نامهی کیروش پسر به کیروش پدر
پایگاه خبری گلونی، علی خضری: کارلوس کیروش در گفتوگو با یک روزنامه پرتغالی در پاسخ به این سئوال که از زندگی در تهران راضی و خرسند است و در منزلش همواره گل دریافت میکند، گفت: «بله.حس عجیبی است.چون ایران مناطق ساحلی زیادی دارد اما این کشور، سرزمین گل است. ایرانیها در کل زیاد انگلیسی بلدنیستند.واژههای مثل«از تو خوشم میآید» یا «رویت حساب میکنم»،به سادهترین شکل ترجمه می شوند که همین «دوستت دارم» هست.اکنون این واژه «دوستت دارم» معنای متفاوتی دارد که فقط بار معنای عاطفی ندارد. در ایران مرسوم است که مردان گل میدهند.مردم آنجا کلا به هم زیاد گل میدهند. هیچکس به خانه دیگری بدون گل نمیرود. گل همه جا برای فروش هست. گل در واقع بخشی از زندگی مردم ایران است. من هم گل دادن را دوست دارم. البته در ایران حتی آقایان هم موقع دیدن همدیگر آنگونه که در آسیا مرسوم است، با یکدیگر روبوسی میکنند و گل هم میدهند. گاهی برخی آقایان با من روبوسی میکنند و میگویند ارادت داریم و گل میدهند.خلاصه به خصوص بعد از مسابقات، باغچه هتل محل اقامتم مملو از گل میشود.»
نامهی کیروش پسر به کیروش پدر
سلام خدمت بابا کیروش عزیزتر از جانم. امیدوارم که حالتان خوب باشد. اگر از احوال من جویا باشید، به دعای خیر شما و مامان کیروش عزیز، خوبم و ملالی نیست به جز بالا رفتن از گروهمان در جام جهانی که انشاالله آن هم با دعای خیر شما به زودی مرتفع میشود. باری بابای عزیزم. اینجا همه چیز خوب است و به اصطلاح مردم شوخ و بزلهگوی ایرانی، گل و بلبل است. راستی برایت بگویم که ایران چه مردم مهربانی دارد. آنقدر بامزهاند که نگو و نپرس. از همه چیز یک جوک در میآورند و هر هر میخندند. شاید باورتان نشود، به جان مامان کیروشم که میخواهم دنیایش نباشد، این جا مردم به بدبختی هایشان هم میخندند. اولش که آمده بودم اینجا، مردم حتی به فامیلی من هم میخندیدند. اولش تعجب میکردم. اما بعدا یکی از مترجم ها برایم ترجمه کرد که اولش از خجالت سرخ شدم. اما بعدش من هم کلی خندیدم. الان نمی توانم برایتان بنویسم چون خانواده رد میشود. بعدا در گوشتان خواهم گفت. مثلا اینجا یک نفر بود که رئیس فوتبال بود. خیلی بانمک و خنده رو بود. البته الان هم که نیست، هست ها. باور کنید راست میگویم. اینجا اینجوری است. بعضی ها هستند که نیستند. تازه، بعضی ها هم نیستند که هستند. باید بیایید و ببینیدشان. این آقا به همه چیز میخندید. همه ی دنیا را به لبخندش گرفته بود.
راستش وضع درآمدم هم بد نیست. بقول اینجاییها یک نان و بوقلمونی هست که دور هم میخوریم.
از بس که این مردم گل هستند و اوضاع گل و بلبل است، هرجا بروی و ببینندت، برایت گل میآورند.
یک بار روی دسته گلی که بعد از باخت تیممان برایم آورده بودند نوشته بود: علییییییی داییییی. این اسم را توی ورزشگاه هم وقتی که گل میخوردیم شنیده بودم. بعد که تحقیق کردم فهمیدم که همان آقای گل جهان است. بعدا فهمیدم که این اصطلاح را جهت تنبیه بکار میبرند. آخر اینجا خیلی به ورزشکاران، پیشکسوتان و قهرمانانشان بها میدهند.
خلاصه اینجا تا وقتی برنده باشی و تیمت ببرد، همه چیز خوب است و بر وفق یک آقایی به اسم مراد است که خرش را به افراد موفق و دارای ژن خوب کرایه میدهد. راستی من تازه فهمیدم که ژن من خوب بوده است که توانستهام در اینجا موفق بشوم و از این بابت از شما و مامان کیروش تشکر میکنم.
در آخر از شما تقاضا دارم که دعا کنید در جام جهانی توی گروه پرتقال نیفتیم که آن وقت نمیدانم که کدام وطنم را باید انتخاب کنم.
قربانتان بروم…
“کیروش پسر”
قلم در قلمدان شوری ندارد
دل من طاقت دوری ندارد
ای نامه که می روی به سویش
از جانب من ببوس رویش
پ ن: دونقطه خط ستاره
پایان پیام
کد خبر : 53626 ساعت خبر : 1:30 ق.ظ