پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: آوردهاند روزی پیری به شهر قفقاز وارد شد و در کنار یک خیابان، چند جوان را دید که جلوی یک بستنی فروشی جمع شدهاند. پیر نزد جوانان رفت و دلیل تجمع چند نفریشان را جویا شد.
جوانان یکصدا گفتند: «ما تجمع نکردیم، بلکه ازدحام کردیم». پیر که دستی در ادبیات داشت، گفت: «ازدحام وقتی صورت میگیرد که تعداد افراد زیاد باشد، شما که چند نفر بیشتر نیستید». جوانان مجدداً یکصدا گفتند: «ما نمیدانیم. تلویزیون اینترنتی همیشه پلاس اینطور گفته است. ما اینجا ازدحام کردیم تا یک بستنی خاص را بخوریم».
پیر که موضوع برایش جالب شده بود، یکی از آن بستنیهای خاص سفارش داد و به محض مشاهدهی بستنی گفت: «اینکه همان نوتلا است». جوانان یکصدا گفتند: «نخیر. تلویزیون اینترنتی همیشه پلاس گفته است این یک بستنی خاص است و ما اینجا ازدحام کردهایم تا از آن بخوریم». پیر که کلافه شده بود، بستنی را بر زمین کوبید و گفت: «داداش من خودم مشکی متالیکم، من رو سیاه نکنید. این نوتلا است».
پیر این جملات را گفت و خواست یکی یک کفگرگی به جوانانی که جلوی بستنیفروشی تجمع کرده بودند، بزند که آنها یکصدا گفتند: «ما تجمع نکردیم. ازدحام کردیم».
حکیمی عالم و دانشمند که از خیابان عبور میکرد، با دیدن خشم پیر، نزد او رفت. حکیم دستان پیر را گرفت و به یک گوشهی خلوت برد و به او گفت: «حق با تو است. این بستنی همان نوتلای خودمان است که با آزیتا و آتوسا میرفتیم ونک میخوردیم. منتهی از وقتی فرهنگستان زبان و ادب فارسی به اسم آن گیر داد، بعضیها نامش را تغییر دادند و به نام خود ثبتش کردند. تلویزیون اینترنتی همیشه پلاس هم این جوانان را اینجا جمع کرده است تا یک گزارش تهیه کند و شکم زن و بچهاش را سیر کند. تیتر «ازدحام دخترها و پسرها بهخاطر یک بستنی خاص» هم به همین علت است.
پیر که با توضیحات حکیم آرام شده بود، گفت: «نوتلا را ول کن. از آتوسا چه خبر؟» حکیم دستش را به دور گردن پیر انداخت و گفت: «بیا از کنار این جوانان که جلوی بستنیفروشی تجمع کردهاند عبور کنیم تا ماجرای کات کردنم با آتوسا را برایت تعریف کنم». در همین لحظه، جوانان یکصدا گفتند: «ما تجمع نکردیم. ازدحام کردیم».
پایان پیام