پایگاه خبری گلونی، احسان بهرامغفاری: سال ۱۳۶۱ نخستین جشنواره فیلم فجر برگزار شد، در حالی که برگزارکنندگان و فیلمسازان هم تعریفی از برگزاری جشنواره نداشتند! بنا بر این بود که جشنواره ده روزه باشد و از ۱۲ تا ۲۲ بهمن به درازا بکشد که این اتفاق نیافتاد و تا ۲۴ بهمن ادامه یافت که اگر پادرمیانی جمعی از ریشسفیدان نبود، بعید نبود تا شب عید این جشنواره ادامه پیدا کند! هیئت داوران به جز یکی دو اسم، باقی ناآشنا بودند. در بخش مسابقه فیلمهای خارجی و داخلی با هم نشان داده میشد و جالب است بدانید کیانوش عیاری و واروژ کریم مسیحی با فیلم کوتاه در جشنواره اول شرکت داشتند. از جذابیتهای این دوره، نمایش فیلم «جنگ ستارگان» جورج لوکاس در بخش سینمای کودک بود! که البته بزرگترها سر و دست شکاندند تا این فیلم مختص به کودکان را از دست ندهند. اتفاق نادر این دوره، پخش آثار نیمی از بزرگان تاریخ سینما بود که دیگر هیچگاه این اتفاق نیافتاد، اما برای کسانیکه این فیلمها را روی پرده دیدند، یکی از خاطرات فراموشنشدنیشان شد. با پایان جشنواره، هیئت داوران هیچ فیلمی را در حد و اندازه جایزه گرفتن ندانست و تنها یک جایزه به مرحوم ملاقلیپور داده شد و جالب است که هیچکس هم از جایزه نگرفتن ناراحت نشد و همه راضی به خانه رفتند.
از نکات قابل توجه این دوره، بخشی بود که سرخپوستان و سیاهپوستان آمریکا پرداخته بود که در نوع خودش جالب بود. دومین دوره این جشنواره کمی جدیتر بود واین را میشد از پوستری که مقداری گل و گیاه دور سر پرندگان بود، تشخیص داد. جالب است که داریوش ارجمند هم در این دوره بهعنوان کارگردان شرکت کرده بود و هنوز بازیگر معروفی نشده بود و سودای سیمرغ داشت. هیچ فیلم خارجی در این دوره نمایش داده نشد و مانند اولین دوره، هیچ فیلمی شایسته دریافت جایزه شناخته نشد. جالب است بدانید پرویز پرستویی که ۲۸ سال سن بیشتر نداشت! در این دوره بهعنوان جوانترین سینماگر شناخته شد و یک لوح هم دریافت کرد. دوره سوم یک تفاوت عمده با دو دوره قبلی داشت، دو پرندهای که سال پیش بر پوستر جشنواره نقش بسته بودند، این بار تبدیل به سه پرنده شده بودند و تعداد گلهایی که دور سر این پرندهها میچرخید اضافه شده بود. در این دوره هم فتحعلی اویسی با یک فیلم شرکت کرده بود و عاقبت هیئت داوران دست به سنتشکنی زده و بهترین فیلم را از لحاظ الگویی کشف کردند تا جایزه بهترین فیلم به فیلم «مترسک» اثر مهدی معدنیان داده شود و خیال فیلمسازان راحت شود که بالاخره یک فیلم الگویی(!) در این سینما پیدا میشود. در دوره بعدی، طراح پوستر که دیده بود اگر بخواهد هر دوره یک کبوتر اضافه کند باید به تدریج پوستر را تبدیل به بیلبورد بکند، تصمیم میگیرد کاری بکند کارستان. در بیابانی لمیزرع یک حلقه نگاتیو از نوع عکاسی و نه سینما، را با آبرنگ کشیده بود که گیاهی از آن سر برآورده بود و این گیاه به ابرها رسیده بود و ابرها را در نوردیده بود تا برای ما نسخهای دیگر از جک و لوبیای سحرآمیز را تداعی کند. بخش فیلمهای خارجی که در دو دوره قبلی خاموش شده بود، دوباره روشن شد و جالب است که یکباره فیلمهای مطرح تاریخ سینما از کارگردانان بزرگ تاریخ سینما بر پرده جشنواره نقش بست.
در این دوره هم هیئت داوران هیچ فیلمی را شایسته دریافت جایزه بهترین فیلم نمیداند. فیلمسازان سر و صدایشان در میآید که بالاخره فیلم خوب از دید شما یعنی چه؟ هیئت داوران متنی بلند بالا را در روز اختتامیه قرائت میکند که همه بدانند فیلم خوب یعنی چه و معیاری شد که سال بعد، تمام فیلمها بر مبنای همان نامه ساخته شوند که در نوع خودش بینظیر بود. بنابراین سینمای ایران به یکباره در هشتاد درصد از فیلمهایش به موضوع روستا میپرداخت و تعداد اندکی هم این وسط فیلم کمدی ساخته بودند. هیئت داوران در این دوره متحول شده و جوایز گروهی به همه میدهد. مثلا سه صدابردار همزمان برنده میشوند! داوران جشنواره ششم نیز فیلمی را به عنوان فیلم برتر انتخاب نمیکنند و جالب است بدانید که در این دوره، تقریبا بهترین فیلمهای بزرگان این سینما در بخش مسابقه شرکت داشتند. اما از جشنواره هفتم به بعد است که آنچه امروز ما بهعنوان خاطره از جشنواره فجر یاد میکنیم شکل میگیرد، یعنی صفهای کیلومتری مخاطبان برای دیدن فیلمهای جشنواره در سوز و سرما. در هشتمین دوره، سیمرغ نشان اصلی جشنواره میشود و جشنواره بالاخره سر و شکل جشنواره به خود میگیرد و یکی از بهترین دورههای جشنواره، همین دوره میشود. دهه ۷۰، دههای است که جشنواره فیلم فجر ابعاد بینالمللی پیدا کرده و جالب است بدانید اعتبار آن در آسیا و جهان از خیلی جشنوارههایی که امروزه درجه اول شناخته میشوند، بالاتر میرود. اما در سالهای اخیر، سیمرغ جشنواره که بر بلندا بود، به سختی قادر به پرواز کردن بود. حالا ببینیم جشنواره امسال میتواند دوباره این سیمرغ را به پرواز دربیاورد یا نه.
پایان پیام