لرها و همسایگان کرد

کتاب «قوم لر» با عنوان فرعی (پژوهشی درباره پیوستگی قومی و پراکندگی جغرافیایی لرها در ایران» نوشته پروفسور «سکندر امان‌اللهی بهاروند» بی‌شک یکی از پژوهش‌های گران‌سنگ درباره تاریخ و فرهنگ لری است. بهاروند در این کتاب به برخی اظهار نظرها درباره لرها و کردها پاسخ داده است. بخشی از این کتاب را مرور می‌کنیم:

کُردان و لران

در کتاب الکامل آمده است: متاسفانه دانسته­‌های ما درباره­‌ی روابط بین کُردان و لران اندک است. تا آنجایی که آگاهی داریم در قرن چهارم هجری و همزمان با آل‌بویه، حکام حُسنَویه کرد که پایتخت‌شان در سرماج (جنوب بیستون) قرار داشت، مدتی کوتاه بر قسمت‌هایی از ‌لرستان به ویژه قسمت شمالی دست یافتند. ابن‌اثیر قلمرو بدربن حسنویه کُرد را شامل مناطق شاپورخواست (خرم‌آباد)، دینور، بروجرد، نهاوند، اسدآباد، و قسمتی از اهواز دانسته است. (الکامل، جلد پانزدهم ص ۳۵۳).

تسلط کردان بر این مناطق دیری نپایید زیرا با هجوم ترکان غُز در اوایل قرن پنجم بساط آنها برچیده شد. همچنین بنا به روایت حمدالله مستوفی، بانی سلسله اتابکان لر بزرگ (بختیاری، بویراحمد، کهگیلویه) معروف به فضلویه که به مدت ۳۷۷ سال (از ۵۵۰ تا ۸۲۷ هجری) بر آن دیار حکمرانی داشته­‌اند از کردان نواحی شام بوده که در اواسط قرن ششم هجری به اراضی لرنشین مهاجرت کرده است. (تاریخ گزیده ص ۵۳۹، همچنین شرفنامه ص ۴۳ تا ۴۷، تاریخ مغول ص ۴۴۳).

وجود اسامی محل­ه‌هایی چون دهکُرد (شهرکرد) و رودخانه کردستان در مناطق لر بزرگ مبین این واقعیت است که احتمالا در گذشته برخی از طوایف مهاجر کُرد در این مناطق حضور داشته‌­اند که اکنون لر شده‌­اند. اما از طرفی برخی از نویسندگان سعی داشته‌­اند با استناد به گفته­‌های حمدالله مستوفی تعدادی از طوایف لر بزرگ (طوایف ممسنی و برخی از بختیاری­ها) را کُرد قلمداد کنند. مثلا گاوبه از آن جمله است، چنانکه نامبرده ممسنی­‌ها را از اکراد مهاجر دانسته است. (ارجان و کهگیلویه ص ۱۶۴).

از آنجایی که این گفتار باعث برداشت­‌های نادرستی در زمینه قوم‌شناسی گردیده ناگزیریم مسئله را به طور اختصار مورد بررسی قرار دهیم.

اول، آنکه نویسنده تاریخ گزیده از مهاجرت صد خانوار کرد از جبل‌السماق شام و استقرار آنها در سرزمین لر بزرگ در قرن پنجم هجری گزارش داده که سرانجام این گروه سلسله اتابکان لر بزرگ را تشکیل دادند و مدتی طولانی در این دیار حکمرانی کردند. (تاریخ گزیده ص ۵۳۹-۵۴۰). این گفته در مجمع الانساب شبانکاره­ای (ص ۲۰۶-۲۰۷) و برخی از نوشته­های بعدی نیز آمده است و نیاز به بحث ندارد.

