ای کاش همه شهرها یک «سیدفرید» داشتند
نصرالله حدادی، مورخ، پژوهشگر و تهرانشناس یادداشتی درباره مجموعه «خرمآبادشناخت» نوشته و تالیف سیدفرید قاسمی در اختیار پایگاه خبری گلونی قرار داده است که میخوانید:
هنگامی که دوست عزیز و نازنینم سیدفرید قاسمی که اتوبان محبتش همواره به سوی من یکطرفه بوده و از این بنده جز زحمت، چیزی به دست نیافته است، گفت: دو جلد کتاب «سرگذشت خرمآباد» و «دانشنامک خرمآباد» را نوشته و چاپ کرده است، تصورم بر این بود که با دو جلد حداکثر ۴۰۰-۳۰۰ صفحهای مواجه خواهم بود، اما وقتی رضا ساکی این لر بیادعا که عاشقانه سیدفرید را دوست دارد و من نیز به او ارادت فراوانی دارم، لطف کرد و دو جلد کتاب را فرستاد، دهانم از حیرت باز ماند.
آن روز وقت نکردم کتاب را ببینم، اما روز بعد که فرصتی یافتم و به سراغ کتابها رفتم، سرآغاز دردناک کتاب، اشک را چنان در چشمانم پرده ساخت که نمیتوانستم حروف کتاب را ببینم. نزدیکان میدانند که سیدفرید قاسمی سلامتی را در راه این کتاب از دست داده است و چشمش را قربانی آن کرده است.
عشق بیپایان سیدفرید به سرزمین مادری در سطر سطر این دو کتاب قریب به ۲۵۰۰ صفحه نمایان است و فقط میتوانم کار گراسنگ و سترگ او را با فراهمآوری لغتنامه دهخدا از سوی آن مرد بزرگ مقایسه کنم.
ای کاش همه شهرها یک «سیدفرید» داشتند
دهخدا میگوید: من در تمام ایام فراهمآوری لغتنامه دهخدا که بیش از ۳۰ سال طول کشید، فقط سه روز کار را تعطیل کردم که یک روز آن به خاطر مرگ مادرم بود و دو روز دیگر به علت بیماری. و اطبا در تعجباند که چگونه من بیش از ۳۰ سال بر روی دو پا نشسته، سیگار کشیده و یکتنه فیشهای لغتنامه دهخدا را فراهم آوردهام و عارضهای بر من مستولی نگشته است.
یا روزگار تغییر کرده و رنجها تلختر شده و ضربات کاریتری وارد میکند و یا آنکه مردم روزگار دهخدا قدرشناستر بودند که او به هنگام تدوین لغتنامه دهخدا چندان دچار عارضه نشد و به بستر بیماری نیفتاد. هرچند سیدفرید و دهخدا بدون چشمداشت به این و آن، گام در این راه نهادند و آفریدند آنچه را که امروز شاهدش هستیم و به یقین بدیلی را بر آنها نمیشود تصور کرد.
اگر تمام شهرهای کشورمان پژوهشگرانی از صنف و سنخ دهخدا و سیدفرید داشتند، چه خوشبخت مردمانی ما بودیم و خوشا به حال لرستانی و خرمآبادیها که یک سیدفرید دارند که چنان نوشته که میتوان هر کسی را بخواهید، اعم از مانده یا رفته، در هر زمینهای در شهر خرمآباد را در دانشنامک که خیر، در دائرهالمعارف خرمآباد پیدا کرد. از میرزا یحیی تفرشی گرفته تا حسن حمزهای که اولی شاعر است و دومی خواننده. از دانشکده پرستاری مامایی گرفته تا دانشگاه علوم خرمآباد. از علیمروت سگوند گرفته تا نورالدین سگوند که هر دو در دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. از کاکاشرف گرفته تا کاکاشرف دیگری که به جای دهستان، رود است و در عجب میمانی از این همه دقت.
