فروشنده، سیلی سنگین حقیقت
فروشنده، سیلی سنگین حقیقت
پایگاه خبری گلونی، انوشه میرمجلسی: نام اصغر فرهادی در سینمای ایران کافی است تا جماعتی در صف انتظار بایستند و دو ساعت را در سکوت محض به تماشای فیلم بنشینند. به این نام پرآوازه، اگر نامهای دیگری هم افزوده شود این صف انتظار و شوق دیدن فروشنده، فیلم تازه فرهادی چند برابر میشود. نامهایی همچون شهاب حسینی و ترانه علیدوستی.
برای مخاطب ایرانی، فیلم فروشنده یک پیشزمینه قوی دارد. پیش زمینهای که با جوایز جشنوارهکن گره خورده است و حس غروری که آن روزها از شنیدن خبرهای مربوط به این فیلم ایجاد شد، هنوز در اذهان عمومی باقی است. بنابراین از همان اول تکلیف مخاطب با چنین فیلمی تا حدودی روشن است. اما آنچه در فیلم فروشنده با آن روبرو میشویم فراتر از یک فیلم است.
فروشنده با اشارات بهجا و بهاندازه اش، آینهای را برابر مخاطب میگیرد تا در آن چهره جامعه را بهتر ببیند. آینهای که هربار خصلتی را نشانه میگیرد.
فروشنده، سیلی سنگین حقیقت
فروشنده یادمان میاندازد که زشتی بسیاری از رفتارها را از یاد بردهایم و سالهاست که کسی به ریشه زشتی رفتارها نمی اندیشد و به قولی طبق اشارات فیلم، به تدریج گاو شدن را تجربه میکنیم. آنجا که خانمی در تاکسی به عماد – دبیر – تذکر میدهد تا کمی بهتر بنشیند و شاگرد که در صندلی جلو نشسته از این تذکر معذب و مشوش میشود. کمی بعد عماد به شاگردش میگوید: حتما قبلا کسی رفتار نامناسبی در تاکسی داشته که این خانم چنین ذهنیتی دارد. و این شاید درد بزرگ امروز جامعه ماست. آدمهایی که هم با خودشان غریبهاند، هم با اطرافیان و هیچ کس خود را نسبت به دیگری مسئول حس نمیکند. نتیجه هم مشخص است. آدمهایی که همه به هم بدبین هستند و مدام در حال قضاوت یکدیگرند.
فیلم فروشنده با بازی درخشان شهاب حسینی و ترانه علیدوستی و قصهای که هیچ لحظهای از دست نمیرود، بیننده را به مدت ۱۲۰ دقیقه در صندلی سینما میخکوب میکند. قصهای که با جابجایی ساده منزل آغاز میشود اما تجاوز به حریم خانه و زن این قصه، گره بزرگی را ایجاد میکند.
فرهادی نشان داده است که استاد به تصویر کشاندن لایههای پنهان آدمهاست. لایههای پنهانی که در هر رابطهای وجود دارد و بخش اعظمی از داشتههای ذهنی و قضاوتهایمان را میسازد. رابطه زن و شوهر پس از ماجرای تجاوز به طرز مشهودی دستخوش تغییر میشود و به نمایش درآوردن این تغییر، شاید تنها از فرهادی ساخته باشد. زنی که از تنها ماندن میترسد و نگران نگاه آدمهاست و مردی که غرورش جریحهدار شده است و نشانههای ریز و درشت، زندگیاش را بهم میزند.
اما ضربه مهلک و سنگین داستان آنجایی وارد میشود که چهره متجاوز را میبینیم. آنجایی که از ته دل آه میکشیم و سرتکان میدهیم و یاد قصههایی میافتیم که این روزها همچون دیگر خبرها دهان به دهان نقل میشود. خیانتهای پنهان و آشکاری که روز به روز از قبح آن کم میشود و حالا در فیلم فرهادی این ماییم که از دیدن چهره متجاوز آه از نهادمان بلند میشود. متجاوزی که با مختصات ما جور در نمیآید. مردی خانوادهدار و پابهسن گذاشته که حفظ آبرو برایش مهمتر از حفظ جان است. با این حال ما هم در سالن سینما مثل او مبهوتیم و لحظات دلهرهآوری را سپری میکنیم و باورش برایمان سخت است که از چنین مردی با چنین مختصاتی، رفتاری متجاوزانه سر بزند. و این سیلی سنگین اصغر فرهادی است به همه ما. سیلی سنگینی که در فیلم با سیلی عماد بر صورت پیرمرد همزمان میشود و صدای تماشاگر را در میآورد. بازی بینظیر فرید سجادیحسینی در نقش پیرمرد این قصه را نمیشود نادیده گرفت. بازی روان و کمدیالوگی که مخاطب را برای قضاوت و حکم صادر کردن، مردد میکند.
فروشنده را میتوان به جرات آینه جامعه دانست. جامعهای که دم از اخلاق میزند اما در زیر پوست آن، بیشمار قصه از بیاخلاقیها جاری است. قصههایی که انکارش دردی را دوا نمیکند.
مخاطب فیلم فروشنده همه مردم ایرانند. مردمی که باید به این آینه زل بزنند و نقش خودشان را پیدا کنند. شکستن این آینه، راه فرار نیست که دیر یا زود، زشتی بیاخلاقیها دامن همه ما را خواهد گرفت.
پایان پیام
فروشنده، سیلی سنگین حقیقت
برای خواندن مطالب دیگر میتوانید به سایت گلونی مراجعه کنید.
ویدیوهایی درباره این موضوع در آپارات گلونی ببینید.
کد خبر : 24438 ساعت خبر : 9:47 ب.ظ