شاهنامه آرزوی ایرانیان است
شاهنامه آرزوی ایرانیان است
به گزارش پایگاه خبری گلونی، شاهرخ مسکوب نوشته است: تاریخ شاهنامه آیینه تمامنمای آرزوهای اجتماعی ایرانیان بود، از قرنها پیش تا روزگار شاعر و پس از آن.
شاه آرمانی چنین زمانهای باید دانای دانایان و بیش از همه در اندیشه دین و دنیا، نگران خوب و بد اخلاق و رفتار و دلواپس بهبود حال و روز همگان باشد.
شاید از جمله برای همین، چند جلد پایانی شاهنامه، و بیش از همه پادشاهی نوشیروان، سرشار از انبوهی مفهومها، تعریفها، آموزشها و راهنماییهاست. این انبوه در هم تنیده اما به ظاهر گسستهی «حکمت عملی» را میتوان از دیدگاههای گوناگون نگریست و بررسی کرد.
در اینجا ما فقط به دو نکته بنیادی در اندیشه سیاسی و نظریه اجتماعی زمان اشاره میکنیم:
ـ به اینکه چرا در شاهنامه بیداد ستمگران به تن و جان خود آنان باز میگردد؟ شاهان بی خرد پیش از همه و بیش از همه به جان و تن خود ستم میکنند، همچنان که جمشید کرد، یا فرنگیس در کشتن سیاوش پدر را هشدار داد و گفت: «ستمکاره ای بر تن خویشتن».
ـ و نیز چرا بیداد آدمی تن طبیعت، آب و خاک و هوا، دشت و گیاه و دد و دام را، جهان را تباه میکند؟
در زبان فردوسی داور (=دادور) یکی از نامهای خداست. خدا دادورزنده ای کار ساز است، و این اندیشه ای کهن بود که از روزگاران گذشته به شاعر شاهنامه رسید.
از آنجا که آدمی خود آفریده پروردگار است، پس بیدادگر با تجاوز به آیین آفرینش، سامان جسم و جان خود را نیز تباه میکند. بیدادگران شاهنامه سرنوشتی ناخوش دارند. جمشید، نخستین آزمند شاهنامه، دم از خدایی زد که بیداد و گناه بزرگ بود.
سلم و تور و کاوس نمونههای دیگرند، یا سهراب و اسفندیار که آزمندان «بی گناه» شاهنامهاند. اینها همه به تن خود ـ و بیش از همه به تن خودـ ستم کردند.
شاهنامه آرزوی ایرانیان است
«آز» نماد پریشانی و تجاوز، زیادهخواهی و بیرسمی، تجسم بیداد است.
آزمند هرگز به مرزی، پایگاهی و چیزی بسنده نمیکند، همیشه نیازمند و سیریناپذیر است، همه چیز را میخواهد و میبلعد و چون دیگر چیزی نیابد، خود را میجود و فرو میخورد. «آز» در دشمنی با اشه، نهایت بیداد است. بیداد و «آز» هم گوهرند و در یکدیگر میدمند.
پس بیدادگر نه به خود بسنده میکند و نه به جز خود، به ویژه اگر بیدادگر فرمانروای مردمی و سرزمینی باشد. آنگاه پادشاهی او آشوب و آشفتگی در همه کس و همه چیز است. در برابر این بیداد، دادوری نه تنها برازنده اهوره مزدا و شاه بلکه خویشکاری همگان است.
داد و بیداد انسان ـ به منزله جزئی از جهان و آفریدهای از دست خدا ـ به آفریده و آفریدگار و پیش از همه به جسم و جان خود وی باز میگردد.
پس او باید تن خود را همان گونه پاس بدارد که اهوره مزدا تن خود را! گویی انسان مسئول «تن» خدا نیز هست. بنمایه ناپیدای چنین اندیشهای را بارها در سراسر کتاب میتوان دریافت.
پایان پیام
کد خبر : 56481 ساعت خبر : 10:38 ق.ظ