من به عشق همایون بهزادی ۵۰ سال است که پرسپولیس را دوست دارم
به گزارش پایگاه خبری گلونی، نصرالله حدادی مورخ و تهرانشناس که سابقه رفاقت دیرینه با مرحوم بهزادی داشت گفت:
بدون هیچ شک و تردیدی میتوانم بگویم که روی دست همایون بهزادی فوروارد در ایران نیامده است و اگر این حرف که من میزنم خدای نکرده توهین به کسی نباشد میخواهم بگویم مثلا علی دایی با همه صلابتش در فوتبال بند انگشت همایون بهزادی نمیشد. نه او بلکه بسیاری از فورواردهایی که بعدا جای همایون بهزادی آمدند هم به مقام او نرسیدند. همایون بهزادی شاخصههایی داشت که بعدا هرگز در فوتبالیستهای کشورمان نیامد. چه این که پرویز قلیچخانی وقتی هافبک وسط تیم ملی بود هرگز مثل پرویز قلیچخانی در فوتبال نیامد و نخواهد آمد. من به ضرس قاطع میگویم کسانی که آن نسل فوتبال یادشان است میدانند که پرویز قلیچخانی چه میکرد و چگونه بازیکنی بود. همایون بهزادی هم دقیقا همینطور بود و یکی از خصوصیات عجیب وی این بود که وقتی به هوا بلند میشد روی هوا برای لحظهای میایستاد و این برای عدهای قابل قبول نیست و من این را بارها از زبان خود همایون بهزادی شنیدهام در ورزشگاه حیدرنیا که مدرسه فوتبال داشت.
من نخستین بار همایون بهزادی را در بازی تهران جوان و شاهین دیدم. اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۴۷ بود. من فکر میکنم ۱۳-۱۴ سالم بود که من نخستین بار همایون بهزادی را با پیراهن سفید تیم شاهین دیدم و از همان زمان عاشق و دلبسته تیم شاهین شدم که این شاهین بعدها پرسپولیس شد، پرسپولیس پیکان شد، پیکان پرسپولیس شد و همچنان به روزگار ما رسید. بازیکنان خیلی زیادی به پرسپولیس آمدند که شاید علی پروین سرآمد همه آنها باشد که در کنار همایون بهزادی بازی کرد. اگر از او بپرسید به شما خواهد گفت که همایون بهزادی چقدر بازیکن تاپی بود. من اوج بازیهای همایون بهزادی را در بازی پایانی جام ملتهای آسیا که اگر اشتباه نکنم ۳۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ در بازی با اسرائیل در تهران بود دیدم که ما با گلی که اشپیگلر بازیکن یهودیتبار آلمانی به ثمررسانده بود عقب بودیم. وقتی همایون بهزادی جای اصغر شرفی آمد یادم است که با آمپول وی را به بازی فرستادند چون پایش مصدوم بود و همایون توانست گل تساوی را بزند. و در دقیقه ۸۹ پرویز قلیچخانی از وسط زمین تیر خلاص را شلیک کرد و ایران ۲-۱ از اسرائیل برد. زوج همایون بهزادی و حسین علی کلانی و بعدها در کنار آنها صفر ایرانپاک و همچنین محمود خردبین و همچنین محمد زادمهر. اینها بازیکنانی بودند که بعدها آمدند.
در مورد همایون بهزادی و حسین کلانی من یادم است که مرحوم ناصر حجازی خودش به من گفت هرموقع این دو میپرند هوا من نگاه میکردم ببینم تور دروازه ما میلرزد یا نه. من یادم است زمانی که تیم دوکلاپراک چکاسلواکی به ایران آمده بود. آن زمان تیمهای شرق اروپا خیلی خوب بازی میکردند همایون بهزادی در بازی با دوکلاپراک آن قدر بالا پریده بود که دست دروازهبان تیم دوپلاپراک به کف پای همایون بهزادی رسیده بود. یعنی پرشی بالای حدود دو متر که از عجایب بود.
