سفر به تونل برفی لالون
پایگاه خبری گلونی، نوشین ضیایی: از لواسان حرکت کردم. داخل کولهام یک جفت دمپایی و یه دست لباس اضافه و یک باتوم به همراه کرم ضدآفتاب و کلاه گذاشتم. مسیر یک ساعت و نیمه را با ماشینهای خطی از لواسان به فشم و از آنجا در دوراهی شمشک، لالون یک تاکسی به مقصد لالون گرفتم.
به فشم که رسیدم خاطرات برایم زنده شد. از بالای کوه شبیه اشکال هندسی نامنظم بود. خانههایش با سقفهایی شیروانی در رنگهای زرد و نارنجی و آبی، به سبزی طبیعتش که کوهها را حصار خود کرده بود، جانی تازه بخشیده بود. با حرکت چشم از بالا به سمت پایین در یک لحظه میتوانی عظمت خدا را در آسمان آبی و کوه قهوهای و زمین سبزش یک باره به نظاره بنشینی. فشم برایم چون تابلویی نقاشی است که به حقیقت پیوسته است.
از ابتدای روستای لالون باید پیاده حدود سه ساعت کوهپیمایی میکردم تا به آبشار لالون برسم. باتوم را باز کردم و از کنار رود لالون شروع به حرکت کردم. ویلاهایی نوساز و طبیعتی بسیار تمیز و شگفتانگیز. مردمانش با گویش تاتی تو را به سمت آبشار هدایت میکردند. میگفتند به خاطر گلهای لاله به این روستا، لالگون یا لالون گفته میشود.
از پل فلزی که جاده آسفالت را به خاکی تحویل میداد و تو را از درختان بلند قد برافراشته به کوههایی که رنگشان با برگهای پهن گلپر ترکیب شده بود، گذشتم. مسیر با گیاهان کوهی مثل شنگ و بومادرون پوشانده شده بود.
در میان راه چشمههای بسیاری بود. گاهی افرادی با دبههایی از کنارم میگذشتند که سریع به سمت چشمه میرفتند و آب برمیداشتند. علتش را وجود پیران روستا بیان کردند که اعتقاد دارند خوردن از آب چشمهها شفابخش است.
تنگه لالون
به تنگه لالون رسیدم. عقاب طلایی بالای سرم پرواز میکرد و گاهی کبکها از یک گوشهای به گوشهای دیگر سریع حرکت میکردند. رودی در وسط و دو طرف دیوارهایی بلند از سنگ و صخره خودنمایی میکرد. باید دل به آسمان و پای به آب میدادم. کفشایم را درآوردم وبا دمپایی از رودخانه عبورکردم. برای عبور از تنگه دو سه باری مجبور به این کار شدم. باتوم کوهنوردی در مسیر رودخانه مانع از افتادنم درون آب میشد. تنگه را ردکردم وبه کوهپیمایی ادامه دادم. ناگهان با دیدن منظرهای میخکوب شدم، برفچال در تابستان.
تونل برفیای که دوکوه را به هم وصل میکرد. به زیر تونل رفتم ارتفاعی حدود ۳ متر داشت. ولی سست بود و به داخلش که نگاه میکردی مثل این بود که شیرهایی کوچک در سقفش کار گذاشتهاند. از زیر آن رودی رد میشد که این غار برفی سایبان موقت این رود بود. اندک زمانی ایستادم و محو در مقاوتش در برابر آفتاب سوزان شدم. ارادهای قوی داشت. مسیرم را ادامه دادم شیب تندتر میشد و مکان مناسبی برای آنان که پای به سن گذاشتهاند نبود. دو ساعت و نیم بود که گاهی در سربالایی و گاهی در سرازیری به ساز کوهها حرکت میکردم.
عکسهای اصغر حسینپور از تونل برفی لالون
چشمه تلخاب
به چشمه تلخاب (آب تلخون) رسیدم. در ارتفاع ۳۰۷۰ متری بود و از زیر سنگ سرخی میجوشید. چشمه تلخابدر واقع از سه چشمه تشکیل شده است؛ چشمه اول دارای آب تلخ مزه و گازداری با زمینه رنگ مسی بود. چشمه دوم هم تقریبا چسبیده به چشمه اول بود که آب ترش مزهای داشت و چشمه سوم، در سمت چپ، دارای آب شیرین بود. آب چشمه طعم گسی داشت با آبلیمو مخلوط کردم و خوردم.
چهل و پنج دقیقه راه داشتم تا به آبشار لالون برسم. مسیری سبز پر از گیاهان کوهی. شیب تندی بود ولی با دیدنش خستگی از تنم درآمد. در ارتفاعی حدود ۳۴۰۰ متری قرار گرفته بودم. مهمان نوازیش را با پودرهای آبش که به دست نسیم میسپرد تا صورتم را نوازش کند، نشان میداد. گلهای زرد و سفید در کنارش از دل سنگها بیرون آمده بودند تا با صدای حرکت آبش به رقص درآیند و زیباییش را دوچندان کنند. حدود ۲۰ متری ارتفاع داشت ولی تواضعش باعث شده بود او را در دستهی آبشارهای کوتاه قرار دهند.
پایان پیام
کد خبر : 92160 ساعت خبر : 12:30 ب.ظ