دوم، آنکه نویسنده تاریخ گزیده اشاره به مهاجرت گروه­‌ها و طوایف مختلفی دارد که در سال ۵۵۰ هجری از جبل‌السماق شام به منطقه لر بزرگ مهاجرت کرده­‌اند که مهاجرت این طوایف چنین گزارش شده:

در عهد او (اتابک هزار اسف) ملک لرستان (لر بزرگ) رشک بهشت گشت و بدین سبب اقوام بسیار از جبل‌السماق شام بدو پیوستند. چون گروه عقیلی از نسل علی بن ابی طالب و گروه هاشمی از نسل هاشم‌بن عبد‌مناف و دیگر طوایف متفرق چون استرکی، مماکویه، بختیاری، جوانکی، زاهدیان، علایی، گوتوند، بتوند، لوازکی، شوند، زاکی (راکی)، هارونی، آشکی (استکی)، کوی لیراوی، ممویی، یحفومی، کمانکشی، مماسنی، ارملکی، توانی، کسرایی، مدیحه، اکورد، کول رو و دیگر قبایل که انساب ایشان معلوم نیست (تاریخ گزیده ص ۵۴۰-۵۴۱).

همان گونه که از گفتار بالا پیداست مستوفی فقط هویت دو طایفه یعنی عقیلی و هاشمی را مشخص کرده. ولی درباره‌­ی دیگر طوایف مطلبی ارائه نداده است. اگر این طوایف کُرد می­‌بودند، بدون تردید نویسنده­‌ی مذکور هویت آنها را مشخص می‌­کرد. اما یک سؤال اساسی در اینجا مطرح است و آنهم اینکه حمدالله مستوفی فقط اسامی به اصلاح طوایف مهاجر را ذکر کرده است، بدون آنکه از طوایف بومی لر بزرگ نامی برده باشد. این مطلب گفته­‌های مستوفی را شدیداً مورد سوال قرار می­‌دهد، به ویژه آنکه ممکن است نامبرده یا هر منبعی که مورد استفاده وی قرار گرفته بسیاری یا همه­‌ی طوایف اصلی لر بزرگ را جزو طوایف مهاجر قلمداد کرده باشد. درک این مطلب چندان دشوار نیست، زیرا لرها در مناطق متعدد کوهستانی پراکنده بوده و هستند و در آن زمان نویسنده­ای چون مستوفی یا هر فرد دیگر نمی‌­توانسته است صورت‌برداری درستی از این طوایف متعدد که در منطقه وسیع و دور افتاده­ای چون بختیاری و کهگیلویه به سر می­‌برده­‌اند فراهم کند. از طرفی گفته­‌های حمدالله مستوفی مربوط به صد و هشتاد سال پس از مهاجرت این طوایف  و باز هم گفتار وی مورد تردید است.

سوم، آنکه ظاهراً حمدالله مستوفی از وجود طوایف لر در شام و دیگر مناطق اطلاعی نداشته است و حال آنکه یکی از نویسندگان معاصر او یعنی ابن فضل‌الله العمری (درگذشت ۷۴۰ هجری) از وجود طوایف لر در شام و مصر گزارش داده است. نامبرده در کتاب مسالک‌الابصار فی ممالک‌الامصار خاطر نشان ساخته است که لرها در سراسر منطقه شام و همچنین در مصر سکونت داشته‌­اند و چالاکی آنها زبانزد بود، همین زبردستی و چالاکی آنها صلاح‌الدین ایوبی را به وحشت انداخت و نامبرده به قلع‌و‌قمع آنها پرداخت. نکته جالب آن است که مهاجرت طوایفی که حمدالله مستوفی هویت آنها را مشخص نکرده در همین زمان صورت گرفته است. می‌­دانیم که حکمرانی صلاح‌الدین ایوبی از ۵۶۴ تا ۵۸۹ هجری بوده است (طبقات سلاطین اسلام ص ۶۴-۶۵)، که البته پیش از آنکه قدرت را در دست گیرد با حریفان در نبرد بوده است. بنابراین مهاجرت طوایف مورد نظر، پانزده سال (اگر حمدالله مستوفی تاریخ دقیقی ارائه داده باشد) پیش از آنکه صلاح‌الدین ایوبی قدرت را به طور کامل در دست گیرد صورت گرفته است. با این توضیحات می‌­توان دریافت که طوایف مهاجر احتمالاً همان لرهایی بوده‌­اند که صلاح‌الدین ایوبی آنها را وادار به برگشت به لرستان (لر بزرگ) کرده است. دلیل دیگر آن است که این طوایف مناطق لرنشین یعنی سرزمین بختیاری را برای سکونت برگزیدند.

