خودرو حباب است اما حبابی که پوست ملت را می‌کند

خودرو حباب است اما حبابی که پوست ملت را می‌کند

پدرم این را گفت و پس از شستن ظرف‌ها، موبایلش را برداشت تا قیمت خودرو را چک کند. به محض این‌که چشمش به لیست قیمت‌ها افتاد، قلبش را گرفت و بی‌هوش افتاد وسط پذیرایی.

پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم، پدرم را دیدم که در حال شستن ظرف‌های ناهار است. پرسیدم: اجازه هست امروز ماشین رو ببرم؟

با نیش‌خندی گفت: چیه؟ باز می‌خوای با رفیقات بری ولنجک دوردور؟

حرفش برایم سنگین بود. ناراحت شدم و با ناراحتی گفتم: شما در مورد من چی فکر کردید؟ یعنی من این‌قدر کم‌عقلم که برم ولنجک دوردور؟ ما معمولاً می‌ریم چیتگر دوردور.

پدرم گفت: حالا هرچی. ماشین رو امروز صبح فروختم. می‌خوام یه مدل بالاترش رو بگیرم.

پدرم این را گفت و پس از شستن ظرف‌ها، موبایلش را برداشت تا قیمت خودروها را چک کند. به محض این‌که چشمش به لیست قیمت‌ها افتاد، قلبش را گرفت و بی‌هوش افتاد وسط پذیرایی.

سریع دویدم بالای سرش، هرچه صدایش کردم جواب نداد. موبایلش را برداشتم تا ببینم چه چیزی دیده که به این وضع افتاده است. چشمم که به لیست قیمت‌ها افتاد، فریاد زدم: خودرو ۵ میلیون گرون شده؟

خودرو حباب است

یک‌هو پدرم بلند شد و گفت: ۵ میلیون؟ الان که زده بود ۴ میلیون!

موبایل را از دستم قاپید و تا چشمش به لیست قیمت‌ها افتاد، قلبش را گرفت و بی‌هوش افتاد وسط پذیرایی.

همان لحظه مادرم وارد شد و وقتی حال خراب پدرم را دید مضطرب شد و علت را پرسید. گفتم لیست قیمت خودرو را دیده. مادرم موبایل پدر را برداشت و تا چشمش به لیست قیمت‌ها افتاد، فریاد زد: خاک بر سرم. خودرو ۶ میلیون گرون شد؟

یک‌هو پدرم بلند شد و گفت: ۶ میلیون؟ الان که زده بود ۵ میلیون!

موبایل را از دست مادرم قاپید و تا چشمش به لیست قیمت‌ها افتاد، قلبش را گرفت و بی‌هوش افتاد وسط پذیرایی. مادرم هم تا حال پدر را دید، با یک فاصله‌ی قابل پخش از پدرم، آن طرف غش کرد.

همان لحظه برادرم از دستشویی بیرون آمد و با نگرانی علت را پرسید. وقتی ماجرا را برایش گفتم، موبایل پدر را برداشت و تا چشمش به لیست قیمت‌ها افتاد، فریاد زد: خودرو ۷ میلیون گرون شد؟

یک‌هو پدرم بلند شد و گفت: ۷ میلیون؟ الان که زده بود ۶ میلیون!

موبایل را از دست برادرم قاپید و تا چشمش به لیست قیمت‌ها افتاد، قلبش را گرفت و بی‌هوش افتاد وسط پذیرایی.

برادرم سریع تلویزیون را روشن کرد و یکی از مسئولین گفت خودرو گران نشده. هرچه هست حباب است.

پدر و مادرم وقتی این خبر را شنیدند، به هوش آمدند و نفس راحتی کشیدند. سپس پدرم با نمایندگی تماس گرفت تا قیمت واقعی را جویا شود. ناگهان فریاد کشید: ۸ میلیون گرون شده؟

مجدداً پدر و مادرم وسط پذیرایی غش کردند. منتها مادرم موقع غش کردن به من گفت: ظرف‌ها رو بشور. بابات گربه‌شور کرده.

کد خبر : 94998 ساعت خبر : 11:50 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=94998
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات