پایگاه خبری گلونی، محمد پورخداداد: روز گذشته امیر صادقی لریدوز خرمآبادی درگذشت.
خیاطی صادقی یک خاطره مشترک برای خرمآبادیهاست.
یک مغازه قدیمی در میدان کوچک (سهسیک) با چند پله سنگی و پیرمردی با موی بلند و سبیل پرپشتِ سفید که روی صندلی کوچکش نشسته و به خیابان خیره شده. یقه باز و کفشهای قیصری واکسخوردهی اوسا امیر رهگذران را یاد داشمشتیهای فیلمفارسی میانداخت. و واقعا هم لوتیصفت بود و مردمدار.
تقریبا هر روز خرمآبادیها این تابلوی زیبا را میدیدند. تابلویی با نقشی از اصالت.
چند ماهی بود که بیمار بود و دیگر توانی برای دوختن لباس محلی برایش نمانده بود. بهار امسال که برای گفتوگوی کوتاه و گرفتن عکس به خیاطیاش رفتم از زمانه دلگیر بود. از اینکه دیگر کسی لباس لری سفارش نمیدهد و این فن در حال فراموشی است. معتقد بود «نباید لریدوزی از یادها برود چون لباس محلی آن هم به صورت اصیلش مانند زبان لری در خطر است و باید حفظ شود». میگفت «همه اقوام در جشنها از لباس محلی خود استفاده میکنند. نمیدانم چرا ما از پیشینه خود فراری هستیم.»
میگفت «لریدوزی از خیاطی معمولی، سختتر است. پارچهها صخیم هستند و ظریفکاری زیادی دارند. نه دستانم توان دارند و نه چشمهایم سوی گذشته را. ولی تا وقتی هستم این کار را رها نمیکنم.»
بعضی افراد برای محله و حتی شهر خود حکم شناسنامه را دارند. امیر صادقی هم از اینگونه افراد بود. تا صحبت از لباس لری میشد نخستین کسی که نامش به ذهن میرسید او بود.
با رفتن اوسا امیر یکی دیگر از حرفههای قدیمی شهر در خطر نابودیست. لریدوزهای خرمآباد به تعداد انگشتان یک دست هم نیستند. معدود لریدوزهای شهر هم با توجه به سن بالا و کمبود مشتری و از همه مهمتر نداشتن شاگردان جوانی که این حرفه را ادامه دهند در چند سال پیش رو محو خواهند شد. تا دیر نشده است باید برای حفظ و ادامه این حرفه فکری اندیشید.
اوسا امیر رفت ولی برای همیشه با همان سبیل پرپشت و کفشهای قیصریِ واکسخورده و قاب زیبایی که روبهروی سهسیک ساخته بود، در یاد مردمان شهر میماند.
پایان پیام
لر بودن افتخارمه.هرچی لره عشق منه.