یک فیلم کاملا معمولی

پایگاه خبری گلونی، انوشه میرمجلسی: کاش یک نفر پیدا شود و از مخاطبان فیلم «یک شهروند کاملا معمولی» دلجویی کند. دلجویی برای زمانی که صرف تماشای قدم زدن‌های کاملا معمولی پیرمرد قصه کردند. دلجویی برای زمانی که در خماری سپری شد، خماری برای تماشای لحظاتی طولانی و بی‌هدف. کاش یک نفر بعد از تماشای فیلم از مخاطبان بپرسد که چه قصه‌ای را تماشا کردید که این گونه با چشم‌های خسته و خواب‌آلود سالن را ترک کردید. همه چیز کاملا معمولی است. این خلاصه‌ترین حرفی است که می‌شود برای این فیلم به زبان آورد.
مخاطبان «یک شهروند کاملا معمولی» در کاخ جشنواره، گوششان به شنیدن صدای خروپف‌های بغل‌دستی و پشت‌سری‌شان عادت کرد و خودشان هم دست کمی از آنها نداشتند. مجید برزگر یک قصه ساده را آن قدر پیچاند و پیچاند که نه رمقی برای قصه ماند و نفسی برای فیلم. قصه‌ای که می‌شد زیباتر و زنده‌تر روایت شود اما نتیجه، یک فیلم خسته کننده است با قصه‌ای که خیلی زود لو رفت.
سینمای هنروتجربه مدتی است که جای خود را میان مخاطبان سینما باز کرده است و سینما دوستان حرفه‌ای ترسی ندارند از اینکه به تماشای فیلم‌هایی بنشینند که با سینمای روز و جریان‌های اصلی کمی فرق داشته باشد. پس اگر مخاطب بعد از تماشای فیلم خسته و ناراضی از سالن خارج می‌شود، علت را در قصه بجویید نه در سلیقه مخاطب.

پایان پیام

اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
به بالا بروید