یادم است در بازی با کروزیروی برزیل در آبان ماه ۱۳۵۰ یا ۵۱ که بازی افتتاحیه ورزشگاه آزادی بود و اتفاقا باران هم میآمد. همایون خیلی خوب بازی کرد. این تیم ۴ تا بازیکن اصلی از تیم ملی برزیل را داشت. در این بازی پرسپولیس ۴-۲ باخت. اگر در آن روز به جای هادی طاووسی عسگرخانی دروازهبان بود قطع به یقین پرسپولیس نمیباخت. چون روی اشتباهات هادی طاووسی باخت. من یادم است تیم کروزیرو یک دفاع وسط داشت که آرژانتینی الاصل بود به نام اریک فونتانا که ۱۹۴ سانت قدش بود با وزنی نزدیک به ۱۰۰ کیلو بسیار تنومند بود. یادم است وقتی همایون بهزادی پرید و با ضربه سر توپ را در دروازه جای داد اریک فونتانا پرسیده بود این چه کسی بود که روی سر من توانسته بود هد بزند.
و یادم است در جام کوروش کبیر در تهران همایون بهزادی در تیم ملی خیلی خوب بازی کرده بود در مقابل تیم ملی رومانی. مربی رومانی، استرانگ کواچ پرسیده بود که این بازیکن را از کجا آوردهاید که این قدر خوب هد میزند؟
همایون بهزادی در اولین دوره جام تختجمشید در بازی رفت ۳ گل از ۶ گل را به ثمر رساند. من خودم در استادیوم بودم و دقیقا یادم است که گل آخر که همایون بهزادی به ثمر رساند دقیقه ۸۹ بود. که توپ از طرف راست سانتر شد و در این مواقع اساسا بازیکن از سمت چپ برمیگردد و ضربه میزند اما بهزادی با پای راست توپ را کوباند در دروازه ناصر حجازی. منصور رشیدی و ناصر حجازی روی هم ۶ تا گل خوردند و این ۶ تاییهای معروف که میگویند دوتایش را ایرج سلیمانی، یکی را کلانی و سه تا را همایون بهزادی زد.
همایون بسیار خوشتیپ و خوشپوش بود. یک روز در ورزشگاه شهید حیدرنیا من پیش همایون رفته بودم بچههایی را که تمرین میداد دعوایشان شده بود. همایون رفت و آنها را تنبیه کرد. آ خر بازی بچهها آمدند و از همایون عذرخواهی کردند. همایون هم انها را دورش نشانده بود و نصیحتشان میکرد. من اجازه خواستم چیزی بگویم. گفتم بچهها وقتی تیم کروزیرو آمد ایران از ۱۱ بازیکن اصلی تیم ملی برزیل ۴ تای آنها در کروزیرو بازی میکرد. همایون بهزادی روی سر اریک فونتانا هد زد و توپ وقتی وارد دروازه شد اریک فونتانا گفت این چه کسی بود؟ .وقتی این را گفتم اشک در چشمان همایون حلقه زد. این موقعی بود که همایون تازه از زندان آزاد شده بود.
همایون قبل انقلاب در عضویت سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود و بعد از انقلاب به دردسر افتاد. اشتباهی که وجود داشت این بود که فکر میکردند هر کس که در سازمان اطلاعات و امنیت کشور حتما شکنجهگر بوده در حالی که همایون بهزادی مسئول حفاظت از سفارت شوروی بود. چون روسها در ایران جاسوسی میکردند. همایون سرتیمی داشت که اعضای سفارت را تعقیب میکرد. خوشبختانه در زندان، کاظم رحیمی توانست برای او کاری کند. چون کاظم رحیمی نزدیکی زیادی با مرحوم حاج احمد آقا خمینی داشت. حاج احمد آقا خمینی خودش در تیم شاهین قم بازی میکرد. آنها واسطه شدند و او از زندان بیرون آمد.