از آنجا که ناگفته‌­های نادرستی درباره‌­ی ریشه قومی لرها و اینکه شاخه­‌ای از کُردان می‌­باشند وجود دارد، ناگزیر برای روشن شدن مطلب چگونگی رابطه بین این دو قوم را به ویژه در زمینه زبان به طور خلاصه بررسی کنیم. چنانچه در فصل مربوط به زبان یادآور شده‌‌ایم، زبان لری و کُردی جزو زبان­‌های ایران غربی به شمار می­‌آیند که زبان‌­های اخیر به دو شعبه شمال غربی و جنوب غربی تقسیم می‌­شوند که در این میان زبان کُردی جزو زبان­‌های شمال غربی است و حال آنکه زبان لری در زمره­‌ی زبان­‌های جنوب غربی قرار می­‌گیرد. شکی نیست که زبان­‌های شمال غربی و جنوب غربی از یک تبارند، که با گذشت زمان تفاوت­‌هایی بین آنها پدید آمده است. زبان­‌های شمال غربی که زبان کُردی جزو آنها است در محدوده‌­ی دولت باستانی ماد پراکنده‌­اند، در صورتی که زبان­‌های جنوب غربی منجمله زبان لری سرزمین‌­های پارسیان یافت می­‌شوند. بنا به گفته یکی از مؤلفین یونانی به نام اراتوسقن (۱۹۴-۲۷۶٫ ق. م) تا قرن سوم پیش از میلاد بین زبان­‌های رایج در سرزمین پارس (زبان­های جنوب غربی) و ماد (شمال غربی) تفاوت فاحشی وجود نداشته است. (فقه‌اللغه ایرانی ص ۱۳۷). بنابراین به سادگی می­‌توان دریافت که زبان­‌های گوناگونی از قبیل لری، کُردی، بلوچی، گیلکی و غیره که امروزه بین اقوام رایج است در طول دو هزار سال گذشته به تدریج پدید آمد‌­اند. با این توضیحات آشکار است که زبان کُردی و لری دارای ریشه مشترک­‌اند اما در ضمن نباید فراموش کرد که این دو زبان هم اکنون زبان­‌های جداگانه‌­ای به شمار می­‌آ‌یند.با آنکه نویسندگانی چون راولینسون، مینورسکی، اُ.مان، و غیره از مدت­‌ها پیش تفاوت بین زبان­‌های لری و کُردی را متذکر شده‌­اند با این حال بعضی از افراد لرها را شعبه‌­ای از اکراد دانسته‌­اند. شاید اشتباه این افراد ناشی از برداشت نادرستی است که از تفسیر واژه کرد می‌­شود، که در نوشته‌های مورخان و جغرافیانگاران ایرانی- اسلامی قرون وسطی ضبط گردیده است.

چنانچه در صفحات پیش آمده، کلمه لر برای اولین بار در نوشته­‌های مورخان و جغرافیانگاران قرن چهارم هجری به عنوان یکی از اقوام کُرد یعنی چادرنشین ضبط گردیده است. اصولاً واژه کُرد در زبان‌های ایرانی به معنی چادرنشینی و بیابانگردی است و به همین جهت است که جغرافیانگاران ایرانی- اسلامی اقوام ایرانی زبان چادرنشین و بیابانگرد را روی هم رفته کُرد قلمداد کرده‌­اند.

