خوابیدن در اداره لذت دارد
خوابیدن در اداره لذت دارد
پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: به گزارش خبرنگار ما و به گواه بسیاری از کارشناسان و بزرگان جهان، یکی از لذتبخشترین اعمال دنیوی، خوابیدن در اداره است.
شما تصور کنید ساعت ۱۲ ظهرِ یک روز بهاری است و آفتاب گرم و ملایمی از پنجرهی اتاق ادارهتان به داخل میتابد یک باد دلانگیز هم به درختان چنار حیاط اداره میوزد و شما همانطور که به صفحهی مانیتور روی میزتان و پنجرهی دانلود فیلم درونش خیره شدهاید، ناگهان چشمهایتان روی هم میرود. بعد از لحظاتی که چشم خود را باز میکنید، میبینید ساعت ۱۵:۵۰ بعدازظهر است. بله شما این چند ساعت را خواب بودهاید و دانلود تمام فیلم سینماییها هم به پایان رسیده است. حالا شما باید لوازمتان را جمع کنید، انگشت بزنید و به خانه برگردید. آیا این روز کاری لذتبخش نیست؟ آیا از این کار لذت نمیبرید؟
خوابیدن در اداره لذت دارد
خبرنگار ما که شغلش اداری نبود و همیشه آروزی داشتن چنین لذتی را داشت، به میان مردم رفته است تا نظر آنها را در همین مورد جویا شود.
پیرمردی که روی نیمکت پارک نشسته بود، به خبرنگار ما گفت: چند روز پیش برای گرفتن چند امضا، به یکی از ادارات تهران رفتم. وارد یکی از اتاقها شدم و از مسئول مربوطه خواستم که پروندهام را بررسی و امضا کند.
طرف گفت: آن خودکار را از زیر بالشم بده. خودکار را از زیر بالشش دادم. گفت: آن مهر را از زیر تُشکم بده. مهر را از زیر تشکش دادم. گفت: با آن پوشهی قرمز داشتم منقل را باد میزدم، آن پوشه را از کنار منقل بده.پوشهی قرمز را از کنار منقل برداشتم و به او دادم. گفت: آن یکی پرونده را از درون پشهبندم بده. آن یکی پرونده را از درون پشهبندش دادم.
گفت: نامهات خیس شده بود، انداختمش روی طاقچهی پنجره، کنار مایوی استخرم تا خشک شود. آن را بده. نامهام را از کنار مایوی استخرش برداشتم و خواستم به او بدهم که دیدم خوابیده است و خوروپف میکند.
هر چقدر سعی کردم بیدارش کنم موفق نشدم. فقط یک مقدار بالشش را جابهجا کردم تا خوروپفش قطع شد. آخر سر از آن اداره خارج شدم بدون آنکه حتا یک امضا گرفته باشم. خلاصه بعد از آن روز با خودم قرار گذاشتم هرکس بتواند امضاهای مرا از آن اداره بگیرد مبلغ ده میلیون تومان به او بدهم.
خبرنگار ما که تا به حال ده میلیون تومان را از نزدیک ندیده بود، پذیرفت که فردا صبح به آن اداره برود و امضاهای پروندهی پیرمرد را بگیرد. پیرمرد هم که خوشحال شده بود به خبرنگار ما توصیه کرد که اگر آنها گفتند برو درون زیرزمین کاغذ بیاور، هرگز قبول نکن. چون ممکن است کارت حالاحالاها طول بکشد.
در پایان این گزارش خبرنگار ما به آن اداره رفت و پس از دادن خودکار از زیر بالش، مهر از زیر تشک، پوشهی قرمز از کنار منقل، آن یکی پرونده را از درون پشهبند و نامهی خیس شده از کنار مایوی استخر، به درون زیرزمین رفت تا کاغذ بیاورد. گفتنی است کار خبرنگار ما آنقدر طول کشید مجبور شد شب را درون آن اداره بماند. اینگونه خبرنگار ما به آرزویش رسید و در اداره خوابید.
پایان پیام
کد خبر : 40687 ساعت خبر : 0:39 ق.ظ