اما در دائرهالمعارف سرگذشت خرمآباد ریزبینیهای سیدفرید آنچنان است که گویی تمام تاریخ خرمآباد را خود زیسته، دیده و روایت کرده است. از آب گرفته تا میزان بارش، از باد گرفته تا میزان دما، از کوه گرفته تا زمینهای قابل کشت؛ و همه روزگاران را درنوردیده تا به ما بگوید خرمآباد در طی تاریخ، چه تاریخ پرفراز و نشیبی را طی کرده است و سرگذشت دردناک هموطنان عزیزمان در دوره پهلوی اول و ستمی که ستاره بهدوشان ارتش ظفرنمون آن پادشاه قدرقدرت با ملتی که فقط میخواستند با آداب و رسوم خود و آنچه از نیاکانشان آموخته بودند، زندگی کنند.
ای کاش همه شهرها یک «سیدفرید» داشتند
من نمیدانم سیدفرید قاسمی چند سال عمر بر سر این دو کتابگذارده، اما میدانم که سیدفرید ۵۰ سال دارد و ۵۰ سال برای فراهمآوری این دو کتاب وقتی کمی است. مگر آنکه بگوییم عالم عشق و عاشقی بوده و سرزمین مادری چنان این سید مهربان را بر سر ذوق آورده که چنین اثر گرانسنگی را فراهم آورده است. هرچه بخواهی در این دائرهالمعارف عظیم پیدا میکنی و فکر میکنم هر لر و خرمآبادی در هر جای ایران که زندگی میکند، اگر بخواهد بداند که کیست و زادگاهش چه تاریخی داشته، بدون شک به مطالعه این کتاب نیازمند است. یک دهان به پهنای فلک میخواهد تا از این کتاب بگوید و آیا مسئولان امر در استان لرستان عموما و در تهران خصوصا آنچنان که باید قدر سیدفرید را دانسته و او را شایسته مقام و منزلت علمیاش بر صدر مینشاند و عجبا در این روزگار وانفسا که این سید سادهدل و دوستداشتنی خود کمر همت بسته، دو جلد کتاب را به چاپ رسانده و عجیبتر آنکه جلد جلد آن را به دست گرفته، نزد کتابفروشیهای اهل اینگونه کتابها رفته و آن را امانتگذارده تا بفروشند.
آیا در روزگار ما میتوانیم شاهد حضور عاشقانی همچون سیدفرید در عرصه کتاب و کتابت باشیم؟ نمیگویم بعید است، اما یقین دارم «صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را/ تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید» امیدوارم هموطنان عزیز و سادهدل لرستانی و خرمآبادیام آنچنان که باید و شاید قدر سید و این کار بیمانندش را دانسته؛ هرچند که سیدفرید بیادعاتر از هر کس و چیزی است که تا به حال در عمرم دیدهام و با قدرشناسی از این بزرگوار به دیگران یاد دهند که هنوز در این مُلک هستند کسانی که قدر دانسته و بزرگانی چون سیدفرید را عزیز میدارند.
به دوستی با سیدفرید افتخار کرده، برای سلامتیاش دعا میکنم و میدانم به قدر سر سوزنی نمیتوانم از وسعت و ژرفای کار بزرگش بگویم، چراکه نه عقلش را دارم و نه دانشاش را. اما میتوانم بگویم سیدفرید، غیرت لریات این دو کتاب عزیز را تقدیم به ایرانیها عموما و لرها خصوصا نموده و مرحبا به این غیرت و دستت را به خاطر این کار سترگ و بینظیر میبوسم وای کاش من به اندازه جویی غیرت و دانش تو را داشتم و میتوانستم از سرزمینم بنویسم. این سترگ تو درخت تناوری است که از باد و باران گزندی ندیده و چراغ راهی خواهد شد برای کسانی که به سرزمین مادریشان عشق میورزند. راه را گشودهای، هموار نمودهای و یاد دادهای چگونه میشود در این راه با عشق، تنها و بدون چشمداشت در این راه گام زد. سلامتیات را از خداوند بزرگ آرزومندم. امیدوارم افتخار دوستیات برای این بنده همواره و همیشگی باشد. سیدنا؛ دستمریزاد، خسته نباشید.
پایان پیام
برای خرید این مجموعه کلیک کنید