پایگاه خبری گلوَنی، مجید دریکوند*: این روزها محیط زیست ایران عرصه خوبی برای ابراز نظرهای مختلف و متنوع و بعضا غیرکارشناسی و غیرمنطقی شده است. متاثر بودن محیط زیست از سیاست در جایجای دنیا امری اجتنابناپذیر بوده اما خوبی ماجرا این است که بدنه مردمی و حامی محیط زیست از سیاست به دور است و این موضوع را نباید از یاد ببریم.
از زمان روی کار آمدن دولت دکتر روحانی تا به حال شاهد بودهایم که بیشترین یورش و حملات سیاسیون مخالف دولت، متوجه سازمان حفاظت محیط ریست و شخص ریاست سازمان بوده است و از نگاه هر انسان بیطرفی کاملا مشهود است که در این جدال قربانی اصلی محیط زیست خواهد بود. خانم دکتر ابتکار در سال ۹۲ بهترین و شاید تنها گزینه برای ریاست سازمان بحرانزده حفاظت محیط زیست بود. معصومه ابتکاری که در کوله بار تجربیاتش دو مرتبه معاون رییس جمهور و بیش از شش سال عضویت شورای شهر را داشت. اما چه شد که انرژی ابتکار و بدنه مردمی حامی وی، بیشتر صرف دفاع از محیط زیست و شخص ابتکار گردید؟
بنا بر تعاریف و مبانی ابتدایی مدیریت سه مولفه به عنوان ضروریات مدیریت هر سامانه یا مجموعه در نظر گرفته میشود:
نخست منابع مالی، دوم نیروی انسانی متخصص و سوم مدیران مجموعه!
واضح است که بودجه اندک اختصاص یافته به سازمان حفاظت محیط زیست کفاف هزینههای حداقلی سازمان را هم نمیدهد چه رسد به ارتقاء محیط زیست منطبق بر معیارهای جهانی و رقابت با کشورهای پیشرو در امر حفاظت از محیط زسیت!
نگارنده معتقد است سازمان حفاظت محیط زیست کشور از باب نیروی انسانی متخصص یا همان بدنه کارشناسی چندان هم دچار فقر نیست بلکه با چاشنی اعتماد میباید قدرت عمل را به کارشناسان سپرد که البته این موضوع خود یکی از قابلیتهای مدیران است که در ادامه اشاره خواهد شد. تجربه ثابت کرده هرگاه که به کارشناسان این عرصه اعتماد شده شاهد پیشرفت و برونرفت از بحرانها بودهایم کما اینکه اعتماد عمومی به مدیران دانشگاهی بیش از باقی مدیران سفارشی و تحمیلی به سازمان حفاظت محیط زیست بوده و هست و البته بدنه کارشناسی سازمان هم همواره افرادی را به عنوان مدیر تربیت کردهاند که اکثرا کارنامه مثبتی از خود به جا گذاشتهاند.
مولفه سوم که با عنوان مدیریت ارائه شد نقش بسیار مهمی در هدایت جریان محیط زیست و حفظ آن داشته و دارند. مجرایی که سازمان حفاظت محیط زیست بارها و بارها از آن دچار آسیب شده است. کنشگران این عرصه همواره از مدیران تحمیلی به سازمان رنج بردهاند. این موضوع محدود به یک برهه و یا یک دولت نیست. از آنجایی که معمولا و عملا محیط زیست موضوعی درجه دو محسوب میشود، لذا سطوح مدیریتی سازمان محیط زیست به جز معدود مدیران شاهد آمد و رفت مدیرانی شده که یا از حمایت شخص حقوقی خاصی بهرهمند هستند یا خیلی دغدغه حفظ محیط زیست را علیرغم سواد اندک مدیریتی و محیط زیستی دارند. در این بین معصومه ابتکار مانده و محیط زیست و برخی مدیران کاسه داغتر از آش.
واقعیت این است که امروز محیط زیست بیش از هر چه از بیتجربگی و بیکفایتی رنج میبرد. از این رنج میبرد که عدهای سازمان محیط زیست را به چشم محلی برای تمرین و یادگیری و سکوی پرتاب به سطوح بالاتر مدیریتی میبینند.
با بررسی آمار مدیران وارد شده به این سازمان نتایج جالبی را مشاهده میکنید، افرادی از وزارت آموزش و پرورش، بعضی از جهاد کشاورزی، بخشی از وزارت نیرو و بسیار نمونههای دیگر از این جمله هستند. به این فهرست اضافه کنید بسیار افراد دیگری که در صف دریافت پست در محیط زیست به انتظار نشستهاند.
در این بین پس سهم فارغالتحصیلان رشته محیط زیست چه میشود؟ نقش و جایگاه پرسنل توانمند و خلاق و با سواد سازمان محیط زیست که ارتقاء حق آنهاست چه میشود؟ نقش جوانان با انگیزه و متخصص کجا دیده شده است؟
با این حال به جای معصومه ابتکار اگر شخص رییس محترم دولت هم عهدهدار بود چه بسا به بیکفایتی متهم میشد، جالب است که بضا مدیران سطوح میانی سازمان جوابگوی ضعف و تعلل و بیکفایتی خود نیستند و تقصیر را به گردن ابتکار و سیاستهای او میاندازند.
در دو سال گذشته مدیریت و مدیران خانم ابتکار موضوع مهمی است که تا کنون فرافکنیها کمتر اجازه رونمایی به آن داده است، از این پس به همه مشکلات محیط زیست، مدیران تحمیلی و سفارشی را نیز بیافزایید.
پایان پیام
*عضو شورای اطلاع رسانی سازمان محیط زیست