کتاب «اکولوژی و محیط زیست خودمونی» نوشته دکتر نصرتالله صفاییان به زبانی ساده و طنز به بررسی مشکلات زیست محیطی و راهحلهای زندگی بهتر بر روی کره خاکی میپردازد. این کتاب را انتشارات معین منتشر کرده است.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، نویسنده در مقدمه کتاب تکلیف خواننده را به طنز مشخص کرده است و نظر خود را در مورد اکولوژیستها بیان میکند: اگر میخواهید یک جرعه آب خوش از گلویتان پایین نرود اکولوژیست و حامی محیط زیست شوید. با همان نگاه اول به لیوان آب، بجای دیدن آسمان بدین گونه که سهراب سپهری سروده است:
در گشودم،
قسمتی از آسمان
افتاد در لیوان آب من
تصویری از بیابان که روزگارانی جنگل یا مرتع بوده و یا سیل و سیلاب در لیوان آبتان خواهد افتاد و شاید هم ذهنتان برود سراغ آلودگی آب، آنهم نه با کودهای شمیایی و سموم سرطانزا، بلکه با رادیواکتیویته.
به مناسب انتشار این کتاب با دکتر صفاییان گفتوگوی کردیم. نصرتالله صفاییان در روز یکم خرداد ۱۳۲۳ خورشیدی در خرمآباد به دنیا آمد. به گفته خودش او بزرگشده کوههای زاگرس لرستان و فرزند چشمهساران و رودهای خروشان این دیار است. او در سال ۱۳۵۰ لیسانس جنگلداری را از دانشگاه تهران (کرج) گرفت و بعد از رو به کارهای اجرایی و تحقیقاتی در زمینه مرتعداری، آبخیزداری ومحیط زیست آورد. با مهاجرت به کشور فرانسه مدرک کارشناسی ارشد اکولوژی و دکترا را در مهندسی محیط زیست از دانشگاه علوم و تکنیک این کشور در سال ۱۳۵۹دریافت کرد. بعد از انقلاب از کشور فرانسه به ایران آمده و تا اخذ درجه استادی تدریس اکولوژی دانشگاه مازندران را عهده دار بوده است.
دکتر صفاییان هرچند سالهای زیادی از زادگاهش دور بوده است ولی هنوز دلبستگی زیادی به خرمآباد دارد. وی در مورد اولین جرقهای که به محیط زیست علاقهمندش کرد میگوید: زندگی در شهری مانند خرمآباد با چشمههای جوشان و رودهای خروشان و کوههای سر به فلک کشیده، خود به خود انسان را به طبیعت دلبسته میکند. آب روانی که از چشمهشَهوا (شاهآباد) از میان خانه ما میگذشت و باغهای شهر بهترین زمینه برای علاقه مند شدن با محیط زیست بود.
وی که علاقه زیادی دارد تا به زبان مادریاش یعنی لری صحبت کند ادامه میدهد: بعد از سالها دوری از وطن مانند گذشته به خوبی نمیتوانم لری حرف بزنم و کلماتی که ادا میکنم با فرانسه و فارسی در هم آمیخته شده است.
در مورد دلیل نامگذاری کتاب از او میپرسیم که میگوید: قرار بود نام کتاب اکوژی برای غیر اکولوژیستها باشد. ولی از آنجا که همه ما از کودکی به نوعی سرگرم انجام و تحقیق در کار اکولوژی هستیم واصلا غیر اکولوژیستی وجود ندارد نام کتاب شد اکولوژی و محیط زیست خودمونی.
از دکتر صفاییان میپرسم که ویژگی این کتاب را در چه چیزی میبینید. توضیح میدهد: ویژگیهای این کتاب بیان علم بومشناسی به زبانی ساده و همراه با شعر و گاهی طنز است. شاید یکی از ویژگیهای این کتاب، با توجه به مشکل پیدا نمودن کتاب در این زمینه و بیعلاقهگی خیلیها به کتابخوانی، خلاصه و قابل فهم نمودن مطالب سنگین تقریبا اکثر کتابهای بومشناسی در یک کتاب بوده است.
زبان طنز آن در آغاز برای ایجاد انگیزهای در خوانش است، واین طنازی بعد از فهم مطلب، گهگاه به گریستن میانجامد. طنز در حقیقت بیان تلخیها و زشتیها به زبانی است که قبل از آنکه خواننده را فراری بدهد موجب تفکر و اندیشیدن در این موضوع میشود و برای همین هم میگویم گاهی انسان را به گریستن وا میدارد.
این محقق و نویسنده در مورد وضعیت محیط زیست و فعالان زیست محیطی میگوید: متاسفانه خطر محیط زیست ایران را تهدید میکند. تصمیمهای اشتباه و غیر اصولی مانند ساختن سدهای فراوان بیهوده موجب تخریب محیط زیست شده است. به طور مثال طرح انتقال آب دریای خزر به کویر هر چند وقت یکبار مطرح میشود که فقط هزینه زیادی در بر میگیرد و نتیجهی آن مانند بلایی است که بر سر دریاچه آرال آمد و نابود شد.
دکتر صفاییان از ناآگاهی مردم گلهمند است و میگوید: کتاب خواندن حتی در بین تحصیلکردههای ما هم کم است. تحصیل خلاصه شده است در گرفتن مدرک دانشگاهی و درک و سواد خاصی پشت این مدرکها نیست. آگاهی دادن به مردم باید هم به صورت رو در رو و شفاهی صورت بگیرد و هم نوشتاری. هردو پا به پای هم، ولی آگاه شدن و احساس تعهد آغاز کار است.
صحبت پایانی ایشان بیان یک خاطره بود:
در گردهمایی باشکوهی که در هشتادپهلو خرمآباد در جمع هنرمندان برگزار شده بود با الهام و در ادامه شعر شاملو برای سرزمین کودکیام چنین برلبم آمد. لازم به یادآوری است که در ذهن من نوشتن کتاب مورد بحث، بردوش نشاندن خلق است برای دیدن آنچه که در محیط زیستشان اتفاق افتاده است و یا اتفاق خواهد افتاد!
ای کاش میتوانستم
یک لحظه کاش میتوانستم
بر دوش خود بنشانم
این خلق بیشمار را
گرد حباب خاک بگردانم،
تا با دو چشم خویش ببینند
در شهر من
در سرزمین کودکی من
زآن رودهای پاک خروشان
زان چشمههای جوشان
زان ماهیان سرکش وحشی
زان قوچهای سرمست
زان جنگل بلوط، بلوطستان
اثری نیست
تا باورم کنند
ایکاش میتوانستم
یک لحظه کاش میتوانستم
پایان پیام
گقتوگو: محمد پورخداداد