لباس لُری بیانگر فرهنگ ما لُرها است
به گزارش پایگاه خبری گلونی، «عزیز محمدیمنش» معلم عشایری لرستان شامگاه گذشته با لباس کامل لری در برنامه «امشب» شرکت کرد. «عزیز محمدیمنش» در گفتوگو با گلونی گفت:
لباسی که در برنامه دیشب پوشیده بودم شال و سِتره نام داشت. این رنگ که تن من بود، معمولا برای مجالس شادی و خوشی استفاده میشود. در آن برنامه من نماینده یک استان بودم و بر خودم واجب دانستم که اصالت و فرهنگ سرزمینم را به مردم نشان دهم. لباسهای معمولی هر روزه مورد استفاده قرار میگیرد اما این لباس هم شکل و شمایل خوبی داشت و هم بیانگر فرهنگ ما بود. طبیعتا عمل کردن خیلی تاثیرگذارتر از مباحث تئوری است، پس بهتر بود این لباس تنم باشد تا اینکه بخواهم با زبان از اصالتم تعریف کنم. این لباس محلی ما را به دوران کهن میبرد و از طرفی چون برای مردم تازگی دارد توجه را به سمت خود جلب میکند. شکر خدا بازتاب پوشیدن لباس محلی من هم بسیار خوب بود و تماسهای زیادی از داخل استان داشتم که پرچم لرستان به اوج رفته است. و در همان ساعات اولیه بعد از برنامه ۴۰-۵۰ تا پیامک دریافت کردم.
لباس لُری بیانگر فرهنگ ما لُرها است
اما در مورد کارم من عاشق کوهستانها هستم و هر بار که به آن مناطق میروم درست مثل این است که تازه استخدام شدهام. شرایط سخت است اما خب من پذیرفتهام. من حتی به خاطر شغلم ازدواج نکردهام. چون هیچکس حاضر نمیشود شرایط زندگی من را بپذیرد از طرفی من هم قبول نمیکنم که آنجا را ول کنم و به شهر بیایم. در آنجا فقط معلم نیستم، در مجالس عروسی و یا عزایشان شرکت میکنم. چند وقت پیش معلمی را با خودم بردم و به مردم معرفی کردم و یا خیرین را به آنجا میبرم، گاهی پل میسازند و یا موارد اینچنینی. گاهی هم در تهیه لوازمالتحریر و کتابهای بچهها کمک میکنند.
گاهی نزاعهایی پیش میآید که در این مواقع سعی میکنم طرفین را آرام و موضوع را در حد توانم حل کنم. اگر جایی به سوادم احتیاج باشد حتما کمک میدهم. اگر اتفاقی برای کسی بیفتد یا کسی مریض شود سریعا با اورژانس ۱۱۵ و هلال احمر تماس میگیرم تا به صورت هوایی کمک بفرستند.
در حال حاضر هم به دنبال طرحی هستم که تا قسمتی هم پیش رفته است. میخواهم با هلیکوپتر ماهانه چند معلم را از تهران به کوهستان ببرم که به مدت سه هفته آنجا باشند و ۷ روز هم برای استراحت به محل زندگیشان برگردند. این روند تا شش ماه ادامه داشته باشد. شکر خدا کارهای اولیه هم انجام شده.
در برنامه دیشب هدفم این بود که سختی کار معلمان روستایی و کسانی که در چنین مناطقی تدریس میکنند را عنوان کنم. میخواستم چند فیلم پخش کنم که متاسفانه فرصت کم برنامه مانع شد. دوست دارم که فرق معلم شهری با معلم روستایی که یک ماه در کوه میماند و ارتباطش با دنیای خارج قطع میشود مشخص شود. این معلم دسترسی به هیچ امکاناتی ندارد. پس بایستی چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ معنوی مورد توجه بیشتری قرار بگیرد. چون اگر حمایت وجود داشته باشد شوق معلم دو چندان میشود.
پایان پیام