چنانچه برای مثال استخری (درگذشت ۳۴۶ هجری) ضمن برشمردن رموم (طوایف و ایلات) فارس آنها را کُرد یعنی گله‌داران بیابانگرد توصیف کرده و می­‌نویسد:

«شمار کُردان بیش از آنست که در شمار آید و گویند کی در پارس پانصد هزار خانواده بیش باشند کی زمستان و تابستان به چراگاه­‌ها نشینند (المسالک و الممالک ص ۹۷) همان گونه که آشکار است استخری و دیگر نویسندگان واژه کُرد را به منظور توصیف نوعی از معیشت به کار برده‌­اند که مهمترین وجه تمایز آن تاکید بر گله‌داری و جابجایی در پی مراتع می‌­باشد. چنانچه خانم آن- لمتون محقق معروف نیز این نکته را روشن کرد و یادآور شده است که:

جغرافیادانان و مورخین اولیه از گروه صحرانشین و نیمه صحرانشین با عنوان کلی الااکراد یاد می­‌کردند. منظور آنها لزوماً مردمان کُردنژاد نبوده بلکه همه چادرنشینان و گله‌داران غیر عرب و غیر ترک را چنین می­‌نامیدند. (تاریخ ایلات ایران- ص ۱۹۸).

مرحوم سعید نفیسی نیز به این مطلب اشاره کرده و چنین می­‌نویسد:

در زمان هخامنشیان در میان طوایف چادرنشین فارسی به نام کُرد برمی‌­خوریم. در دوره­‌ی ساسانی بیشتر کُردها در نواحی مرکزی ایران در میان اصفهان و آباده می‌­زیسته‌­اند و طوایف دیگری در اطراف دریاچه نیریز تا دل کرمان و از آنجا تا حوالی بوشهر هم بوده‌­اند. که طوایف ممسنی و بویراحمد و کهگیلویه، شبانگاره بازماندگان ایشانند. دلایل بسیار هست که اصلاً ساسانیان کُرد بوده‌­اند. و بی‌هیچ شک لااقل مادر اردشیر بابکان دختر یکی از پیشوایان قبایل کُرد ناحیه نیریز بوده است. باز دلیل دیگر هست که کُرد اصلاً در زبان­‌های ایرانی به معنی بیابانگرد و کاملاً مترادف همان کلمه فرانسوی نوماس است که از ریشه یونانی به معنی چراننده است و شگفت‌­تر اینکه در زبان فارسی هم کُرد را به معنی گله‌چران به کار برده‌­اند و طبیعی هم هست زیرا که چادرنشینان همیشه گله‌دار بوده‌­اند. (تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر. جلد اول. ص ۱۰).

با این حال برخی از نویسندگان کُرد زبان چون مرحوم رشید یاسمی (کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص ۱۷۲-۱۸۱)، شیخ مردوخ (تاریخ کُرد و کُردستان و توابع ص ۷۵-۱۱۷)، صدیق صدیق‌­زاده بورکه‌­ای (کُردی بیاموزیم. ص ۱۴)، سرلشگر زنگنه (دودمان آریایی: کُرد و کُردستان ص ۳۹- ۴۰) و محمد مرتضایی (زبان کُردی و لهچه­های آن. ص ۲۷-۳۱) اقوام ایرانی غیر کُرد به ویژه لرها را جزو کُردها به شمار آورده‌­اند. برای مثال با آنکه دانشمند فقید رشید یاسمی از مفهوم واژه «کُرد» به معنی صحرانشین آگاهی داشته و حتی نوشته است که:

اساساً نزد ایرانیان از زمان قدیم تا حال کُرد به معنی نژاد ممتاز مخصوصی نبوده است. کُرد که می‌­گفته­‌اند غالباً مرادشان عموم صحرانشینان یا مردان شجاع و دلاور بوده است تفاوت نژادی منظور نداشته (کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخ او ص ۱۰۶- ۱۰۷) با وجود این در صفحات بعدی همان کتاب، ایلات فارس و لرستان را جزو اکراد آورده است (همان ۱۷۲- ۱۸۱).