بعد از این ماجراها همایون درگیر برخی چیزها شد که برای آدم بزرگی مثل همایون سنگین بود. خودش مثال میزد من با شاههای این مملکت فالوده نمیخوردم. راست میگفت. آن سالهایی که تیمسار خسروانی رئیس باشگاه تاج بود ضمنا رئیس سازمان تربیت بدنی بود اعمال میکرد نفوذ خودش را. سه تیم به نام تاج، افسر و دیهیم داشت که با خریدن داورها نتیجهها را برمیگرداند. یادم است داوری بود به نام مرحوم حاج ابوالحسن که ما شاهینیها میگفتیم تاج ابوالحسن، چون خیلی از بازیها را به نفع تاج سوت میزد. برمیگردد به سال ۵۱ با درگیری که بین تیمسار خسروانی و همایون پیش آمد. همایون نزد شاه رفته بود شاه گفته بود: «چی میگی همایون؟» و او را به اسم کوچک صدا زده بود. او هم گله کرده بود از این وضعیت.
بعد از آن موجب شد بنیان جام تختجمشید در سال ۵۲ گذاشته شود و با توجه به ساختاری که از فوتبال انگلستان گرفتند آدمهای مثل مانوک خدابخشیان، کامبیز آتابای، مرحوم دیدهبان بنیان جام تختجمشید را گذاشتند و فوتبال ما در آسیا بدون رقیب بود. همایون در دور اول و دوم و سوم جام تخت جمشید همراه پرسپولیس بود. از دور چهارم به بعد آمد و باشگاه شهباز را راهاندازی کردند. مرحوم اکرامی و مرحوم برومند درخواست کردند از تیمسار حجت کاشانی باشگاه شاهین را احیا کنند ولی شاه شروطی گذاشته بود. اول اینکه اسم شاهین نه بلکه شهباز. چون طرفدارهای شاهین که اساسا مخالف نظام پهلوی بودند بلند میشدند و میگفتند شاه و دستهایشان را به سمت جلو هل میدادند و میگفتند هین. دوم ۳ یا ۴ بازیکن از تیم پرسپولیس و ۳-۴ تا از تاج بیایند تا قطب سوم فوتبال ایران شکل بگیرد.
همایون بهزادی به نظر من تکرار نمیشود. خیلی نجیب بود. پدرش افسر ارتشی بود و همیشه میگفت من در خرمآباد به دنیا آمدهام. بعد از آن ماجرا خیلی سیگار میکشید اما عاقبت آن را کنار گذاشت در ترک کردنش افراد زیادی از جمله مرتضی احمدی، محمود خردبین، حسین کلانی و… کمک زیادی کردند.
همین قدر بگویم همایون بهزادی عشق دوران نوجوانی من بود. من با عکسهای همایون بهزادی میخوابیدم و بیدار میشدم.
یک زمین ورزشی در خیابان قزوین بود به نام زمین میلان. من اولین بار همایون بهزادی را آنجا دیدم. از شوق به گریه افتادم همایون من را بغل کرد و من عکسش را دادم امضا کرد. بازیکنانی مثل مسلمخانی، جعفر علیقلیان، مجید تشرفی که فوتبالیستهای تیم ملی شدند هم آنجا بودند. تکیه کلامش پسرم بود و حالا متاسفانه در زندگیاش هم طلاقی بود. این مسائل او را اذیت کرده بود.
همایون بهزادی تکرار نخواهد شد. به ضرس قاطع میگویم فوتبال ایران مثل همایون هرگز نخواهد دید.چون همایون بهزادی کامل بود. با پا بسیار خوب بازی میکرد. با سر عالیتر بازی میکرد. قد بسیار کشیده و بلندی داشت و نکته جالب اینکه همایون زبان میدانستند. آنها درس و اخلاق را باید اول میآموختند طوری که همایون میگفت مرحوم اکرامی به مدرسه ما میآمد و نمرات ما را کنترل میکرد. آن نسل هرگز تکرار نشدند و ما دیگر نتوانستیم جام ملتهای آسیا را به دست بیاوریم. همیشه همایون میگفت من نماینده اموات در میان فوتبالیست ها هستم و همیشه منتظر مرگ بود.
با وجودی که از لحاظ مالی تحت فشار بود از اسب افتاده بود نه از اصل. وقار و طمانینه خودش را داشت. من او و ایران پاک و کلانی را فراموش نمیکنم. خدا کلانی را حفظ کند.
پایان پیام