وقتی بهرام اینفلوئنسر میشود
پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفریخواه: بهرام اینفلوئنسر شدن را تجربه میکند.
بهرام: بگذار این ردا را هم بپوشم؛ هارمونی رنگهایش چطور است؛ میدانی که این رنگها این روزها تِرِند شدهاند. حالا تو از همان زاویه یک فتوگراف از ما بگیر. جوری که افق زاویه بدنمان ما را متفکر نشان بدهد.
کاوه: این ردا نیس؛ یه پیرهن مردونه داغونه که تو حراجی ۳۵ هزار تا برای خودم گرفتم حالا تو هم خیلی شیک و مجلسی داری بالاش میکشی!. بعدش این عکسها رو با این ژستهای عجیبو غریب برای چی میخوای؟
بهرام: صفحه مجازیمان را امروز افتتاح کردیم؛ در آئین بازگشایی آن کلی سِلِب شرکت کردهاند؛ میخواهیم وانمود کنیم تأثیرگذار هستیم؛ برای تجارتهای نوپا بهترین گزینه هستیم؛ آنها ما را انتخاب میکنند و ما هم به منشیالممالک میسپریم مظنه تبلیغات را برایشان بفرستد؛ شما هم در هیبت یک فتوگرافر شخصی ظاهر میشویم؛ میماند یک فوتوشاپر که آنهم خدا را شکر در فامیل از این قسم استعدادها به وفور یافت میشود.
کاوه: اولاً اینکه شما کِی صفحه باز کردی؛ کِی فالوئر جمع کردی؟ کِی این تئوریها رو تو ذهنت ایجاد کردی که من نفهمیدم. بعد این ادبیات رو کی واسه خودت دست و پا کردی؟ تا دیروز کل زندگی رو میخواستی سرکوچه بفروشی؛ حالا مشاور تبلیغات شدی؟ باند پیدا کردی؟ کیا تو باندت هستن حالا؟
بهرام: منظورمان همان کودکان نوپاس سلبریتی نمایی است که خوراک تبلیغاتی پدران و مادرانشان هستند؛ ما توانستیم وارد مافیای آنها بشویم و برای ایوِنتها و برنامههای مختلفمان برای معرفی مارکها و برندها با هم تعامل نزدیک داریم؟
کاوه: اونوقت بچههای سهچهار ساله مافیا دارن؛ اونوقت شما با ۱۰۰کیلوگرم وزن و ۱۸۵ سانتیمتر قد میخوای وارد ایونتهای اونها بشی؟
تجربه مدلینگ
بهرام: هیچوقت از این نمای بسته به خودمان نگاه نکردهبودیم. همیشه نیک میدانستم به فیگور و استایلمان حسد میورزی! واقعاً خوشاستایل هستیم. جا دارد در قدم بعدی مادلینگ را هم تجربه کنیم. شما که از بازار سوشال مارکتینگ به دور هستین این قسم فرافکنیها را کنار بگذارید. بگذارید ما ارز خودمان را خارج کنیم و بار خودمان را ببندیم. همین شما فردا که چشمتان به ویلای بِوِرلیهیلتزتان بیفتد؛ با افتخار از ما یاد خواهید کرد.
کاوه: من از سوشال مدیا دور هستم. من درس اینها رو خوندم اونوقت تو نشستی و تز میدی. اونوقتی که گفتی تو زمان سفر کردی با آپولو یازده و تیم آرمسترانگ روی ماه قدم زدی و بعدش تبدیل به این موجود عجیب شدی باید بابا و مامان رو در جریان میذاشتم؛ گفتم اینهم یه مود جدیده که ازش بیرون میای مثل اون بچگی که وقتی امتحانات رو خراب میکردی کانالت رو عوض میکردی!
بهرام: صدبار گفتیم؛ گذشته را پشت سر بگذارید؛ ما هم تحیات وافرهمان را در هر حالی نثار شما میکنیم. فقط منظورمان این است که این روزها همه شیفته زر و سیم شدهاند و با این بالا و پایین کشیدن قیمتها بالاخره ما هم باید موج خاص خودمان را بیابیم تا به ساحل آرامش برسیم!
کاوه: ساحل آرامش رو خوب اومدی؟ انگار مثلاً ما با تو میتونیم آرامش هم داشتهباشیم. بیخیال. حالا یه ژست بگیر عکس بگیرم ازت. میخوام تا تهش بری که بعد فردا نگی من میخواستم پیشرفت کنم تو نذاشتی و همچین شد!
بهرام: ما به همراهی شما افتخار میکنیم. فقط موقع آپلود کردن این لیست را هم تگ بفرمایید.
لیست فالوئرها
کاوه: داوود هزینه؛ وحید خ؛ میم تا؛ نون یا؛ اینها کیان؟ اینا مافیات هستن؟ میانگین سنی اینها که میانگین سنی تیم ملی آلمان ۲۰۱۰ هم که بالاتره.
بهرام: کلی رایزنی کردیم؛ دو دانگ عمارت فرمانیه را دادیم تا در لیست اینها قرار بگیریم. خودتان گفتین شایسته ما نیست که با این سیبلها برویم تبلیغ پوشک و لیوان و شیر خشک ضد حساسیت بکنیم. اصلاً وجود ما در آن تیم خودش یک ضد تبلیغ است. قرار بود در هیبت یک نفوذی به برند ایمیج آن مارکها ضربه بزنیم.
کاوه: یعنی مُردی برای اینکه یه قضیه ساده رو تبدیل به قضیه جنایی کنی. در هر حال من که میدونم آخرش تباه میشی. حالا تو هی از من نشنیده بگیر؛ هی من رو جدی نگیر… درست وایسا… این چه ژستی آخه مگه میخوای با نماینده اتحادیه اروپا عکس بگیری که نیشت تا بنا گوش بازه. ببند نیشت رو … گردنت رو صاف کن! نخند! تو دوربین نگاه نکن!
پایان پیام
کد خبر : 94337 ساعت خبر : 4:35 ب.ظ