در بین نویسندگان آقای مرتضایی نویسنده­‌ی کتاب زبان کُردی و لهجه­‌های آن، بیش از دیگران دچار لغزش شده است، به گونه‌­ای که گفته‌­های وی نیاز به توضیحات بیشتری دارد و برای روشن شدن مطلب ناگزیریم بعضی از گفته‌های این نویسنده را بازگو کنیم. نامبرده بر خلاف نظریه مستند زبان‌شناسان  معاصر مبنی بر اینکه زبان‌­های لری و کُردی متفاوتند، مدعی است که زبان لری گویشی است از زبان کُردی. وی نظر خود را چنین مطرح ساخته است:

اگرچه اکثر روشنفکران ایران (لر) را با (کُرد) جدا و از یک نژاد نمی­‌دانند و معتقدند که زبان کُردی با گویش لری فرق و ریشه متفاوتی دارد، لیکن این عقیده به سبب ناآشنایی به زبان لری و لهجه‌­های مختلف کُردی و زبان­‌های هندو اروپایی و بالنتیجه زبان­های ایرانی ابداً درست نمی‌­باشد.

تحقیقات علمی و پرارزش ایران‌شناسانی معروف چون دکتر «فریج»- «سرمالکم»- «هاسل»- براون و… و شواهد بسیار زیاد تاریخی و علمی این اندیشه سست و بی‌دلیل را مردود اعلام می­‌دارد.

کُرد و لر از لحاظ اصول علم قیافه‌شناسی، حالات روحی، عادات و رسوم، آثار و شواهد تاریخی و باستانی و سرزمین ادبیات و فونتیک خاص لغوی یکی هستند. (زبان کُردی و لهجه­‌های آن ص ۵۶).

نامبرده سپس خاطرنشان می­‌سازد که:

می­‌دانیم در قدیم اکثر قبایل کُرد و لر چادرنشین بوده و در فصول مختلف سال پیوسته تغییر محل اقامت می­‌داده‌­اند، این خانه بدوشی و مهاجرت فصلی و نیز رویدادهای مهم تاریخی، تاخت و تازها، و نیز امکان گرفتن قبایل متعدد پارسیان در نقاط مختلف کُردستان بعد از تاسیس سلسله مقتدر هخامنشیان به سبب دگرگونی زبان کُردی در نواحی مختلف لرستان و پیدایش گویش لری زبان کُردی گردیده است. در اینکه لری از لحاظ آکسان و فونتیک کلمات و ریشه اشتراک لغوی و قوائد دستوری و سایر فنون علم زبان شناسی لهجه­ای از زبان کُردی است هیچ شکی نیست. (همان ص ۵۸).

آنچه مسلم است گفته‌­های فوق دور از حقیقت و غیرمستند است زیرا اولاً، نویسنده به گفته‌­های افرادی چون مالکم، فریج، براون و هاسل استناد نموده که هیچ یک از آنها در علم زبان‌شناسی تخصصی نداشته‌­اند. بدیهی است چنین اظهاراتی حاکی از عدم آگاهی نامبرده از تحقیقات مستند زبا‌نشناسی است چنانکه به هیچ یک از نوشته‌های پژوهشگرانی چون ژوکوسکی، اُ.مان، مینورسکی، اُرانسکی، یارشاطر، ویندفر، مکینن و غیره، که در این زمینه مطالب فراوانی نگاشته­‌اند اشاره‌­ای نکرده است. برای مثال پروفسور مینورسکی متجاوز از چهل سال پیش مطالب دقیق و ارزنده‌­ای درباره‌­ی رابطه بین زبان­‌های کُردی و لری ارائه داده است که در اینجا پاره‌­ای از گفته­‌های وی را نقل می­‌کنیم:

