها میان سیستم‌های آب زیرزمینی و آب سطحی. برای نمونه، نگرانی‌ درباره کاهش جریان رودخانه، به وضع مقررات درباره مصرف آب زیرزمینی در شماری از حوضه‌های آبریز مشترک در ایالات متحده شده است.

از جمله، رودخانه Pecos (میان تگزاس و نیومکزیک)، رودخانه آرکانزاس (کانزاس و کلرادو)، و رودخانه Republican (کانزاس، نبراسکا و کلرادو)، و نیز در کشورهای دیگر مانند حوضه Guadalquivir در اسپانیا.

اثرات منفی کاهش جریان بر زیستگاه‌های رودخانه‌ای و گونه‌های در معرض خطر نیز به وضع مقررات در چندین ایالت امریکا منجر شده است.

در مقابل، تأثیرگذاری چاه‌های مجاور، و پتانسیل رفتار بهره‌برداران در پاسخ به این مسئله، با اینکه تمرکز مهم پژوهش اقتصادی در سی سال گذشته بوده است، با اندک استثنا، محرک مهم تغییر الزامی در سیاست مدیریت آب زیرزمینی نبوده است.

یک دلیل این روند را می‌توان چنین توضیح داد که چون کشاورزی آبی بزرگ‌مقیاس، حداقل در برخی کشورها متداول است، فاصله‌گذاری چاه‌ها به اندازه کافی زیاد بوده است که اثرات پمپاژ بر مالکان چاه‌های مجاور، در مقایسه با اُفت ناشی از پمپاژ یک چاه کوچک بوده است.

در واقع، ضوابط فاصله‌گذاری چاه‌ها، نوعی سیاست به شمار می‌آید که می‌تواند در مقیاس موضعی، به دقت برای کاهش پتانسیل تأثیرگذاری چاه‌های مجاور به کار گرفته می‌شود.

افزون بر این در برخی پژوهش‌ها، مصاحبه با زارعان نشان می‌دهد که نگرانی‌های تولیدکننده معمولاً بر رفتار احتمالی همسایگانش تمرکز ندارد.

از این رو، این نوشتار بر رفتار استراتژیک، به عنوان انگیزه کلیدی تولیدکنندگان کشاورزی یا محرک تغییر سیاست تمرکز نخواهد داشت.

پایان پیام

کد خبر : 107041 ساعت خبر : 11:13 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=107041
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات