گلونی

داغ‌ها، نه کهنه می‌شوند نه عادی

پایگاه خبری گلونی، نگار فیض‌آبادی: مثل هر روز خبرها را می‌خوانم. می‌رسم به یک تیتر که اول فکر می‌کنم شایعه است. آدمیزاد است دیگر. دلم می‌خواهد فکر کنم خبرهایی که شنیدنش دلم را عزادار می‌کند، شایعه است. دروغ است. اما  خبر شهادت دو محیط‌بان منطقه حفاظت‌شده گنو در هرمزگان، راست و درست بود. شک کردم شاید خبر، قدیمی باشد اما خبر، قدیمی هم نبود. اصلاً اگر برای گذشته هم بود چیزی از غم ما کم نمی‌کرد. بعضی داغ‌ها برای همیشه به دل آدم می‌ماند. نه کهنه می‌شوند نه عادی. مثل شهادت محیط‌بانان استان هرمزگان، شهید محمد دهقانی و شهید پرویز هرمزی. هنوز داغ رفتن این دو را هضم نکرده بودیم که خبر پرکشیدن منوچهر شجاعی از محیط‌بانان بمو رسید. سه شهید در دو روز.

راستی قرار است عادی نشوند دیگر؟ اگر از من بپرسند بدترین اتفاق این جهان چیست، می گویم “عادی شدن فاجعه‌ها” از عادی‌شدن خبرهای ناگوار، از تکراری شدن عدد کشته‌ها می‌ترسم. فرقی نمی‌کند این رقم، تعداد شهدای محیطبان است، تعداد ۱۳ سربازی است که اخیراً کشته شده‌اند و یا عددهای نجومی کشته‌شدگان سوانح رانندگی. شاید همه باید بترسیم. کمی ترس خوب است برای آنکه دست بجنبانیم و به گوش هم برسانیم “ای که دستت می‌رسد کاری بکن”.

 کاری کارستان تا بلکه قوانین به نفع محیطبان‌ها اصلاح شود. ابراز همدردی، شاید خاطر خانواده این شهدا را کمی تسلی دهد که مردم حواسشان هستند دو انسان شریف، با گلوله شکارچی، از جهان، تفریق شدند اما… اما هر جور حساب و کتاب می‌کنم از خودم می‌پرسم آیا صرفاً ابراز هم‌دردی کافی ست؟ آیا کسی هست حال محیطبان ها را دریابد؟ قوانینی هست که حقوق مادی و معنوی این انسان‌های شریف را به رسمیت بشناسد؟

همانطور که بزرگترین رازهای جهان، با پرسش “چرا” کشف شده‌اند، ای کاش بپرسیم چرا این اتفاق‌های تلخ می‌افتد؟ علت چیست تا بلکه راه پیشگیری را پیدا کنیم.

امیدوارم سؤال های من پاسخ و اقدام خوش یُمنی داشته باشد. چون هیچ انسانی دوست ندارد ببیند محیطبان‌های کشورش که خالصانه و شرافتمدانه برای حفظ طبیعت سرزمینشان دیده بانی می‌دهند، به همین آسانی از دست بروند. از خداوند برای خانواده این محیطبانان، آرزوی صبر و آرامش می‌کنم.

روح محمد دهقانی، پرویز هرمزی و منوچهر شجاعی شاد و یادشان گرامی

پایان پیام

خروج از نسخه موبایل