تا اوایل قرن بیستم اطلاعات ما راجع به گویش لری محدود به هشتاد واژه بود که به وسیله ریچ جمع‌آوری شده بود. علاوه بر این تعداد چهار بیت شعر از بختیاری به وسیله لایارد (لیارد) و در حدود سی واژه به وسیله هوتوم شیندلر (Houtom Schindler) بر این مجموعه اضافه گشت. قبلاً عقیده بر این بود که گویش­‌های لری و کُردی بستگی نزدیک دارند اما ‌اطلاعاتی را که ژوکوسکی (Zukowski) بین سال‌­های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۶ جمع‌آوری کرده و پس از مرگ او به وسیله اُ.مان (O.Man) مورد بررسی قرار گرفت، خلاف این نظریه ثابت شد و معلوم گردید که در امر واقع لری و کُردی دو گویش جداگانه‌­اند. این دانشمند نشان داد که اگرچه قبایل کُرد زبان در لرستان به سر می­‌برند، با این حال گویش لری بدون تردید جزو گویش‌­های جنوب غربی ایران (نظیر گویش مردم فارس) بوده و جدا از گویش‌­های شمال غربی (گویش کُردی و گویش‌های مرکز) می­‌باشد. (دو سفرنامه درباره لرستان. ص ۲۵- ۲۶).

با توجه به آنچه گفته شد کاملاً روشن است که زبان لری نه تنها گویشی از زبان کُردی نیست بلکه زبانی است مستقل که با زبان فارسی کنونی نزدیکی تام دارد. اما نکته‌­ای که ذکر آن لازم است موضوع زبان کُردی و تقسیم‌بندی آن است. اصولاً با آنکه مطالب زیادی درباره زبان کُردی نوشته شده است هنوز تقسیم‌بندی کاملی از گویش‌­های این زبان به چشم نمی‌­خورد. فزون بر این وقتی صحبت از زبان کُردی به میان می‌­آید منظور مجموعه زبان‌هایی است که به طور درست یا نادرست در یک گروه و تحت عنوان کُردی قلمداد شده‌­اند. اما با این حال بعضی از محققین برخی از زبا‌‌ن­‌ها را چون گورانی و زازا که جزو زبان­‌های کُردی به شمار آمده‌­اند، زبان‌های جداگانه­ای می‌دانند. متاسفانه هنوز تحقیقات جامعی در این زمینه به عمل نیامده است، اما ظاهراً زبان گوران با زبان لکی، که در قسمتی از لرستان و استان­های کرمانشاه و ایلام رایج است، نزدیک است و احتمالاً این دو زبان در زمره گویش‌های کُردی قرار نمی­‌گیرند.

ثانیاً، آقای مرتضایی اظهار داشته­‌اند که “کُرد و لر از لحاظ اصول علم قیافه‌شناسی حالات روحی، عادات و رسوم، آثار و شواهد تاریخی و باستانی و سرزمین و ادبیات توده‌­ای و فونتیک خاص لغوی یکی هستند”. باز هم نویسنده کوچکترین سند و مدرکی ارائه نمی­‌دهد. برای مثال منظور از علم قیافه‌شناسی چیست و چه مطالعاتی درباره لرها و کُردها صورت گرفته است؟ چنان که می­‌دانیم دانش انسان‌شناسی (مردم‌شناسی) به بررسی وضع جسمی (بدنی) و نژادی و فرهنگی اقوام مختلف می‌پردازد. در گذشته هنری فیلد مطالعاتی درباره مردم ایران از دیدگاه مردم‌شناسی جسمی انجام داده و کتابی در این زمینه به چاپ رسانده است. (رک: مردم شناس ایران. ترجمه دکتر عبدالله فریار). پیش از هنری فیلد، محققین دیگری چون دُخانیکف (De Khanikoff) و دُهوسه (Du Hovsset) مطالعاتی در این زمینه انجام داده بودند. اما یافته­‌های این محققین هم اکنون ارزش علمی خود را از دست داده است زیرا دانش انسان شناسی (مردم شناسی) بر خلاف گذشته، برداشت تازه­ای از مسئله نژاد و تقسیم بندی انسان‌ها دارد. اصولاً انسان شناسی تقسیم بندی انسان­ها را صرفاً بر اساس شکل جمجمه، رنگ پوست، مو و غیره منتفی می­‌داند، زیرا اینگونه تفاوت­‌ها جزئی می‌باشند و از نظر علمی چندان به شناخت انسان کمکی نمی­‌کنند. بنابراین صحبت از نژادهایی چون لر، کُرد، بلوچ و تُرک بی­‌مورد است، بلکه در عوض باید واژه قوم (Ethnic) به کار برده شود که مراد از آن گروهی از انسان­‌ها یا مردمی هستند که دارای فرهنگ و زبان مشترک می­‌باشند. با این توضیحات به این نتیجه می­رسیم که اقوام کُرد و لر هریک خصوصیات فرهنگی خود را دارند و نمی­‌توان آنها را یک قوم واحد دانست اما با این حال وجوه مشترک فرهنگ بین آنها بسیار زیاد است.

