سیدمسعود رضوی نویسنده کتاب تاریخ توفیق در مراسم رونمایی از این کتاب که در غرفه گلونی واقع در نمایشگاه مطبوعات برگزار شد به باستانی پاریزی مورخ بزرگ ایرانی اشاره کرد و گفت: ایشان در کنار علم تاریخ کارهای طنز هم دارد پاریزی همیشه میگفت: طنز را باید جدی بگیریم. بنده هم اعتقاد دارم که طنز باید متولی داشته باشد.
این پژوهشگر در ادامه با اشاره به این که عدم مرجعیت طنز باعث میشود طنز بهصورت شفاهی، هدایت شود، گفت: این مساله باعث میشود که طنز به طرف طنزهای قومیتی، طنزهای رکیک و طنزهای جنسیتی برود و آثار خیلی مخربی را به وجود میآورد.
رضوی با اشاره به این که رکاکت زبانی که خطرناک است اظهار داشت: در مورد هموطنان بزرگوار ما، هموطنانی که از قومیتهای مختلف سالها پشت و پناه هم بودیم، زشتترین حرفها زده میشود و به این خاطر است که در طنز مرجعیت نداریم آخرین مکتب و مرجع طنز، گل آقا بود. او با اشاره به تاریخ طنزنوسی در ایران ادامه داد: ما در تاریخ طنزمان، طنزنویسان زیادی نداریم. اما هزلنویسان ما خیلی زیاد بودهاند. در دیوان وحشی بافقی، دیوان محتشم کاشی یا رساله جلالیه، به رکیکترین و زشتترین طنزها برمیخورید که امکان چاپ ندارند.
اما در دوره قاجار و طنز انتقادی و اجتماعی پیدا میشود
انقلاب مشروطیت و پیدایش روزنامه هدیه خاصی برای مردم ایران است. این واقعه نشریات طنزی که دستاورد اروپاییهاست برای ما به ارمغان میآورد. البته ما در مورد نشریات طنز نه فقط اروپاییها، بلکه همسایگان ما در قفقاز هم الگوی ما شدند، به طوری که نشریه نسیمشمال که مهمترین نشریه عامیانه دوره مشروطیت است تحت تاثیر روزنامهای بهنام ملانصرالدین که در قفقاز منتشر میشد بود. تا قبل از انتشار نسیمشمال، نشریات و روزنامههای ما کار طبقات نخبه بود، اما نسیمشمال این حصر را شکست. روزنامه نسیمشمال را در قهوهخانهها یک نفر که سواد داشت، برای عامه مردم میخواند.
رضوی با بیان این که در دوره رضاشاه که بعد از استبداد صغیر نشریات متفاوتی مانند گل زرد و ناهید پیدا میشود گفت: تفاوت این نشریات از آن جهت بود که در طنزشان خیلی سیاسی نیست، اما به مسائل اجتماعی میپردازند. بعد از این دوران میرزا حسینخان توفیق که تعزیهنویس نوحهخوان بود، تصمیم میگیرد یک روزنامه منتشر کند و اسمش را توفیق میگذارد. توفبق تا ۵۰ سال بعد و در سه نسل از خانواده توفیق انتشار پیدا میکند. خانواده توفیق یک مکتب طنز ایجاد میکند. از نظر من طنز ایران مدیون توفیق است. رضوی علت موفقیت میرزاحسین خان توفیق را تعزیهخوانی او دانست و گفت: میرزا حسن خان توفیق سالها تعزیه معروفهای آهنگین را مینوشت و در این کار متبحر شده بود همین باعث موفقیت او بود.
این نویسنده در ادامه با اشاره به تاریخ نشریه توفق گفت: بعد از دوره رضاشاه، محمدعلی توفیق، پسر میرزاحسینخان مجددا شروع میکند و نشریه توفیق را در آن سالهای متلاطم ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ مجددا منتشر کند. دوره دوم توفیق، دوره خیلی درخشانی است، چون تجربههای خیلی بزرگی آنجا متراکم میشود. یعنی طنزنویسان بزرگ جمع شدند و کارهای بزرگی کردند.
در دوره سوم، پسرعمههای محمدعلیخان توفیق در توفیق کار میکردند و کارآزموده شده بودند، امتیاز روزنامهای به نام روزنامه فکاهی گرفتند در این دوره تیمور بختیار هنوز حاکم نظامی تهران بود در سال ۱۳۳۶ و انها مجددا توانستند نشریه توفیق را به اسم دیگری راهاندازی کنند اما چون بالای نشریه آنها نوشته شده بود که «برادران توفیق این نشریه را منتشر میکنند»، خیلی زود به اسم توفیق معروف شد و بعد این معروفیت کمکم باعث شد که اسم توفیق را مجددا احیا کنند. آنها در کاریکاتور انقلابی بهپا کردند. در این نشریه کاریکاتوریستهای بزرگی مثل کامبیز درمبخش، پاکشیر، غلامعلی لطیفی و… کار میکردند. علاوه بر این آخرین مدیر اجرایی توفیق که بعدها خودش مجوز یک نشریه مهمی را گرفت، کیومرث صابریفومنی، معروف به گلآقا بود که ایشان هم به اسم گردنشکسته فومنی مطالبی در توفیق مینوشت. در یک دورهای از تاریخ طنزنوشتن بسیار دشوار بود، هم در سالهای حکومت رضاشاه و هم در دوره آخر حکومت شاه، یعنی ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۹ توانستند اینها را طنز فکاهی را دوباره به زندگی مردم برگردانند. توفیق باعث شد تصور جدید از طنز داشته باشیم.
رضوی در ادامه با اشاره به مقدمه کتابش گفت: ما سه دوره مهم طنز داشتیم که هر کدام یک نماد داشتند. به نظر من دوره اول، دوره مشروطیت است و نسیمشمال نماد آن است؛ دورهای که طنز یک مقدار وارداتی است و یک مقدار منظوم است و بیشتر مخاطبش هم عامه مردم هستند. دوره دوم، دوره توفیق است، دوره پهلوی است که دوره تجدد ماست و تحولات زندگی ایجاب میکرد که شکل مطبوعات ما هم تغییر کند و دوره سوم هم بعد از انقلاب اسلامی است که نمادش نشریه گلآقا است که گلآقا انصافا خوب دوام آورد. هم بهعنوان یک ستون در روزنامه اطلاعات و هم بهعنوان یک مجله پایا که ۱۳-۱۲ سال منتشر میشد و خیلی ارزشمند بود.
فرید رضوی در آخر با ابراز امیدواری از این که کتابش بتواند یک مقدمهای برای یک نشریه طنز خوب باشد گفت: طنز را جدی بگیریم.
پایان پیام