پایگاه خبری گلونی، شهرام گیلآبادی: روزی در رادیو تهران مرحوم حمید عاملی «بابای بچهها که فخر خود را در قصهگویی برای آنها میدانست و خندههای بلند و طولانی او برای بزرگترها هم مشهور بود» آمد و گفت: «من حدود چهل سال است آرزویی دارم.» گفتم چیست استاد؟! گفت: «سالهاست دوست دارم قصههای هزار و یک شب را و البته شاهنامه را برای مردم بگویم.»
گفتم: استاد میتوانید آرزوی خود را محقق کنید. ایشان با اشتیاق گفت: «از کی میتوانم شروع کنم؟» گفتم از همین الان. گفت: «جدی من از فردا آمادهام.» رفت و فردا با پنج قسمت نوشته هزارویک شب و سه قسمت شاهنامه وارد اتاقم شد…
پنجشنبهای بود، متوجه شدم که شب تا صبح نخوابیده تا این کارها را بنویسد. با دیدن این اشتیاق ایشان من هم طراحی فرم و محتوای برنامه را شروع کردم؛ قرار شد برنامه شاهنامه ترکیبی از ورزش باستانی و شاهنامه باشد و ایشان با آقای «شیرخدا» همراهی کرده و این برنامه را کار کنند. اسم برنامهی شاهنامه شد: «ورقی از دفتری هزار صفحه» و اسم برنامه هزار و یک شب شد: «یک شب از هزار و یک شب»
تا اواخر عمر حتی در حال بیماری برنامه «یک شب از هزار و یک شب» را ادامه میداد و حتی یادم هست وقتی که دیگر ریهاش اجازه نمیداد نشسته برنامه اجرا کند و در برنامههای شبانه حدود دو ساعت سرپا میایستاد پشت میکروفن برای مردم برنامه اجرا میکرد. حمید عاملی همیشه دم از عشق به مردم میزد و دوست داشت برای مردم کار کند، چون معتقد بود رادیویی که مردمی است متعلق به مردم میشود و با مردم زنده میماند.
پایان پیام