ثالثاً نویسنده خاطرنشان ساخته است که “اسکان گرفتن قبایل متعدد پارسیان در نقاط مختلف کُردستان بعد از تاسیس سلسله مقتدر هخامنشیان سبب دگرگونی زبان کُردی در نواحی مختلف لرستان و پیدایش گویش لری زبان گردیده است”. معلوم نیست منظور از کُردستان کدام منطقه و یا مناطق است. آیا نویسنده کُردستان را معادل سرزمین باستانی ماد می­‌داند؟ ظاهراً نویسنده همیم منظور را داشته است که در این صورت اگر به کتاب تاریخ ماد نوشته دیاکونوف، که هنوز جامع­ترین پژوهش در این زمینه محسوب می‌شود، مراجعه کنیم درمی­‌یابیم که سرزمین ماد شامل منطقه وسیعی بوده که کُردستان نیز جزئی از آن به شمار می‌­رفته است. از آن گذشته بیشتر سرزمین‌های لرنشین چون بختیاری، بویر احمد- کهگیلویه، ممسنی (شولستان سابق) و قسمت اعظم لرستان جزو محدوده پارسیان بوده­‌اند و نه مادها. مهم­تر اینکه زبان­‌های لری و کُردی پدیده­‌های نسبتاً تازه­ای هستند که در دوره هخامنشیان و مادها وجود نداشته‌­اند بلکه در زمان­‌های بعد به تدریج پدید آمده و به شکل کنونی ظاهر گشته‌­اند.

آنچه مسلم است کُرد و لر دو قوم آریایی و ایرانی­‌اند که وجوه مشترک فرهنگی بین آنها فراوان است و شاید همین امر سبب گردیده است که برخی از نویسندگان آنها را به عنوان یک قوم قلمداد کنند. اصولاً بررسی­‌های مردم‌شناسی در این مناطق نشان می‌­دهد که وجوه مشترک بین لرهای لرستان به ویژه لرهایی که به زبان لکی تکلم می­‌کنند با طوایف استان­‌های باختران و ایلام چشم‌گیر است. اما هرچه به طرف شمال باختران و به سوی کُردستان حرکت کنیم فاصله فرهنگی و زبانی شدت می‌یابد تا جایی که این گروه مطلقاً زبان همدیگر را نمی‌­فهمند. اما فاصله فرهنگی و زبانی بین بختیاری­‌ها و دیگر طوایف استان­های کهگیلویه و فارس با کُردها بیش از حد زیاد است. روی هم رفته اگر زبان را معیار تقسیم‌بندی در نظر بگیریم تفاوت بین کُردی و کرمانجی و زبان لری فوق العاده‌ زیاد است.

موضوع دیگری که تذکر آن لازم است مسئله روابط مذهبی بین گوران‌های اهل حق (یارسان) و بعضی از طوایف لک زبان لرستان چون دلفان و غیره می­‌باشد. به نظر می‌­رسد زبان گورانی که اشعار مذهبی یارسان (اهل حق­ها) به آن سروده شده است در گذشته بعضی از مناطق لرستان رایج بوده است. گفته می­‌شود این زبان با آنکه به کردی نزدیک است اما خود زبان مستقلی به شمار می‌­آید. کوتاه سخن آنکه واژه کُرد بر مردم و مناطقی اطلاق می­‌شود که تفاوت زبان و فرهنگ بین آنها به حدی زیاد است که در مواردی زبان همدیگر را نمی­‌فهمند. اما در این میان بین لرها و برخی از شعبات کُرد وجوه مشترک فرهنگی و زبانی بسیار است.

