واژههای دوختودوز در زبان لری
واژههای دوختودوز در زبان لری
پایگاه خبری گلونی، زهرا زرگرانی: بسیاری از واژههای اصیل لری کمکم به دست فراموشی سپرده میشوند و معادل فارسی این کلمات جای آنها را میگیرند.
در نسل جدید دیگر بِگِس استفاده نمیشود و معادل فارسی آن یعنی وجب کاربرد دارد. آنچه مسلم است با روند کنونی و با تغییر نسلها، این واژهها از حافظه شفاهی مردمان لر خواخند رفت و فقط در کتابهای فرهنگ لری میتوان ردی از آنها گرفت.
عدهای که با فرهنگ واژههای لری آشنا نیستند معتقدند که واژههای لری، گسترده نیستند و پاسخگوی زندگی و رفتارهای زندگی امروزی نیستند.
کلمات مادری و اصیل ما درون صندوقچه سینه بزرگسالان ما خاک میخورد و نسل تازه مدرنشده از این کلمات استفاده نمیکند. واژههای پایین تنها نمونهای از یک رشته واژهِ مربوط به در کار دوختودوز است.
واژههای دوختودوز در زبان لری
تال = نخ، رشته
تال سِی زِ = نخ و سوزن
دَشگَه = نخ
چَرخَک = قرقره چوبی
دِلو = سوزن بزرگ
بُر کِردِه = معنای اول : کافی بودن
مثال : إی پارچه سِی پیرهنِ بُلِن، بُر نِمی کِرد، ناونِی وِ چِه تیپ تَپی بَرَسونِش کِردِم
معنای دوم « بُر کِردِه» رسیدن به موقع است.
مثال : وِ خیاط گُتم إی جومَه وِ عروسی بُر میکَه؟
بِگِس = وجب
مثال: خیاطی که وا بِگِس اندازَه بیرَه، کارِش دِ یَه بیتِر نِموئَه!
کُل = کوتاه
دُر = بلند
پایِمو = لبه دوخت پایین لباس، پس دوزی
مثال : جومَه نِ دوختمَه، هِه مَنَه پایِمونِش.
پِیتِ پَرُو = پارچه کهنه
کَل پَرُو = وصله پینه
وِرتَکَنِه = شکافتن درز
بازماندههای کهن
«او» (ow، بر)، «بَشن» (bašn، سر و بن و اطراف هر چیز)، «رون» (run، جهت و سمت و طرف)، «بِیّا» (beyyâ، به یک جا)، «یا» (yâ، جا)، «وی» (vi، باشد، معادل بی)، «زارْج» (zârj، کبک)، «دی» (di، دید، سوم سخص از dian)، «بول» (bül، غژم انگور)، «اَدخورد» (adxord، میخورد، ad- نشانه استمرار است)، «درد» (dard، داشت، از darden)، «وِزَرْت» (vezart، گذشت، عبور کرد، از vezartan)، «دال» (dâl، لاشخور، عقاب)، «بَمَه» (bama، بیامد، آمد، از aman)، «ساتَه» (sâta، محرف ساعت)، «بوکَد» (bowkad، افکند، از bowkandan)، «وات» (vât، گفت، از vâtan، مضارع آن از vâj ساخته میشود)، «وُجا» (vojâ، میاندازد، از vojiyan)، «وِستاخ» (vestâx، گستاخ)، «کیژ» (kiž، کَس)، «نِتگُوَن کرد» (netgovan kard، نت+ govan گمان+ کرد، گمان نمیکند)، «اَز» (az، من)، «اِژ» (ež، -َش، ضمیر متصل)، «کتّیم» (kattim، یافتیم مخفف کفتیم، از kattiyan)، «بِیبارَه» (beybâra، به یک باره، ناگهان)، «لاوه» (lâva، دلربایی، مجازا معشوق)، «هَنی» (hani، هنوز، دوباره، دیگر، در اکثر گویشهای غرب و شمال غرب)، «ها زیدو» (hâzido، ها+ زی+ دو= هست از این دو)، «جین» (jin، از جینان= از اینان)، «هامان» (hâmân، صاف، هامان گهان= آسمان)، «ادسات» (adsât، از sâtan، میساخت)، «ار» (ar، گر، انداجهگر= اندازهگر)، «وشانم» (vešânom، فشانم، از vešândan)، «توله» (tüla، شاخه)، «چرخ» (čarx، نوعی مرغ شکاری)، «تاوه شون» (tâve šon، تاو+ شون= شوق رفتن، ذوق زده شدن)، «ودزینههاری» (vadzinehâri، بدعهدی)، «ویدادخواری» (vidâdxâri، بیدادکشی، خواری)، «تهره» (tehra، تیره)، «خور» یا «خوَر» (xor، خورشید، خوش)، «وید» (vid، بید)، «لاگهان» (lâgahân، لا+ گه+ ان، سیل گاهان)، «واژار» (vâžâr، بازار)، «بنشّه» (benašše، نرود، از šon)، «وشّی» (vašši، وش+تی، برای تو)، «بیانه» (biyâna، بیگانه).
پایان پیام
کد خبر : 20016 ساعت خبر : 11:21 ب.ظ