گلونی

حمید ایزدپناه: از لرستان من چه قدرم؟ هیچ

حمید ایزدپناه: از لُرستان من چه قدرم؟ هیچ

به گزارش پایگاه خبری گلونی، دویست‌وپنجمین «شب بخارا» به بزرگداشت حمید ایزدپناه اختصاص داشت.

استاد حمید ایزدپناه در ابتدای سخنان خود در شب بخارا از ایرج افشار یاد کرد و گفت: ایرج افشار برای من همه چیز بود. ایشان سپس شعری را تقدیم به ایرج افشار کردند و گفتند: درباره چیزهای که دوستان درباره من گفتند شرمنده‌ام و زبانم قاصر است که تشکر کنم از ایشان.

ایزدپناه در ادامه گفت: خدمت استاد جمال‌زاده بودیم و ایشان این شعر را خواندند: نه به عالم حرکت بود و نه در عرش سکون، گر نبودی به جهان خاک نشینانی چند. خاک‌نشینان همان‌ها هستند که می‌گویند: در کشتی نوح خاکی بود که فرمان می‌داد بر آب. خاک‌نشینی که اوجی در اندیشه و فکر هستند.  اینها کسانی هستند که جهان را به این پایه از فضیلت رسانده‌اند. ایرج افشار یکی از آن خاک‌نشینان بود و در تکامل آن علی دهباشی. همیشه عاشقانه کار می‌کند. همین یک شمع را داریم و از او می‌خواهم که به خودش برسد.

مرحوم شیخ شبستری یک رباعی دارد: جهان بر روی این نه طاق مینا، چو خشخاشی بود بر روی دریا، تو خود را بین کزین خشخاش چندی، سزد گر بر بُروت خود بخندی. واقعا در فضیلت بی‌نهایت گسترده فضا، کره زمین چه قدر است؟ و در این فضا ایران چه چقدر است، و از ایران لرستان چه قدر است و از لرستان من چه قدرم؟ هیچ؟ اگر کاری شده است و قدمی برداشته‌ام از مهر مردم بوده و یاران هم‌قدم من. اگر مشکلی بود با دوستان و دوستی حل شد. البته هر کاری که کرده‌ام به دلیل عشقم به دیار و میهنم بوده است. و البته عاشقی تاوان دارد و منتی بر کسی ندارم.

حمید ایزدپناه: از لُرستان من چه قدرم؟ هیچ

اما یک کلمه می‌گویم چون زیاد از من می‌پرسند که واژه لر از کجا آمده است؟ قاطع و آخرین نظر من این است. ما در دوره کاسی‌ها شهری داشته‌ایم به نام «لور». این مرز بین ایلام و لرستان بوده است. الان در شمال اندیمشک است. به تاریخ هم نگاه کنیم همین است. بر اثر یک اتفاق شاید خشک‌سالی این جمعیت به سمت شمال می‌آید و کم‌کم نامش تبدیل به «لر» شده است.

دوستان اما به موسیقی اشاره کردند. بله، ما گنجینه‌ای داریم در لرستان. مثلا موسیقی «یارسان» که از شادی تا سوک است. حتی در غم رقص دارند. مثل «رقص رارا». من همه را با یاری دکتر مسعودیه، آوانویسی کرده‌ام.

یک مورد دیگری هم بگویم، ما یک جا پایی داریم از میترا. این میترا را از لرستان برده‌اند هند و از هند برای ما آورده‌اند. من تعصب ندارم، تاریخی حرف می‌زنم. اگر هم کم‌وکسر دارد باید اصلاح بشود. زاگرس بخشی در غرب ایران بوده است از ماد تا شوش. بعد اشکانیان آمدند و پهله شد. پهله اشکانی از لرستان شروع شد. اعتقاد که اشکانی‌ها داشتند اعتقاد آزاد بود. اعتقاد به هر دینی. از جمله اعتقادها میترائیسم بود. مهرگان‌کده. این در تاریخ هست. من ننوشته‌ام. ماه کوه داریم به نام مهر و چَم‌مهر. بخش مهر. همه اینها در مجموعه‌ای هستند که سمیره شد. لرستان جای ظهور مهر است و پرتویی از اندیشه مهر یارسان است. یارسان بخشی از اندیشه واقعا زیبا و گسترده مهر است. همه این مسایل در لابه‌لای زندگی خوابیده است و از جوان‌ها می‌خواهم این را به عنوان جای پا فرض کنند و دنبال کنند.

 من یه روزی حساب کردم دیدم که کاسی‌ها اجداد لرها مورد اعتماد هخامنشیان هستند. هخامنشیان از هر قومی می‌ترسید اداره آنجا به آنها می‌دادند و اینها «تَسیار» شدند. من چون عضو پیوسته فرهنگستان زبان بودم این واژه را پیشنهاد کردم. من بچه بودم و روزی راهزنان جلوی ما را گرفتند که ما لخت کنند. آن موقع کسانی بودند که ترسیار می‌گفتند یعنی پولی می‌گرفتند و کاروان را رد می‌کردند. ریشه تسیار همان ترس‌یار است مثل شهریار.

اما آنچه موجب اشتهار لرستان شد مفرغ بود. مفرغ در سال ۱۳۱۲ در کوهدشت در زمین‌های که متعلق به امان‌الله خان غضنفری بود پیدا شد. این مفرغ به پاریس رسید غوغا کرد. و بعد رفتند و کاوش کردند و قول شرف می‌دهم که چیزی در کتاب‌‌هایم آورده‌ام ذره‌ای دروغ نیست و سعی کردم اشتباه نکنم. اما اگر روزی اشتباهی از من دیدید باید اصلاح کنید. امیدوارم خدا به همه ما کمک کند اسم ایران را بزرگ بداریم.

پایان پیام

خروج از نسخه موبایل