پایان پیام

بیشتر بخوانید: چند اشتباه تاریخی درباره‌ی لرها

کد خبر : 1278 ساعت خبر : 0:40 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=1278
اشتراک در نظرات
اطلاع از
10 Comments
چیدمان
اولین نظرات آخرین نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات

بازماندگان قوم آریا فقط در جنوب و جنوب غربی ایران پیدا می شود و اگر مهاجرتی صورت گرفته است از جنوب به سمت شمال کشور بوده . این مهاجرت ها به دلیل لشکرکشی و کشورگشایی بوده است .

نژاد آریایی اصلا وجود خارجی ندارد . قوم آریا هم شامل همه ایرانیان نمی شود ، قوم آریا بومی فلات ایران بودند .
این امکان وجود ندارد که قومی به سرزمینی بدون جنگ وارد شود و هم زبان آنها رو تغییر دهد و هم تمدن آنها رو صاحب شود . نمونه آن اسکندر مقدونی ، مغول های مهاجر ، رومی ها ، عثمانی و….. بودند که نتوانستند مالک زاگرس شوند و بومیان اون منطقه رو از بین ببرند .
ضمن اینکه سال هاست که نظریه بدون سند ورود آریایی ها به ایران رد شده و دروغ اونها برملا شده .چه از نظر ژنتیک ، چه زبان ، فرهنگ ، و….
وقتی به لباس هخامنشیان ، ساسانیان که در سنگ نگاره ها وجود دارد نگاه کنیم مشخص است که لباس کنونی لرهاست .
بر اساس ژنتیک هم ، ژنتیک مردم در پاسارگاد و همه مناطق لرنشین تا مناطق لرنشین عراق یکسان است و این ژنتیک با تمام اقوام ایران تفاوت های زیادی دارد .

– اسامی طوایف کولی ها که در هند و پاکستان به ثبت رسیده اند مشابه اسامی طوایف کردها است. مانند:
طوایف کولی : کلیلایی، گورونی، سوران، خرات، سور، جات، اردل، کاولی، کراچی، قادریا، خانی، بوکان، لوطی(لوتی) و…
طوایف کُردی : کلیایی ، گورانی(گورونی) ، سورانی ، خرات ، زور ، جاف ، اردلان ، کاویانی(کاولیkaweli) ، کرمانچی ، قادری ، خانی ، بوکان ، لوطی (لوتی) و…

کردها به قصد بومی جلوه دادن خود در ایران، سعی میکنند تا گذشته کولی خودشان را انکار کنند و با رندی نام طایفه هایشان را تحریف میکنند تا از شکل هندی و پاکستانی خارج شود.
مهاجرت کولی ها (کردها) به ایران، از زمان ساسانیان (بهرام گور) آغاز شد و آنها را به قصد مطربی و رقاصی می آورند. ابتدا در شمال عراق که پایتخت ساسانیان بود اسکان دادند و بعد به دیگر جاها پخش شدند.

کرد بختیاری لر بازماندگان فرهنگی ایران باستانن
من یک کردم من یک لرم من یک بختیاری ام
تاتزا ایمه گرد یکیکیم

تشکر از اطلاعات منطقی شما تشکر

متنی پر از تناقض با ایرادات اساسی است و ارزش علمی ندارد.

احسنت، متن محققانه و جالبی بود، واقعا این مباحث باید مطرح و صاحب نظران و مردمشناسان باید در این راه زحمت روشنگری برای افکار عمومی را انجام دهند

آقا دروغ تا به کجا؟
دهکرد درابتدا دژگرد بوده اما اعراب که ژ و گ نداشتند دهکرد تلفظ کردند . مثل دژ پل که دزفول تلفظ کردند و چاچرود که جاجرود تلفظ شد ، آخه چه ربطی به برادرهای کرد داره؟ کردها عزیزن و پسرعموهای لرها حساب میشن اما هرگز سعی نکنید بگید شهرکرد به خاطر کردها به این نام خوانده شد

درود بر شرف شما که اینقد زیبا جواب دندانشکن ادید به یاوه گرویی کوردا …