مورد عجیب عروسی

پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفری‌خواه: جشن عروسی برای بعضی‌ها مثل یه جور انتقام گرفتن از عالم و آدم است، یعنی بسته‌ای که طرف با حقوق ماهیانه سیصد هزار تومان با احتساب یارانه ش برای جشن ازدواج انتخاب می‌کند، دختر بیل گیتس و همسر زاکربرگ هم انتخاب کنند. آپشن آتش‌بازی، اسب سپید را هیچ‌وقت در این‌مراسم‌ها درک نکرده‌ام، اگر واقعاً انتظار داریم طرف با اسب سپید دنبالمان بیاید چرا برای یک شب اجاره ماشین شاستی‌بلند سپید ده میلیون هزینه می‌کنیم.

اگر اسب سپید را می‌خواهیم چرا سوارش را به‌خاک سیاه می‌نشانیم. همه این حساب و کتاب‌ها را وسط عروسی مرجان در حالی انجام می‌دادم که مادر دو ساعت تمام در کیفش دنبال چیزی بود و هر از گاهی به من هم تلنگری می‌زد دفعه آخر با عصبانیت رو به من کرد و گفت: «با توام. می‌گم زنگ بزن بابات بگو بی‌سرو صدا بریم بیرون. سکه رو جا گذاشتم. موقع کادو دادن می‌خوان فیلم بگیرن ضایع ست.» خندیدم و گفتم: «وا خب فردا بهش می‌دیم. یه‌جور می‌گی می‌خوان فیلم بگیرن که انگار می‌خواد بذاره تو اینستاگرام دو میلیون نفر هم فالوئر داره و قرار نیست ما رو تگ هم کنه. یه‌سکه‌ست دیگه. تازه به‌نظر من همون ساعت دیواری قرعه‌کشی بانک رو هم می‌آوردیم کافی بود، یه‌ماه گرسنگی کشیدیم که یه سکه بدیم به اینا. یه شام درست و درمون هم که ندادن. بعد با اسب سفید اومده دور دور وسط مهمون‌ها.» مادر این‌بار چشم‌غره ریزی می‌زند و می‌گوید: «از وقتی گذاشتم این بفرماییدشام رو تماشا کنی، خیلی پر رو شدی، این‌قدر تابلو حسودی نکن….» حرفش را قطع می‌کنم و گوشی زنگ می‌زنم به پدر. پدرم می‌گوید: «بهش بگو نگران نباشه. من برش داشتم، گفتم خودم بدم بهشون بهتره.» پدر و مادر وسط همه آن شلوغی‌ها با هم دعوا می‌کنند و من واقعاً نمی‌فهمم چرا وسط عروسی مرجان باید آتشبازی راه بیفتد با دوتا ترقه و چهارتا فشفشه هم اصل مطلب را می‌شد ادا کرد.

پایان پیام

ادامه این داستان دنباله‌دار را اینجا بخوانید.

کد خبر : 56989 ساعت خبر : 8:57 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=56989
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات